• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 4 از 4

    جُستار: تجربه هایی در خواب - آیا خداوند وجود دارد؟

    Threaded View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      تجربه هایی در خواب - آیا خداوند وجود دارد؟

      چندین بار تاکنون برایم این تجربه پیش آمده است.
      یکی همین یکی دو شب پیش.
      در خواب کشش شدیدی را به یک نقطهء خاص در اعماق هستی، گویی در یک نقطه ای بنیادین که مکان و زمان از آنجا آغاز شده است، احساس میکنم. یک جاذبهء بسیار قوی.
      گویی چیزیست بسیار کهن. نمیدانم چیست. ولی احساس میکنم آنجا خاستگاه من است و خاستگاه همه چیز.
      آن جاذبه برای من چنین معنایی میدهد. نه اینکه تفسیر کنم. خود احساسش اینطور است. البته احتمال اشتباه هم وجود دارد. نمیتوانم بگویم یقین دارم.
      چند شب پیش هم باز چنین چیزی دیدم و احساس جاذبهء دیوانه واری کردم. ولی نه آنقدر که نتوانم در برابرش مقاومت کنم. و این جاذبه شاید بیش از 2 ثانیه نبود. اما احساسش کردم. یک چیزی بود شبیه سوراخی یا مدخل لوله ای که بزرگ نبود اما انگار یک دالان بسیار طولانی بود. بسیار بسیار طولانی. درحد میلیونها و شاید میلیاردها سال نوری. و شاید حتی خیلی بیشتر. طوری که در همان خواب هم میدانستم که رسیدن به انتهای آن و مقصد، غیرممکن مینماید. حتی انگار از ابعاد تمام کائنات هم بیشتر دور بود. از دوردست ترین نقطهء جهان هستی.
      و در انتها گویی مبداء وجود بود. چیزی که انگار من از آن آمده ام. و شاید همه چیز.

      یادم افتاد که در عرفان هم از اصطلاح «مبداء» زیاد صحبت دیده ام.
      اینهم تقارن تفکربرانگیزی است.

      آن مدخل در میان فضا بود. در اطراف ستارگان و شاید سیاراتی انگار وجود داشتند.
      همیشه همینطور است. یعنی آن هدف/مسیر در فضاست. جاییست که انگار قبل از همه چیز وجود داشته است.
      ولی وجود خدا را به آن شکل احساس نمیکنم. فقط یک جاذبهء شدید به جایی که احساس میکنم خاستگاهی است که انگار در زمانی دیرین جزیی از آن بوده ام.

    2. 5 کاربر برای این پست سودمند از folaani گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (01-20-2013),nirvana (01-19-2013),Soheil (01-19-2013),sonixax (01-19-2013),yasy (01-19-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •