
نوشته اصلی از سوی
مزدك بامداد
بیجاست، کسی که پای در راه نبرد با سرمایه داری مینهد و خود را "فدایی" هم مینامد، باید
اماده ی هرگونه از جان گذشتگی باشد، چرا که بهره کش هرگز بخشایشی[١] در سزای کمونیستها
نکرده و نخواهد داشت و سرسخت ترین دشمنان سرمایه داران، همانا کمونیست ها میباشند.
من خودم در جاهایی به ناچار به سر برده ام که آپارتمان بتونی ! در برابرش کاخ است.
این یارو باید یک هفته دستکم در غار و کوهستان میخوابید و چیزی جز نان سخت تر از
سنگ بدستش نمیرسید و از چاله های اب باراب آب میخورد تا میدانست که از یک آپارتمان
بتونی که در دسترس ایشان ، که پناهنده ی شوروی بوده، نهاده اند، گله و زاری ننماید.
بیشتر این فداییان( پس از ١۳۵۷) جوانان خانواده های خورده بروژوا بودند که پوشیدن
کت جر خورده و گذاشتن سبیل کمونیستی برایشان گیرا بود و دختر ها هم میپسندیدند و
طبیعطا ً به خورشت بادنجام مامان هم خو گرفته بودند. زمین که روزگار سخت پیش آمد،
بجای اینکه سپاسگزار باشند در شوروی جانشان از مرگ و به دار آویختن گروهی مانند
١۳۶۷ ، رها شده است، از نبود مبلمان و کاغد توالت گله میکنند! نمیدانم چرا آفتابه شان
را به همراه نبرده بودند! گویا اکنون، پناهنده شدن، برابر این شمرده میشود که برویم به
ما خانه ی خوب و ماهیانه ی خوب و خوراک خوب و بهداشت و ،، بدهند، کار هم نکنیم !