تنها دلیلی که هست دموکراتیک بودن همهی ارکان سیاسی در آمریکاست، من اینکه تغییرات حقیقی و بنیادین در آن کشور با دستاندازهای بیشماری روبرو میشوند و اغلب چند دهه دیرتر(یا هرگز)نسبت به اروپای غربی به آنجا میرسند را سراسر ناشی از برقراری نظام سیاسی میبینیم که بالاترین اقشار جامعه از بعد فکری/فرهنگی را برای پائینترین اقشار جامعه متوقف میکند. راه درست اینست که جامعه بطور مداوم به سمت برابرتر و آزادتر شدن حرکت بکند، نه آنکه رای مردم پیرامون هر موضوعی(از سقط جنین گرفته تا ازدواج همجنسگرایان)توسط سیاستمداران مورد سوء استفاده قرار بگیرد و تمام دستگاههای اجتماعی برپاد پیشرفت عمل بکنند.
ترسی هست در ایالات متحده پیرامون اینکه دولت نمیباید قدرت بگیرد و یا بزرگ بشود و باید آنرا بطور سیستماتیک و غیرسیستماتیک تضعیف کرد و دولت حق دخالت در مسائل اجتماعی، اقتصادی و فردی را ندارد. در ظاهر چیز جالب و زیباییست، اما وقتی کمی با دقت در آن مینگرید میبینید که آنها کوچکترین مخالفتی با وجود و حضور دولت برای سرکوب تودههای کارگر و فقیر جامعه ندارند، و فقط هنگامی از «دخالتهای دولت» به خروش میآیند که میخواهد بیمهی سلامت همگانی درست بکند و سود صدها ابرشرکت خدمات بیمه، داروسازی و بیمارستانی را کاهش بدهد، یا سه درصد روی درآمد میلیاردها مالیات بکشد و ... پس در عمل این هراس کاذب از قدرت اقتصادی دولت، جدا از همراه شدن با ریاکاری پنهان پیرامون قدرت سیاسی و سرکوب عینی آن، کارکردی بجز بدست آوردن تضمین قانونی برای دوشیدن مردم تا واپسین قطره توسط حزب جمهوریخواه(=نوکران والاستریت)نداشته، و طی چهار دههی گذشته مانع از هرگونه پیشرفت یا تغییر جدی در ایالات متحدهی آمریکا شده.






































 
			
				 
			 
			
			 
		 
		 
		
 
 
 
					
						 
					
						
 نوشته اصلی از سوی Russell
 نوشته اصلی از سوی Russell
					









 
					
					
					
						 پاسخ با گفتآورد
  پاسخ با گفتآورد 
			
				 
						 
			 
						 آغازگر جُستار
آغازگر جُستار
