اصولا نهیلیسم تلاشی هست برای درک پذیر کردن جهان،برای اینکه بلاخره معیاری باشه تا جهان بر اساس اون سنجیده بشه،
به اندازه کافی آبزورد بود:)نه دیگر نمیدانیم، شاید تا ابد همینجور دنبال پاسخ گشتیم و دست نیافتیم، خودش میشود یک بازی ابدی که پیوسته در راستای آماج پیش میرویم ولی به آن نمیرسیم.
جدای اینها اگر میسُهی (احساس میکنی) یا کسی میسهد که نیاز به آماجمندی در زندگی دارد، به نگر من دچار شستشوی مغزی همبودین
(اجتماعی) شده، چرا که من خودم را میتوانم یک پوچگرای راستین ببینم بی آنکه کوچکترین نیازی به آماجمندی زیستن داشته باشم.
آماج من فراتر از اینکه پس از بیداری یک قهوه خوب (+ شیر فراوان) نوشیده و به کارهای روزانه و دوستان (و دختران) و گردش و
بیرون رفتن و دانش و اینها برسم نیست و تا یک میلیون سال دیگر هم میتوانم بی کوچکترین نیاز به هیچ آماجی همینجور شاد و خوش بزیوم.
در کنار آن روشنه بدم نمیاید که زندگی آماجمند باشد، ولی بایسته هم نیست.
دغدغههای راستین من هم فراتر از اینکه خورشید همچنان بتابد و بمب اتم نترکد و خودم بی پول و بیخانمان و اینها نشوم و نشویم نمیروند،
در واقع تقریبا هر کسی که جهان رو هدفمند نمیبینه نهیلیسم رو حس کرده ولی تفاوتش در این هست که نهیلیسم با گرفتن معنا(هدف نهایی) فکر میکنه ارزشمند نیست جهان.
شاید نگاه آبزورد به زندگی انسان رو بشه اینجور نشون داد:
نمونه خوبش سسیفس هست،سسیفس انسانی بود که خدایان براش یک مجازات وحشتناک تعیین کردند(به خاطر توهینی که بهشون کرده بود)و اونم این بود که تا ابدیت یک سنگ رو بالا ببره و وقتی به قله رسید دوباره سنگ بیاد پایین.چون خدایان فکر میکردند بدترین مجازات کار بدون هدف هست:)
ولی کامو به نکته خوبی اشاره کرده،همین وجود کار برای کامیاب بودن ما بس هست چون اگر درست نگاه کنیم تقریبا تمامی کارهای ما بی هدف انجام میشه:)
مثال خودم هم تیر و کمان هست،به نظر من اینکه مثلا یک تیر به هدفی قراره بخوره ارزشی نداره ولی اگر اون تیر بتونه هدفشو خودش انتخاب کنه اون وقت این حرکت ارزش منده حتی اگر توسط یک کمان(نیروی ماورایی یا کیهانی) به سمت هدفی پرتاب نشده باشه:))