• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 2183

    جُستار: گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم

    Threaded View

    1. #11
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد نمایش پست ها
      بیجاست، کسی که بنمایه[1] های بیشتری دارد و از جاهای دیگر هم جهان هم میچاپد،
      میتواند بخود[2] این پروانه[3] را بدهد که بی اینکه اینکه بهره کشی اش بسیار کاسته شود،
      برای پیشگری از تنش و شورش و برای ساختن ویترین و پای‌استواری بیشتر و ... بخشی
      از انهارا به خورد کارگران بومی خود و یا به جاهایی که ویترینش و جبهه جنگی اش هستند بدهد.
      برای نمونه سرمایه هنگفتی که آمریکا در "پیرنگ[4] مارشال" در آلمان ویران شده باختری و اروپای
      پس از جنگ ریخت تا از کمونیستی شدن انها پیشگیری نماید. کشور های اسکاندیناوی هم نه
      تنها همسایه ی دیوار به دیوار شوروی بودند، بساکه دارای نیروهای درونی چپی توانمندی
      بودند که این سرمایه داران اسکاندیناوی را ناچار ازپذیرفن بهره کشی کمتر درونی، کنند.
      نظریه‌پردازی شما با عدم رخ دادن «تنش» و «شورش» در کشورهای سرمایه‌داری که فاقد سطح برابری و رفاه اقتصادی کشورهای اسکاندیناوی بوده‌اند به چالش کشیده می‌شود. اساسا کُل این «وضع بد=شورش» با واقعیت امروز جهان، از جمله ایران خودمان هیچ تناسبی ندارد. وضع اقتصادی مردم شاید در صد سال اخیر کمتر این اندازه وخیم بوده، شاید در دوره‌هایی از پهلوی فقر عمومی بیشتر بوده، اما اختلاف طبقاتی هرگز چنین فاحش و گسترده نبوده که در خیابان یک جوان هجده ساله با ماشین ششصد میلیون تومانی دختربازی بکند و از کنار او یک بچه‌ی ده ساله با بسته‌ی آدامس بدود. اما خبری از شورش نیست و این «نارضایتی عمومی» هم چیزی فراتر از نق و نوز جانگداز برای تخلیه‌ی روانی نیست(و نه «آتش زیر خاکستر» و اینها).

      تجربه‌ی تاریخی هم نشان داده که تمام انقلابات تاریخ بشر، بجز یکی دو مورد، درپی رشد اقتصادی و گسترش طبقه‌ی متوسط و آسودگی آنها از دلنگرانی مداوم برای نان شب رخ داده نه فقر و فلاکت همه‌ گیر. حتی سطح مطالبات نیز با ارتقاء سطح معیشتی مردم است که حالت تئوریک و عمیق پیدا می‌کند، اگرنه در شرایط نداری و فقر مطلق میزان آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم نیز چنان نازل و حقیر است که گویی رعیت قرن سوم پیش از میلاد، نه دکتر و مهندس و کارمند تحصیل‌کرده‌ی قرن بیست و یکم!

      در نتیجه منطقی‌ست که بپذیریم هرچه فقیرتر نگاه داشتن کارگران و پائین‌تر ماندن سطح مطالبات ایشان برای سرمایه‌داری بسیار مطلوب‌تر است تا تقسیم سود و منابع از ترس شورش احتمالی. کُل نظریه‌ی مارکسیستی «وضع کارگران بدتر می‌شود، انقلاب اجتناب‌ناپذیرتر می‌شود» با عینیت زندگی روزمره‌ی ما در تضاد است، قبلا هم اینرا گفته‌ام که انقلاب برآمده از امیدواری و آرزومندی برای دست یافتن به چشم‌اندازی روشنتر است، نه نا-امیدی و دژم و فلاکت مطلق.

      از دلیلی شما نیز اگر بگذریم و به چگونگی آن برسیم شما همچنان راهی برای توضیح آن ندارید. اگر قرار بود کشورهای اسکاندیناوی از طریق افزایش دستمزد به برابری بیشتر برسند که میسر نمی‌بود، زیرا چنانکه مارکس هوشمندانه در پاسخ به ما سندیکالیستها کشف کرد، هر افزایش دستمزدی در تورم کالا جبران می‌شود و مثل کارتن «Roadrunner» هرگز قادر نخواهیم بود ارابه‌ی تورم را به چنگ بیاوریم. بنابراین تنها راهی که باقی می‌ماند فقیرتر کردن سیستماتیک سرمایه‌داران است نه ثروتمندتر کردن مستقیم فقرا، و هزینه‌ای که از این پروسه بدست می‌آید را برای از موقعیت زاینده‌ی فقر بدر آوردن(برای مثال تحصیل را مجانی کردن، با بیمه‌ی سلامت رایگان دادن، یا حقوق بیکاری دادن، و چیزهای مشابه). این هیچ ربطی به «منابع» یک کشور ندارد و حتی کشوری فقیر و بیچاره مثل روسیه هم، که مردم آن اکنون هیچ آینده‌ای برای خود متصور نیستند، اگر از آن پنجاه ثروتمند اول جهان که نصفشان روسی‌ست مالیات هنگفتی بگیرد و برای بازسازی کشور هزینه بکند کشور، و سطح زندگی مردم آن پیشرفت می‌کند! این جزئی از بازی سیستم برای کنترل نیست، این یک پیشرفت عینی و قابل اندازه‌گیری در زندگی مردم عادی‌ست.
      زنده باد زندگی!

    2. 6 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      kourosh_bikhoda (11-19-2013),Nevermore (10-22-2013),Parastesh (10-22-2013),Philo (10-23-2013),Russell (10-22-2013),sonixax (10-22-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگو پیرامون فمینیسم
      از سوی shirin در تالار زنامرد
      پاسخ: 516
      واپسین پیک: 03-29-2020, 07:36 PM
    2. گفتگو پیرامون فمینیسم
      از سوی shirin در تالار هماندیشی
      پاسخ: 161
      واپسین پیک: 03-15-2013, 08:51 PM
    3. مازوخیسم / سادیسم / لذت‌جویی و ...
      از سوی yasy در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 6
      واپسین پیک: 01-20-2013, 08:03 PM
    4. جایگاه فرهنگی ملت ایران در مقایسه با ملل دیگر
      از سوی Nocturne در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 8
      واپسین پیک: 09-12-2012, 11:17 PM
    5. سکولاریسم و روشنفکر دینی
      از سوی Russell در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 27
      واپسین پیک: 09-12-2012, 07:00 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •