با این توضیح که در واقع، در میان جانوران نیز اخلاق هست.
پرسش درست این است که چگونه و چرا شما به این هوده رسیدهاید که جانوران اخلاق ندارند؟
سیستمهای پیچیدهتر نیاز به اخلاقیات پیچیدهتر برای کارکرد خود دارند که در آدمی میبینیم، ولی در ردههایی
پایینتر فرگشت نیز ما میتوانیم به خوبی اخلاقیات را دنبال کنیم. برای نمونه، در آزمایشهای گوناگونی، یک
میمون را در یک قفس کردهاند و چند میمون را در قفس کناری که در گوشهای از آن موز قرار گرفته جای دادهاند.
اکنون، هر زمان که یکی از این میمونها در پی خوردن موزها میرود، آزمایشکنندهها با دادن
شوک الکتریکی به میمون تنها، حس درد میدهند و نیازی به گفتن نیست که میمونهای دیگر،
پس از دیدن پیوند میان موز خوردن خود و درد کشیدن آن میمون، به خود گرسنگی داده و دست به موزها نمیزنند.
این یک نمونه بسیار ساده از اخلاق است که میمونها و جانداران بر پاد آنچه ممکن است شماری فکر
کنند، هرگز و هیچگاه تنها به سود کوتاه-زمان خود فکر نمیکنند -- چرا که در فرگشت اینگونه بوده است.
که پیشتر ثابت شده است و میتوان نمونههای بسیار دیگری را نیز برشمرد. شوربختانه
اکنون من دسترسی به دادههای کامیپوتر دیگرم ندارم، ولی میتوانم در آینده برای
شما نمونههای بیشتری را با ریفرنس بیاورم که نشان از اخلاقیات میان جانوران رده پایینتر میدهند.
چرا تعریف درستی ندارد گرامی؟ هوش به توانایی پردازش دادهها گفته میشود. یک مورچه میتواند
دادههای بسیار بیشتری را در برابر یک کاکتوس پردازش کند، از همینرو هوش بیشتری از کاکتوس دارد.
برای سنجش هوش در ردههای بالاتر مانند آدمی، تنها دشواری در به حساب آوردن
همه فاکتورهای گوناگون هوش است که میتواند میان 20 تا 200 فاکتور و بیشتر باشد.