• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 1823

    جُستار: طنز و جوک امام نقی

    Threaded View

    1. #11
      سرنویسنده سوم
      Points: 50,772, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Agnostic آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2011
      نوشته ها
      2,538
      جُستارها
      67
      امتیازها
      50,772
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,650
      از ایشان 3,328 بار در 1,555 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      3 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      روزی غوره النقی به خدمت امامنا نقی (ريال) رسید و گفت: امامنا شنیده ام روزی تنی چند از شیعیان خدمت پدرت صادق رسیدند و خود را از جان نثاران و پایبندان او خواندند و امام نیز به غلامش فرمود تنور را بیفروزد و بعد از آنان خواست وارد تنور شوند. که همگی به حکم عقل سرباز زدند. سپس امام از غلامش خواست چنین کند. غلام نیز چنین کرد. و وقتی پس از ساعتی میهمانان تنور را چک کردند، بدیدند که غلام میان آنش نشسته و صحیح و سالم قرعان می خواند.
      غوره النقی پرسید: امامنا آیا چنین است؟
      امامنا(ريال) اندکی بر چشمان سرشار از سوال وی خیره شدند و سپس فرمودند:« یا غوره! صادق پدرم بود و اکنون من نقی پسر او می گویم که برو به درون تنور.»
      غوره النقی سری به احترام تکان داد و سپس به درون تنور پرید.

      ساعتی بعد همانطورکه دود خشتک غوره النقی سامرا را پر کرده بود، امامنا نقی(ريال) سری تکان داده زیر لب فرمودند:« اگر نمی پرید باید کم کم نگران میشدم که قیام نقویون دارد نزدیک میشود. ولی حالا که پرید می دانم که حداقل تا 1440 سال سلطنت خاندانم پایدار خواهد ماند.
      سپس حضرتش از جا بلند شدند و جهت تغییر مذاق راهی آب انگور فروشی سر گذر شدند.


      ******************************


      انّ الله جمیع‌ و یحبّ الجماع

      قرعان نقید، ویرایش یکم



      ******************************


      ابو لاشی بر امام نقی‌(ع) وارد شد و از ایشان پرسید:‌ ای مولای من، برخی‌ می‌گویند همگی‌ ادیان و پیامبرانشان، یک غأئط هستند، آیا این حرف درست است؟؟
      حضرت پاسخ دادند: به خدای واحد قسم که این حرف بی خردان است. آنها که چون چهار پایان صمم بکم هستند... اگر خوب در غأئط‌های مختلف بنگرند، خواهند دید که بسیار با هم تفاوت دارند، حتی غأئط‌ یک شخص هم در دو نوبت تفاوت‌ها دارد. اصلا، بر اساس این اختلاف هاست که پزشکان از طریق آزمایش می‌‌توانند، بیماری‌ها و انگل‌ها را تشخیص دهند و این نشانه هایی است برای آنان که می‌‌اندیشند...

      پاسخ امام نقی‌(ع) در تفاوت ادیان با استفاده از ادبیات قرآنی...




      *******************************



      روزی امام نقی که مشغول گلگشت و هواخوری در صحرا بودند متوجه حاج زنبور عسل شدند که دنبال چیزی میگردد،امام جلو رفته و علت را جویا شدند
      حاج: یابن رسولولا دنبال مادرم میگردم و پدرم هم فوت کرده است.
      امام نقی بعد از شنیدن این جمله با لبخندی بر لب موبایلش را خاموش کرده و با حاج زنبور عسل سفر دور و درازی را برای یافتن مادر حاج آغاز کردند.
      (امام نقی و کمک به ایتام):

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Agnostic گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (06-04-2012),Russell (06-04-2012),sonixax (06-04-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •