Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
زنان و فلسفه
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 31

    جُستار: زنان و فلسفه

    Threaded View

    1. #12
      سرنویسنده دوم
      Points: 45,990, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      ضد و نقیض
       
      سر به زیر
       
      iranbanoo آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      نوشته ها
      1,545
      جُستارها
      25
      امتیازها
      45,990
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,572
      از ایشان 3,738 بار در 1,364 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      30 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      اینجا هم گویا شد صحنه ی مبارزه ی مرد و زن سالاران....!!
      گرچه قصد این بود که نوع نگاه زن و اندیشه و شیوه ی فلسفیدن ان را بررسی کنیم.
      فکر نمی کنم که زیاد لازم باشد که بازگو کنیم که تاریخ فلسفه فاقد حضور زنان و اندیشه ی انان بوده.به هر دلیل:نمی خواستند و نتوانستند, نگذاشتند, نشد و.....
      اما به هر سو فکر میکنم مبنا و معیار مدرنیته در اصل وجودی انسان بنا نهاده شده.خصوصا فلسفه ی جدید بعد از دکارت عمیقا انسان شناسانه است .گرچه به حد اعلای خود نرسیده اما آغاز خوبی داشته است.
      دست کم اینکه این باور غلط که زن را فاقد نهاد خردورزی میدانست(که در آثار بسیاری از فلاسفه میبینیم) کنار گذاشته شده و روی آورده شده به اینکه زنان در طول تاریخ نخواستند خرد ورزی کنند!در حد خود جای خرسندی دارد!
      البته در این راستا تلاش فمینیسم برای رسیدن به تعریفی جدید از انسانیت انسان را نمیتوان انکار کرد(گرچه که این تعبیر سوژه ی مبارزه ی جدید خواهد شد!!)
      به هرسو تا چندی فلسفه و آزادی خواهی و اندیشه ورزی مردانه بوده و در تعاریف انسان =مرد بوده است. و کمتر فلسفه دانی ورود زنان به این حوزه را ممکن میدانسته .
      مدرنیته هم نتوانست انطور که در خور است انسان را برابر با زن= مرد تعریف کند و فکر میکنم در این میان تنها سارتر بود که در ورودی فلسفه را به روی زنان گشود و به دنبال آن سیمون دوبوار بود که توانست با فلسفه ی اگزیستانسیالیستی سارتر ,زن را وارد دستگاه اندیشه کند!
      بعد از این است که زنان وارد کارزار آزادی خواهی شده اند و البته نسبت به مردان (حریف قدر خود!!) مسلما عقب ترند.
      اما دلایل اینکه زنان در حوزه ی فلسفه و اندیشه کمی متفاوت( و شاید نا هنجار) جلوه میکنند چیست؟مگر نه اینکه نوع اندیشه و دیدگاه زن در مقایسه با مرد متفاوت است؟ و آیا این تفاوت خواهد توانست که به فلسفه کمکی کند؟
      باز میگردم به اراجیف فمینیستی ای (!)که در آغاز نقل قول کرده بودم (که هر نوع برداشتی از آن شد الا آنکه منظور نظر نگارنده بود):
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی iranbanoo نمایش پست ها
      به نظر می رسد كه زنان همواره با استفاده از تفكری دیالكتیكی كه معتقد به جمع اضداد و تلفیق چندگانگی هاست، توانسته اند زیستی خرمندانه داشته باشند، حال آنكه اغلب مردان بیش تر در عرصه ی تفكری علمی و استنتاجی باقی مانده اند. شاید بتوان این امر را با تفاوتی كه كانت و هگل میان «فاهمه» و «خرد» می گذارند و روشی را كه به ترتیب برای هر یك برمی شمرند، یعنی روش «تحلیلی» و «تركیبی» یا «دیالكتیكی»، نشان داد. موضوع فاهمه، همچنان كه كانت می گوید «گوناگونی نگرش های حسی» است، حال آنكه موضوع خرد «یگانگی و هدایت فهم به سوی وحدت بیشتر» است. فاهمه امور متكثر را شناسایی می كند اما نمی تواند وحدت و انسجامی را میان آنها قائل شود و این كار خرد است كه می تواند این تكثرات را نظم و وحدت بخشد و منسجم سازد. بدین ترتیب، اگر بپذیریم كه زنان همواره خواسته یا ناخواسته دیالكتیكی و در نتیجه خردمندانه اندیشیده اند، می توانیم گفت كه آنان به روش درست در تفكر فلسفی دست یافته و همواره فیلسوفانه اندیشیده اند. افزون بر این، به نظر می رسد كه روش دیالكتیكی هگل می تواند به حل دوآلیسم و تفكر ثنویت گرای آن منجر شود، ویژگی یی كه می توان گفت زنان بیشتر دارای آن اند. در واقع، پدیدارشناسی روح هگل، سعی در به چالش كشاندن جفت های متناقض دارد؛ یعنی همان دوآلیسمی كه بین ذهن و ماده، كلی و جزئی، تاریخ و طبیعت، سوژه و ابژه، خود و دیگری، و بالاخره مرد و زن وجود دارد. روش درست اندیشیدن فلسفی یعنی تفكر دیالكتیكی می تواند به رفع دوآلیسمی بیانجامد كه اساس فلسفه ی سنتی را شكل داده است. از همین رو است كه برخی بر این باورند كه برخورد مرد و زن نه همچون نبردی است كه بین خدایگان و بنده صورت می گیرد كه در آنجا خدایگان و بنده هر یك موجودیتی متفاوت و نابرابرند، بلكه ازدواج و وصلتی است میان مرد و زن و این وحدت و یكپارچگی بسیار دور است از جنگ میان جنس ها. این بدان معنا است كه وحدت مرد و زن در این مرحله می تواند سبب پیشرفت و توسعه ی هر چه بیشتر انسان و جامعه ی انسانی شود.

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از iranbanoo گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (08-25-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •