همآغوشیده، عاشقان نامیدانه میکوشند که سرخوشی نارسانایشان را به خود-تَرارویی یگانه بیامیزند؛ بیهوده. چه در سرشت هر روان انگاریده، سرنوشت رنجش و در تنهایی خوشی بردن است.
مهربد جان من آنقدرها هم انگلیسیم خوب نیست،ولی متن اصلی را نسبتا راحت فهمیدم اما ترجمه را هنوز سر در نیاوردم