در معارف اسلامی آمده که من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ خود شناسی لازمه و زمینه خداشناسی است.
عقیده و افکار ما از هر نوعی که باشد بیش از آنکه ریشه در دلائل محکم داشته باشد حاصل علت هایی است که ما را احاطه کرده اند.
اینکه ما انتظار داشته باشیم یک کودک بزرگ شده در یک خانواده کاملا مذهبی فردی غیر مذهبی شود انتظار چندان بجایی نیست
همانطور که فرد بزرگ شده در خانواده ای که از اصلا جهت قبله در خانه آنها مشخص نیست به طور طبیعی زمینه ناباوری برای او فراهم است؛ میزان تدین جنوب شهری ها با تدین شمال شهری ها کاملا متفاوت است
معنای غیرت برای یک روستایی چیزی غیر از معنای آن نزد کسی که مادر و خواهر او اهل ددر رفتن اند می باشد.
هزاران مثال در این مورد می توان ارائه کرد؛ در یک کلام سوال این است:
آیا من تسلیم دلیلم یا اسیر علت و علت ها؟
برای فهم این موضوع راههایی ممکن است به ذهن برسد؛ چندی پیش به طور اتفاقی به متنی برخورد کردم به نام چهل دیدار خدا مراد، که برایم بسیار جالب بود.
شاید شما هم قبلا این متن را خوانده و یا مشاهده کرده باشید؛ در طی این دیدارها راههایی برای خودشناسی و رهایی از اسارت تحمیل شده از عوامل بیرونی بیان شده است و کمک زیادی به اینکه انسان خودش شود نه اینکه آینه ای برای بازتاب محیط اطراف باشد، می کند.
البته ذکر این مطلب به معنای تایید تمام محتوای آن نیست اما کلیت آن مطلوب به نظر می رسد و دوستانی که تمایل داشته باشند می توانند بعد از بیان هر دیدار محتوای آن را به چالش بکشند.