• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 4 از 4

    جُستار: شناخت نظام سرمایه داری

    Threaded View

    1. #1
      شناس
      Points: 2,101, Level: 27
      Level completed: 68%, Points required for next Level: 49
      Overall activity: 28.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      روزبه آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2013
      نوشته ها
      56
      جُستارها
      3
      امتیازها
      2,101
      رنک
      27
      Post Thanks / Like
      سپاس
      71
      از ایشان 122 بار در 45 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      Post شناخت نظام سرمایه داری

      گفتگوهای فی مابین مرا برآن داشت تا با بازكردن این جستار بطور مشخص به شناخت از جامعه سرمایه داری از دیدگاه ماركس بپردازیم تا بدین ترتیب بتوانیم به گفتگو ها سمت وسوی نتیجه بخش بدهیم
      ابتدا با آشنا شدن درك وی از سوسیالیزم خواهیم توانست جنبه نگاه انسان گرانه وی كه از دید دوستان بدور مانده است به حقیقت مطلب واقف شویم درک بنیان‌گذاران فلسفه علمی از یک جامعه­ی خوب، هم­چون دیگر سوسیالیست­های اوایل قرن نوزدهم، جامعه­ای بود که موجب رشد و شکوفایی همه قابلیت­های انسانی می­شود. فردریش انگلس رفیق همراه مارکس در طرح و در نسخه­ی نهایی مانیفست که توسط مارکس به رشته تحریر درآمد، جامعه­ی نوین را هم­چون اجتماعی ترسیم می­کنند "که در آن رشد آزادانه هر فرد، شرط رشد آزادانه همگان باشد."

      ایده­ی رشد و شکوفایی قابلیت­های انسانی در همه آثار مارکس وجود دارد- امکان رشد انسان­هایی غنی با نیازهای چندجانبه و وسیع، امکان تربیت انسان­هایی که در نیاز و قابلیت­هایشان غنی و چندسویه باشند. از نظر او "در واقع ثروت چه می­تواند باشد؟ جز همه­جانبه‌گی و کلیت نیازها، قابلیت­ها، سرخوشی­ها و نیروهای مولده انسانی و نظایر آن...؟ ثروت واقعی چیزی نیست جز رشد فردیت غنی انسانی که هم در تولید و هم در مصرف خود، چند سویه باشد. این ثروت چیزی به جز پردازش و به ثمر رساندن کامل این قابلیت­های خلاق نیست. در این­جا رشد و شکوفایی همه توانایی­های انسانی به مثابه­ی هدفی در خود مطرح است".
      اما تحقق این توانایی از آسمان بر ما نازل نمی­شود. تحقق این هدف در واقع تحقق جامعه­ای را می­طلبد که در آن انسان­ها یک­دیگر را به مثابه­ی موجوداتی جدا از هم نمی­بینند، جامعه­ای که ما در آن، با وابستگی متقابل و آگاهانه، وارد مناسبات هم­کاری آزادانه با یک­دیگر می­شویم. مارکس بر این نظر است که ما در این جامعه، هم­چون انسان با یک­دیگر وارد مراوده می­شویم. از آن­جا که نیازهای یک­دیگر را هم­چون نتیجه­ی فعالیت اجتماعی خودمان می­دانیم پس با شادمانی برای تحقق نیازهای یک­دیگر به تولید و فعالیت دست می­یازیم و در این مسیر از درک ارزش کارمان احساس لذت و رضایت می­کنیم. "نیاز تو برای ایجاد انگیزه­ی فعالیت در من کفایت می­کند و در مقابل مرا همین بس که در فکر تو جایی داشته باشم و از عشق تو سهمی نصیب من باشد". البته آن­چه مارکس در این­جا توصیف می­کند مفهوم خانواده انسانی است.
      درک مارکس از یک اجتماع آزاد متشکل از تولیدکنندگان همبسته که یک درک اخلاقی است، مارکس را در اوان زندگی­اش بدان جا رهنمون ساخت که پرسش­هایی تحلیلی و معین طرح کند. چرا زندگی در جامعه کنونی چنان است که اگر تو از نیازت با من بگویی، نیازی که من قادر به برآوردنش هستم، درخواست تو هم­چون دادخواهی­ و تضرعی حقارت­بار درک خواهد شد، و آمیخته به حس شرم بوده و برای تو خواری­ به بار می­آورد؟ چگونه است که درخواست تو به جای آن که تصدیق قابلیت عمل و فعالیت در من باشد و توان من برای یاری رساندن به انسانی دیگر را ثابت کند، به جای آن به منبع اقتدار برای من بدل می­شوند؟ چگونه است که که نیازهای تو به جای آن کهوسیله­ای باشند برای توانمند ساختن تو، تا از عمل خلاق و تولیدات من بهره­گیری، تبدیل به ابزاری برای اعمال قدرت من بر روی تو می­شوند؟".
      مارکس نتیجه می­گیرد: "تا زمانی که ما نه هم­چون اعضای یک جامعه انسانی بلکه هم­چون مالکان منفعت-محور با هم ارتباط داریم این جدایی تبه­کارانه انسان­ها از یک­دیگر هم بر سر جای خود باقی است. به این ترتیب مارکس به سوی پژوهش حول خصلت روابط اجتماعی موجود بین انسان­ها گام برداشت تا خصلت روابط تولیدی- یعنی روابطی را تحقیق کند که منجر به تولید خود آن­ها و نیز تولید دیگر انسان­ها می­شود. حالا او به مرحله­ی تحلیل سرمایه­داری رسیده بود.
      ادامه دارد

    2. 5 کاربر برای این پست سودمند از روزبه گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      iranbanoo (03-01-2013),Mehrbod (03-01-2013),Ouroboros (03-01-2013),Philo (03-02-2013),undead_knight (03-01-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •