• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 164

    جُستار: صندلی داغ - Ouroboros

    Threaded View

    1. #17
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      پیرامون روشنفکران قبل از انقلاب چه میاندیشی؟ بطور بخصوص جلال آل‌احمد (البته اگر او را اصلا روشنفکر میدانی)؟
      ارزش چندانی برایشان قائل نیستم. رسالت روشنفکری در مرحله‌ی اول باید نقد عمیق‌ترین دگمهای جامعه باشد نه حمله به بخشی از آنها برای تثبیت برخی دیگر. بر این مبنی کسی در حد کسروی شاید خیلی روشنفکرتر از آل‌احمد بوده. بعد هم باید دید اندیشه‌های اینها چه راهگشای از ملت ایران کرد و مسیری را که با افکارشان روشن کردند به کجا رسید، که باز همین بیراهه است. بعضی از آنها رذل و دروغگو هستند مثل شریعتی، برخی دیگر درون تهی و حتی کمیک مثل فردید.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      پس از انقلاب چه متفکران/روشنفکران فارسی زبانی بنظرت شاخص آمده‌اند؟(تعداد را بسته به حال و حوصله‌ات خودت انتخاب کن)
      ما اندیشه‌ی بکری تولید نکرده‌ایم اما در مسیر درستی برای این کار قرار گرفته‌ایم، که همانا آموختن اصولی‌تر و گسترده‌تر اندیشه‌های موجود است. بابک احمدی در این ماجرا نقش خوبی داشته. داریوش آشوری سنت حسنه‌ی مطالعه‌ی مستقیم ترجمه‌های حرفه‌ای از آثار فلسفی را در ایران بنا نهاد...

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      درباره‌یِ اگزیستانسیالیسم نظرت چیست؟ بطور خاص سارتر.
      نویسنده‌ی خوبی بود ولی درباره‌ی موضوعاتی صحبت کرد که نمی‌باید و خودش هم احتمالا در پایان عمر پشیمان شده بود. در فرانسه هم مثل ایران(در واقع شاید این سنت نکوهیده از فرانسه به ایران آمده باشد)از آدم خوشنام و معتبر توقع دارند درباره‌ی هر چیز یک نظر بدیع و کارشناسی و دقیقی ارائه بدهد. اینست که سارتر یک روز به هوسرل آویزان می‌شد و آن حرفهای مضحک را درباره‌ی «بودن و هستن» می‌زد، یک روز از باند «بادرماینهف» حمایت می‌کرد و ... چیزی شبیه به شاملو در ایران، ضرب در ده!

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      و بطور جداگانه نظرت را درباره‌یِ نیچه بگو و در این میان بنظرت خوانش درست او چگونه است؟ شعرگونه و... یا تا حدی تحت‌اللفظی یا...؟
      به گمان من نظرات نیچه درباره‌ی قدرت مایه‌ی شرمندگی‌ست، ولی ما می‌بینیم که در ایران همین بخش از نظریات او از همه محبوب‌تر است. آنچه درباره‌ی آگاهی و شناخت نوشته اما هنوز معتبر و جالب به نظر می‌رسد. در ایران محبوبیت او احتمالا به اشاره‌ای که به «زرتشت» داشته و زنده شدن دوباره‌ی تمایلات ناسیونالیستی در جوانان ایرانی مرتبط باشد، اگرنه مقرمط بافی‌های یک فیلسوف قرن نوزدهمی چرا باید صدها هزار مجلد فروش بکند انگار کتاب خاطرات زن شاه است؟‌ خواندن آثار او هم باید شعرگونه باشد یعنی در پی معنای پنهان و ضمنی و استعاری و ... باشید.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      در آخر هم خاطرت باشد خیلی وقت پیش درباره‌یِ هیچنز ازت پرسیدم و مختصر گفتی he is full of Crap !!
      اما برایم جالب است اکنون با فاصله‌یِ بیشتری که از آن دوران گرفته‌ام آنچه نقطه مثبت یا منفی در او یا افرادی نظیر او میبینی (اگر کسی واقعا باشد) بگویی، بنظر من زندگی او از آغازش با انقلاب جنسیتی 68 تا درگیری دست آخر او با چپ/چپنما‌ها یا هر چه نامش را بگذاریم جنبه‌های جالبی بنظرم دارد.
      بله قطعا جنبه‌های جالبی دارد، اما این «آلفابازی‌ها» در دنیای اندیشه و سخن که خوشبختانه مردانه هستند جایی ندارد و نمی‌باید هم داشته باشد. کسی مثل هیچنز نه اندیشه‌ی بکری داشت، نه سخن جدیدی آورد و نه به آنچه می‌گفت اعتقاد چندانی داشت. با اینهمه چنان نخوتی در رفتارش نشان می‌داد که گویی یک فیلسوف تمام عیار است چون به مادر ترزا حمله کرده و برضد دگماتیسم کلیسا نوشته. باز برمی‌گردد به همان رسالت روشنفکری و حمله به قوی‌ترین حلقه‌ی زنجیر اسارت. بپذیرید یا نه اکنون در «جامعه» ، چه در ایران و چه در غرب مذهب بی‌آبرو و کم‌اثر و ناتوان است. مهمترین و قدرتمندترین پنجه‌ها به گلوی مردم از جای دیگری هستند. کسانی که شما اجازه‌ی نقدشان را ندارید کسان دیگری هستند. آنهایی که تضاد منافعشان با دین به گسترش و همه گیری دین‌گریزی انجامیده جای بجز کلیسا و مسجد نشسته‌اند و ... ولتر به گمانم می‌گفت برای آنکه بدانید چه کسی بر شما حکومت می‌کند بگردید ببینید چه کسی را اجازه ندارید نقد بکنید. هیچنز به اسب مرده لگد می‌زد و طوری رفتار می‌کرد که انگار به هماوردی پرابهت و قدرت غلبه کرده. در ایران امروز هم اینرا می‌بینیم.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      حالا این رفتار بالاخره آلفاست یا بتا که بدان نه میگویی؟
      پاسخ مفصل شما.

      همینکه شما اهمییت می‌دهید زن به چه کسی داده یا چه کسی او را کرده و ... یعنی زیادتر از اندازه سرمایه‌گذاری عاطفی کرده‌اید، یعنی او برایتان زیادی مهم است. اما آنچه برای من بسیار جالب است درک و برخورد مردان بتای هنوز در بند ماتریکس با تفاوت میان کنش و باور است، چنانکه گویی از وجود آن اطلاعی ندارند. برای مثال هنگامی که ما می‌گوییم «مهرورزی خود را مشروط و اقساطی و کلکسیونی بکنید» مرد بتا می‌شنود که «زن را دوست نداشته باشید»! حال آنچه ما می‌گوییم اینست که «نمایش» مهر و علاقه‌ی خود را کنترل بکنید و چنان نباشد که تا فیها خالدون دل و روده‌ی عواطف شما وسط خیابان ولو باشد، هر قدر می‌خواهید زن را دوست بدارید به ما چه!

      اینهم موقعیت مشابهی‌ست، بیشتر تئوریسینهای منتقد «اهمییت دادن» حرفشان اینست که هرگونه مهم شمردن سرنوشت جنسی زن برآمده از رویاپردازی پیرامون تقدس مهبل و کس‌پرستی و پایبندی به تصویر «الهه‌ی مقدس» از زن است که مرد بتا در ذهن خود برپا ساخته و می‌پرستد. اینها در نظر نمی‌گیرند که اهمییت دادن دو بعد درونی و بیرونی دارد، و شما می‌توانید اهمیتی ندهید اما «وانمود بکنید» که اهمیت می‌دهید، یعنی همزمان در ذهن خود بدانید و این دانسته را درونی کرده باشید که «تمام زنان پتانسیل لاشی شدن دارند»، اما در زندگی روزمره طوری رفتار بکنید که انگار از او توقع وفاداری دارید.

      در کل به نظر من تقسیم کردن زن با مرد(ان) دیگر حد نهایت متصور ِ امگابودگی و بازندگی مرد است، و اگر کسی از آن لذت می‌برد و «فتیش» دارد بهتر است هرچه زودتر چند متر طناب مرغوب تهیه کرده خود را از ارتفاع متناسب حلق‌آویز بکند.
      Russell and Nevermore like this.
      زنده باد زندگی!

    2. 5 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      kourosh_bikhoda (02-09-2014),Nevermore (02-09-2014),Persepolis (02-09-2014),Russell (02-10-2014),sonixax (02-09-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •