Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
جوک
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 195

    جُستار: جوک

    Threaded View

    1. #11
      نویسنده یکم
      Points: 8,560, Level: 62
      Level completed: 37%, Points required for next Level: 190
      Overall activity: 3.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      nirvana آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2012
      نوشته ها
      381
      جُستارها
      3
      امتیازها
      8,560
      رنک
      62
      Post Thanks / Like
      سپاس
      802
      از ایشان 1,455 بار در 383 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی yasy نمایش پست ها
      یکی از فانتزیام اینهوقتی دارم تو خیابون راه میرمی ماشین به سرعت بیاد سمت ی عابر پیاده (ترجیحا دختر) :دیبعد با صدای بلند بگم خــــــــــانـــــــــــم مــواظـــــــب بـــــاش !بعد صدامو نشنوفه خودمو با سرعت به طرفش پرت کنمو نجاتش بدم بعد بیوفتیم روی هم طوری که صورت رو صورت بشیم اونم میخواد منو ببوسهولی من یهو یاده عیالم بیوفتمدستمو بزارم جلو لبِش بگم متاسفم بعد پاشمخودمو بتکونم در حالی که دارم میرمُ تو اُفق محو میشمبهم بگه : فقط اسمـتو بهم بگو !منم با ی لبخند نـرم بـگم :ی غــریــبه بعد تو دود محو بشم:))))
      یکی ازفانتزیای منم اینه که یه روز بیاد که با تاپ و شلواربرم توخیابون بعد از پله های یه پاساژ برم بالابعد یهو برگه هام از دستم بیفته بشینم یکی یکی جمعشون کنم بعد یکی بیاد بالاسرم بایه صدای جذاب مردونه بگه خانوم کمکتون کنم؟بعد من مثل اینایی که سالهامنتظر مرد رویاهاشون بودن با نازوعشوه سرمو بلندکنم تاببینمش یهو ببینم یه اخوند گردن کلفت جلوم وایساده بعد بلندشم باتمام قدرتم بایه حرکت جکی جانی یه لگد بزنم رو تخت سینش سربخوره هی رو پله ها قل بخوره بیفته کف زمین بعد همه جمع بشن تشویقم کنن بعد دکتربیاد بالاسرش علت مرگ روبراثر بازشدن عمامه و پیچیده شدن دورگردنش وخفگی تشخیص بده وبعد به قول یاسی از خوشی تو افق محو بشم:)))

    2. 6 کاربر برای این پست سودمند از nirvana گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      mahtab71 (01-22-2013),Mehrbod (01-18-2013),SAMKING (01-18-2013),Soheil (01-23-2013),sonixax (01-18-2013),undead_knight (01-18-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •