
نوشته اصلی از سوی
undead_knight
مهربود با من شوخی نکن:))اصلا همینکه در این تاپیک اینقدر جدال سرشون هست نشون میده فاقد این صفاته دیگهویعنی مدعی هستی اینها اینقدر آشکار هست که همه به عنوان درست میپذیرنشون؟!تعریف خودته دیگه:)
خیر شوخی نکردم, برای اینکه یکبار و برای همیشه داستان بنداشتیک بودن این دو پایان یابد همینجا به این دو پرسش پاسخ دهید:
١. زیستن برای شما ارزشه؟
٢.
هوتادِ[1] (کیفیت) زندگی برای شما ارزشه؟
اگر براستی کسانی باشند که در برابر این ٢ پرسش بگویند "نه", آنگاه روشنه بنداشت[2] خوبی نکردهایم, اگرنه برای من که no-brainer میزند.

نوشته اصلی از سوی
undead_knight
خسته نباشید ایضا:))اگر پیوند نداره پس چرا میگی "فرا زیست ژن"؟!بعد از اینکه من این همه در مورد تفاوت رسانه و ژن نوشتم دیگه مشخصه که نمیتونیم حتی خود شخص رو مهم فرض کنیم چه برسه ژن یک گونه!
ببین اینجا یا ژن مهم هست که باید بگی دقیقا ژن در چه حالتی و بعد بگی چرا،یا اینکه مهم نیست و بی دلیل آوردیش و فقط بقا میمونه،لازم به گفتن نیست که بقا شخص با بقای ژن زمین تا آسمون فرق داره:)
فرازیست[3] خود آدم و ژن آدم آن اندازه دگرسانی[4] ندارند, چه شما زنده باشید دارید از ژن اتان کار میکشید چه زمانیکه میمیرد آنرا به زادمان[5] پسین میدهید.
پندارهیِ[6] کس و ژن آن اندازه از هم جدا که نیستند, شما فرآوردهیِ[7] ژن اتان هستید ولی همان ژن اتان هم نیستید, ولی همچنان بخشی از کارکرد و شخصی شما از ژن اتان میاید و etc.
به هر روی فردید[8] من همان فرازیستن[9] بود (بجا ماندگی) که روشنه در وهلهیِ نخست خود کَس را میگوییم, سپس چنانکه گفتم به ژن وی, سپس اگر نشد ژن نزدیکان وی و همینجور تا اینکه سرانجام یکی بجا ماند.
شما نیازی نیست تا پایان این دنباله را هم ببنداری[10], میبسندد[11] که همان "فرازیست خودت" را ارزش ببینی و سیستم ما همچنان بی لغزش کار میکند.

نوشته اصلی از سوی
undead_knight
Branch of philosophy concerned with the nature of ultimate value and the standards by which human actions can be judged right or wrong
متاسفانه یک دانش نامه مثل بریتانیکا باهات در تعریف اخلاق مشکل داره:))نمیشه که یک سیستم اخلاقی رو به جای کل اخلاقیات جا بزنیم و بعد خود اخلاقیات رو بر اساس اون سیستم باز تعریف کنیم!حتی اگر "رفاه" و رفاه همگان ارزش باشه،به این معنا نیست که اخلاقیات رفاه گرایی یا سود گراییه.
شوربختانه نه ندارد (: بخش داوری درست و نادرست آن میشود همین سودگرایی بر پایهیِ بنداشتهایِ[2] ما (یا تک بنداشت ما, مهندی[12] ندارد).

نوشته اصلی از سوی
undead_knight
باز هم اشتباهت اینه که از بیرون به درون داری "ارزش"ها رو اثبات میکنی،پروتکل زندگی ما با دیگران میتونه اتفاق خیلی نااخلاقی باشه:)
در هر حال،اینکه بقا میتونه یک ارزش باشه ارجاع به شهودگراییه هست که خب من خیلی باهاش مخالفتی ندارم.(و لی مبنای سیستم من شهودگرایی نیست)
مگر من گفتم یکسان است؟ گفتیم به همسنگی[13] میان ارزشهایِ رفاهیِ همگان رسیدن —> بیششِ[14] رفاه.

نوشته اصلی از سوی
undead_knight
خب اگر که نسبی باشه که مبنای ارزش گذاری اخلاقی نیست:))(دعوا توی کمپ نسبی گرایان هم داستان داره اگر فرصت شد یه بخش هاییش رو میگم)بنابراین معرفی کردنش هم بی دلیله،باید مشخص کنی دقیقا سود مهمه، لذت مهمه، یا مثلا رفاه تا بشه در موردش بحث کرد مگرنه این مقهوم اینقدر گسترده میشه که نمیشه دچار تناقض میشه.
اینکه یک چیزی بسرشت نسبی است و اینکه یک چیزی مطلق است ولی ما توانایی رایانش[15] اش را نداریم دو چیز دگرسان[16] هستند. اخلاقیات (بر پایهیِ نگرهیِ[17]
سودگرایی ما) میتواند پیچیده و نارایانیدنی شود, میتواند هم ساده و پیش پا افتاده باشد, ولی پایهیِ آن همچنان خواهد بود: بیششِ سود و کمش[18] زیان برای همگان.
نمونهوار, همین فرایند همسنگی در هوتادِ[1] زندگی که گفتیم میتواند بسیار پیچیده باشد (چیزی مانند چندفرهنگگرایی که امروز داریم), ولی همینکه ما میکوشیم چندفرهنگگرایی را
تا جای شدنی بفراخیم[19] میشود همین بیشش سود برای همگان: هر کس در فرهنگ خودش (ارزشهایِ که هوتادِ زندگی وی باشند) باشد تا جاییکه ارزشهایِ دیگران را نپایمالد.
----
1. ^ آ ب hu+tâd::Hutâd || هوتاد: کیفیت Ϣiki-En quality
2. ^ آ ب bon+dâšt::Bondâšt || بنداشت: اصل بدیهی Ϣiki-En axiom
3. ^ farâ+zist::Farâzist || فرازیست: بقاء; بجا ماندگی; Ϣiki-En survival
4. ^ digar+sân+i{pasvand}::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari difference
5. ^ zâd+mân::Zâdmân || زادمان: نسل Ϣiki-En generation
6. ^ pendâr+e::Pendâre || پنداره: مفهوم Ϣiki-En concept
7. ^ far+âvar+dan::Farâvardan || فراوردن: حاصل کردن Ϣiki-En to produce
8. ^ far+did::Fardid || فردید: منظور Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ purpose; intention
9. ^ farâ+zistan::Farâzistan || فرازیستن: بقاء یافتن; بجا ماندن Ϣiki-En to survive
10. ^ bon+dâštan::Bondâštan || بنداشتن: بنداشت کردن; بدیهی پنداشتن en.wiktionary.org to axiomatize
11. ^ basand+idan::Basandidan || بسندیدن: بسنده کردن; کفایت کردن Ϣiki-En to suffice
12. ^ meh+and+i{pasvand}::Mehandi || مهندی: اهمیت Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ importance
13. ^ ham+sang+i{pasvand}::Hamsangi || همسنگی: توازن . تعادل . هم وزن بودن Dehxodâ, Ϣiki-En balance
14. ^ biš+eš{pasvand}::Bišeš || بیشش: فرایند بیشترینهسازی Ϣiki-En maximization
15. ^ râyân+tan::Râyântan <— Râyânidan || رایانتن: محاسبه کردن to compute
16. ^ digar+sân::Digarsân <— Degarsân || دیگرسان: متفاوت Ϣiki-En different
17. ^ negar+e::Negare || نگره: فرضیه Ϣiki-En theory
18. ^ kam+eš{pasvand}::Kameš || کمش: فرایند کمترینهسازی Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ minimization
19. ^ farâx+idan::Farâxidan || فراخیدن: گسترش یافتن Dehxodâ, Ϣiki-En to stretch out; to expand