یک شرایطی را هم من برای شما توصیف میکنم، شاید کمی به کرهی زمین برگشتید:
تصور بکنید به محض تولد آلت تناسلی شما مثله کردهاند، هیچکس هم به آن اعتراضی نداشته و اگرهم موضوع را جایی مطرح بکنید که چرا ناقص کردن آلت مردان عادت روزمره است اما ختنهی زنان فاجعهی ضدبشری، مورد ریشخند و هزل قرار میگیرید. تمام دوران کودکی، نوجوانی، بلوغ و جوانی خود را درحال کتکخوردن، تحقیر شدن، سرکوب شدن و مورد آزار جسمی و روانی قرار گرفتن از سوی والدین، مربیان و همسالان قرار گرفتهاید تا «مرد بشوید»،
اما اینها «مهم» نیستند، مهم نیست که مردان اکثریت قریب به اتفاق اعدامیان سیاسی جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند، اما اگر زن ِ قاتلی، که جرم او برای همه اثبات شده را میخواهند اعدام بکنند جنبشی جهانی جهت متوقف کردن حکم براه میافتد. مهم نیست که مردان از آغاز پدید آمدن «گذرنامه» برای اخذ آن باید از دهها نفر غریبه امضا بگیرند، اما وقتی همان ِ زنان مشروط به یک امضا میشود گویی جهان به آخر رسیده. مهم نیست که مردان هم سنگسار میشوند، اما همه جا از آن به عنوان حکم ضد زن یاد میشود.
تصور بکنید از شما میخواهند که دو سال از بهترین روزهای عمر خود را جهت آموختن روشهای اصولی برای کشتن دیگرانی که نمیشناسید و کشته شدن برای دیگرانی که نمیشناسید به «خدمت سربازی» بروید، و اگر سرپیچی کردید از حق ازدواج، استخدام، ثبت سند، اخذ گذرنامه و ورود به دانشگاه محروم میشوید. کسی از زنان توقع رفتن به جنگ و کشته شدن برای دفاع از حقوقشان را ندارد.