اعدام .  [ اِ ] (ع  مص ) نیست  گردانیدن . (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء). کشتن .  (فرهنگ  فارسی  معین ). نیست  کردن . (تاج  المصادر بیهقی ) (المصادر  زوزنی ) (آنندراج ): اعدمه  اﷲ اعداماً؛ نیست  گردانید او را خدای . (منتهی   الارب ) (ناظم  الاطباء). نابود کردن . معدوم  کردن .  ||  نایاب  شدن  و  نیافتن . (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء). نایابان  گردانیدن  چیزی  را.  (المصادر زوزنی ). نایابان  چیزی  گردانیدن . (آنندراج ). اعدمنی  الشی ٔ؛  نایاب  شد بر من  و نیافتم  آنرا.  ||  درویش  گردیدن  و نیازمند شدن .  (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء). درویش  شدن . (آنندراج )(تاج  المصادر  بیهقی ) (المصادر زوزنی ). درویش  کردن . تهی دست  کردن . (فرهنگ  فارسی   معین ).  ||  بازداشتن . (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء). یقال : اعدم   فلاناً؛ بازداشت  آنرا. (منتهی  الارب ). و قول  متکلمان : وجد فانعدم ،  غلط است . (منتهی  الارب ).  ||  (اِمص ) نیست کردگی . نیست شدگی . نابودی .  هلاک . (ناظم  الاطباء).
-  اعدام  کردن  ؛ نیست  و نابود کردن  وهلاک  نمودن . (ناظم  الاطباء).
-  مجازات  اعدام   ؛ دار زدن  یا تیرباران  کردن  بکیفر جرم . نیست  کردن  برای  کیفر. در  حقوق ، مجازات اعدام  خاص  پاره ای  از جرمهای  جنایی  است  یعنی  هر جرمی  که  مجازات  آن  بر طبق  قانون  اعدام  باشد آنرا جنایت  گویند.
-  میدان  اعدام  ؛ میدانی  که  در آنجا عادةً گناهکاران  را کشند، یا بدار آویزند. (یادداشت  بخط مؤلف ).
-  ||  نام  میدان  مخصوصی  است  در جنوب  تهران .