• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 1 از 4 1234 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 45

    جُستار: چرا خانواده مهم است

    Hybrid View

    1. #1
      نویسنده دوم
      Points: 12,156, Level: 72
      Level completed: 27%, Points required for next Level: 294
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Nocturne آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2011
      نوشته ها
      206
      جُستارها
      18
      امتیازها
      12,156
      رنک
      72
      Post Thanks / Like
      سپاس
      304
      از ایشان 622 بار در 196 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      5 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      چرا خانواده مهم است

      در ابتدای این بحث من فرض را بر این قرار دادم که خانواده و داشتن آن چیز مهمی است، منظورم از مهم این است که نیازمند احترام و توجه است، اگر فکر میکنید اینگونه نیست میتوانید دلایل خود را بیاورید ولی هدف اصلی من از این تاپیک گرفتن جواب های دنیاگرایانه برای این سوال ها بود:

      1. چرا به پدر و مادر خود احترام میگذارید؟ با توجه به اینکه احترام ممکن است اکتسابی باشد آیا اگر پدر و یا مادر خود را سزاوار احترام ندیدید آیا باز هم به آنها احترام میگذارید؟ چون والدینتان هستند؟
      2. رفتار ما با خواهر یا برادرمان باید چگونه باشد؟ منظور اینکه آیا فارق از اینکه این انسان چه نقشی در زندگی شما داشته همیشه به او محبت میکنید چون برادرتان است یا رفتار شما با او بر اساس رفتار او با شما شکل میگیرد؟ اگر فکر میکنید رفتارتان تحت تاثیر پیوند برادری است برای آن دلیل بیاورید.
      3. رفتار شما با قوم و خویش های درجه ی دوم چگونه است و مبنای رفتاری شما چیست؟
      4. جدا از سودمندی های فرگشتیک برای اهمیت دادن به خانواده و اعضای آن فکر میکنید اهمیت به خانواده در دنیای امروز چه سودی میتواند داشته باشد؟
      Pazhuhande این را پسندید.

      The Truth Probably Lies Somewhere in Between.


    2. 6 کاربر برای این پست سودمند از Nocturne گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-01-2012),Mehrbod (11-03-2012),Pazhuhande (11-05-2012),Russell (11-01-2012),shirin (11-04-2012),sonixax (11-01-2012)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 156,618, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      156,618
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      اتفاقا چندی پیش در کافه هم همبن بحث بود،بنظر من خانواده ارزشش بیشتر ابزاریست،حالا شاید این تجربه شخصی من است،بنظر من ارزش دوستی بمراتب بیشتر است،

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    4. 6 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-01-2012),Mehrbod (11-04-2012),Nocturne (11-03-2012),Pazhuhande (11-04-2012),sonixax (11-01-2012),yasy (02-20-2013)

    5. #3
      نویسنده دوم
      Points: 12,156, Level: 72
      Level completed: 27%, Points required for next Level: 294
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Nocturne آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2011
      نوشته ها
      206
      جُستارها
      18
      امتیازها
      12,156
      رنک
      72
      Post Thanks / Like
      سپاس
      304
      از ایشان 622 بار در 196 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      5 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      اتفاقا چندی پیش در کافه هم همبن بحث بود،بنظر من خانواده ارزشش بیشتر ابزاریست،حالا شاید این تجربه شخصی من است،بنظر من ارزش دوستی بمراتب بیشتر است،
      لطفا بیشتر توضیح دهید، منطورتان از اینکه ارزشش بیشتر است چیست؟ یعنی تاثیری که دوستان بر روی زندگی یک شخص میگذارند از تاثیری که خانواده میگذارد به مراتب حیاتی تر است؟

      The Truth Probably Lies Somewhere in Between.


    6. 4 کاربر برای این پست سودمند از Nocturne گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-03-2012),Pazhuhande (11-04-2012),Russell (11-03-2012),sonixax (11-03-2012)

    7. #4
      دفترچه نویس
      Points: 156,618, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      156,618
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nocturne نمایش پست ها
      لطفا بیشتر توضیح دهید، منطورتان از اینکه ارزشش بیشتر است چیست؟ یعنی تاثیری که دوستان بر روی زندگی یک شخص میگذارند از تاثیری که خانواده میگذارد به مراتب حیاتی تر است؟
      بیشتر از تاثیر و اینها بنظر من دوستی در بین روابط انسانی جایگاه ویژه ای دارد که خانواده بخودی خود ندارد،اگر ارزشی در رابطه با اعضای خانواده است،آن نوعی از دوستیست که بین آنها ممکن است بوجود بیاد که تازه خود دوستی خالصتر است و به اجبار و سرکوب بسیار کمتر از نوع خانوادگی آن دچار است.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    8. 4 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-03-2012),Mehrbod (11-04-2012),Pazhuhande (11-04-2012),sonixax (11-03-2012)

    9. #5
      نویسنده دوم
      Points: 12,156, Level: 72
      Level completed: 27%, Points required for next Level: 294
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Nocturne آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2011
      نوشته ها
      206
      جُستارها
      18
      امتیازها
      12,156
      رنک
      72
      Post Thanks / Like
      سپاس
      304
      از ایشان 622 بار در 196 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      5 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      مثل اینکه موضوع تاپیک زیاد جالب نیست یا جواب دادن به این سوال ها کار آسانی نیست، من از خودم شروع میکنم:

      1. من به پدر و مادر خود فارق از اینکه چه شخصیتی دارند و این احترام را کسب کرده اند یا نه احترام میگذارم چون فکر میکنم کسانی که تصمیماتشان باعث به وجود آمدن من شده است آنها را از هر شخص دیگری در زندگی متمایز میکند، و این موضوع به اینکه تصمیمات آنها چه تاثیری روی زندگی من داشته ربطی پیدا نمیکند.
      2. من برای برادر و خواهر خود به خاطر پیوند خانوادگی جایگاه ویژه ای میدهم، دلیلم هم این است که آنها با هر اخلاق یا روشی تنها کسانی هستند که پیوند خانوادگی ما را به سوی هم میکشاند، کسانی هستند که خاطرات کودکی را با آنها به اشتراک میگذاریم یا اگر نگذاریم همین که ژن های مشترکی با یکدیگر داریم برای من کافی است تا جایگاه انها با یک فرد عادی تفاوت داشته باشد.
      3. من با قوم و خویش های درجه ی دوم مانند افراد عادی رفتار میکنم و برایم جایگاه ویژه ای ندارند و جایگاهشان را احترامی که کسب کرده اند تعیین میکند.
      4. جواب به این سوال فکر میکنم از همه ی آنها سخت تر باشد، ولی فکر میکنم سودمندی هایی که ممکن است داشته باشد همان طور که راسل گفت ابزاریست بیشتر، ولی نکته اینجاست که این سودمندی ها را هیچ ارگانی مانند خانواده نمیتواند برای یک شخص به ارمغان بیاورد.
      sonixax, Anarchy and Pazhuhande like this.

      The Truth Probably Lies Somewhere in Between.


    10. 5 کاربر برای این پست سودمند از Nocturne گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-03-2012),Mehrbod (11-04-2012),Pazhuhande (11-04-2012),Russell (11-03-2012),sonixax (11-03-2012)

    11. #6
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      خانواده برای من چندان مهم نیست.
      نهادی‌ست از بنیان ناکارآمد و منحط، که در بهترین شرایط هم به سرکوب سازمان‌یافته‌ی فردیت می‌انجامد. تصور آنکه چند میلیارد نفر قربانی عقاید دگم و ریشخندآمیز «خانواده‌های» خود شده‌اند دشوار است.. و نیز اندیشیدن به شمار باورهای ابلهانه‌ای که توانسته‌اند نسل به نسل و از طریق «خانواده» خود را بازتولید بکنند سر را به دوران می‌اندازد. البته جامعه هم در حال حاضر آنقدر عقب‌مانده است که گمان می‌کند پدر و مادر حق دارند عقاید خود را به فرزندشان دیکته بکنند، و هیچ حمایتی از یک کودک معصوم در برابر جهل خانواده‌اش نمی‌کند، این خود به تنهایی مایه‌ی سقط اعتبار از آن شده، و جواز «اجتماع» را برای بازی در هرگونه نقش آلترناتیوی که می‌توانست داشته باشد باطل می‌کند.. اما در آینده باید فکری به حال این وضع کرد، یک بنیاد ِ تحمیلی و سرکوب‌گر و مهاجم که در کوچک‌ترین و شخصی‌ترین اعمال و عادات دخالت‌های بی‌جا می‌کند و نه فقط هیچ احترامی برای «آنکه به راستی هستید» قائل نیست، از شما توقع دارد که بطور پیشفرض و خودانگیخته عاشق آن و اعضای هموند ِ آن باشید و برایشان در صورت لزوم فداکاری و ازخودگذشتگی هم بکنید.

      در حال حاضر به گمانم بهترین راه اینست که شخص در اولین فرصت خود را از شر خانواده خلاص بکند و تا می‌تواند از ایشان فاصله بگیرد.
      Anarchy, Russell and Alice like this.
      زنده باد زندگی!

    12. 4 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-03-2012),Mehrbod (11-04-2012),Pazhuhande (11-04-2012),sonixax (11-03-2012)

    13. #7
      نویسنده دوم
      Points: 12,156, Level: 72
      Level completed: 27%, Points required for next Level: 294
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Nocturne آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2011
      نوشته ها
      206
      جُستارها
      18
      امتیازها
      12,156
      رنک
      72
      Post Thanks / Like
      سپاس
      304
      از ایشان 622 بار در 196 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      5 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      خانواده برای من چندان مهم نیست.
      نهادی‌ست از بنیان ناکارآمد و منحط، که در بهترین شرایط هم به سرکوب سازمان‌یافته‌ی فردیت می‌انجامد. تصور آنکه چند میلیارد نفر قربانی عقاید دگم و ریشخندآمیز «خانواده‌های» خود شده‌اند دشوار است.. و نیز اندیشیدن به شمار باورهای ابلهانه‌ای که توانسته‌اند نسل به نسل و از طریق «خانواده» خود را بازتولید بکنند سر را به دوران می‌اندازد. البته جامعه هم در حال حاضر آنقدر عقب‌مانده است که گمان می‌کند پدر و مادر حق دارند عقاید خود را به فرزندشان دیکته بکنند، و هیچ حمایتی از یک کودک معصوم در برابر جهل خانواده‌اش نمی‌کند، این خود به تنهایی مایه‌ی سقط اعتبار از آن شده، و جواز «اجتماع» را برای بازی در هرگونه نقش آلترناتیوی که می‌توانست داشته باشد باطل می‌کند.. اما در آینده باید فکری به حال این وضع کرد، یک بنیاد ِ تحمیلی و سرکوب‌گر و مهاجم که در کوچک‌ترین و شخصی‌ترین اعمال و عادات دخالت‌های بی‌جا می‌کند و نه فقط هیچ احترامی برای «آنکه به راستی هستید» قائل نیست، از شما توقع دارد که بطور پیشفرض و خودانگیخته عاشق آن و اعضای هموند ِ آن باشید و برایشان در صورت لزوم فداکاری و ازخودگذشتگی هم بکنید.

      در حال حاضر به گمانم بهترین راه اینست که شخص در اولین فرصت خود را از شر خانواده خلاص بکند و تا می‌تواند از ایشان فاصله بگیرد.
      به نظر من فردیت افراد وقتی در یک خانواده بزرگ میشوند همانقدر در خطر است که بخواهند توسط یک ارگان اجتماعی یا هر چیزی که مد نظر شما باشد بزرگ شوند، به عبارتی هرکس انقدر به یک بچه نزدیک باشد که آن را بزرگ کند بر روی فکر آن تاثیر میگذارد حتی اگر آن شخص چنین قصدی نداشته باشد، دیکته کردن چیزهای مختلف به یک بچه به نظر من امری اجتناب ناپذیر است، اگر خانواده این کار را نکند جامعه یا دولت این کار را میکند چون بچه تا سن حداقل شانزده سالگی توانایی تصمیم گیری درست در خیلی از موارد را ندارد و من مطمئن نیستم آلترناتیو هایی که مد نظر شماست وضع از نظر فردیت اجتماعی بهتر کند. البته من موافق اختیار تام خانواده برای تحمیل کردن هر چیزی به اعضای خانواده نیستم، ولی اگر فرض کنیم که جامعه ی سیاسی یک کشور نشات گرفته از اعضای آن جامعه است اگر خانواده بد باشد نظام سیاسی نیز همچین چیز درستی از آب در نمی آید که بخواهد بهتر از خانواده برای بار آوردن فرزندان یک جامعه عمل کند.

      موضوع دیگر اینکه من به اینکه فردی غیر از خانواده بتواند برای یک موجود تا این اندازه اهمیت و ارزش قائل باشد شک دارم (منظور رابطه ی پدر و مادر با فرزند)، اگر خودم را در نظر بگیرم رفقا در زندگی من آمده اند و رفته اند ولی این خانواده ی من بوده که همیشه برای من آنجا بوده و زمان مشکلات به من کمک کرده است. موضوع دیگری که دوست داشتم نظر دوستان را در مورد آن بدانم و به آن توجه کافی نشده این است که به نظر شما اینکه دو نفر وجود داشته باشند که از یک پدر و مادر زاده شده باشند آیا هیچ ارزشی ندارد؟ منظور اینکه نباید باعث شود ما اهمیت خاصی برای آن شخص قائل شویم؟
      Mehrbod, Anarchy and Pazhuhande like this.

      The Truth Probably Lies Somewhere in Between.


    14. 3 کاربر برای این پست سودمند از Nocturne گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-04-2012),Russell (11-04-2012),sonixax (11-04-2012)

    15. #8
      شناس
      Points: 4,779, Level: 44
      Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Pazhuhande آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      37
      جُستارها
      1
      امتیازها
      4,779
      رنک
      44
      Post Thanks / Like
      سپاس
      95
      از ایشان 125 بار در 35 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nocturne نمایش پست ها
      دیگری که دوست داشتم نظر دوستان را در مورد آن بدانم و به آن توجه کافی نشده این است که به نظر شما اینکه دو نفر وجود داشته باشند که از یک پدر و مادر زاده شده باشند آیا هیچ ارزشی ندارد؟ منظور اینکه نباید باعث شود ما اهمیت خاصی برای آن شخص قائل شویم؟
      پاسخ من به این پرسش منفی است. زیرا آن شخص، خودش انتخاب نکرده که برادر/خواهرِ من بشود. ولی دوست من خودش مرا بعنوانِ دوست انتخاب کرده. چه بسا برادر/خواهر انسان دشمنِ او شود. اما تا مادامیکه از او بدی ندیده ام او را مانند نزدیکترین دوستم دوست می دارم.

    16. یک کاربر برای این پست سودمند از Pazhuhande گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-05-2012)

    17. #9
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nocturne نمایش پست ها
      به نظر من فردیت افراد وقتی در یک خانواده بزرگ میشوند همانقدر در خطر است که بخواهند توسط یک ارگان اجتماعی یا هر چیزی که مد نظر شما باشد بزرگ شوند، به عبارتی هرکس انقدر به یک بچه نزدیک باشد که آن را بزرگ کند بر روی فکر آن تاثیر میگذارد حتی اگر آن شخص چنین قصدی نداشته باشد، دیکته کردن چیزهای مختلف به یک بچه به نظر من امری اجتناب ناپذیر است، اگر خانواده این کار را نکند جامعه یا دولت این کار را میکند چون بچه تا سن حداقل شانزده سالگی توانایی تصمیم گیری درست در خیلی از موارد را ندارد و من مطمئن نیستم آلترناتیو هایی که مد نظر شماست وضع از نظر فردیت اجتماعی بهتر کند. البته من موافق اختیار تام خانواده برای تحمیل کردن هر چیزی به اعضای خانواده نیستم، ولی اگر فرض کنیم که جامعه ی سیاسی یک کشور نشات گرفته از اعضای آن جامعه است اگر خانواده بد باشد نظام سیاسی نیز همچین چیز درستی از آب در نمی آید که بخواهد بهتر از خانواده برای بار آوردن فرزندان یک جامعه عمل کند.

      موضوع دیگر اینکه من به اینکه فردی غیر از خانواده بتواند برای یک موجود تا این اندازه اهمیت و ارزش قائل باشد شک دارم (منظور رابطه ی پدر و مادر با فرزند)، اگر خودم را در نظر بگیرم رفقا در زندگی من آمده اند و رفته اند ولی این خانواده ی من بوده که همیشه برای من آنجا بوده و زمان مشکلات به من کمک کرده است. موضوع دیگری که دوست داشتم نظر دوستان را در مورد آن بدانم و به آن توجه کافی نشده این است که به نظر شما اینکه دو نفر وجود داشته باشند که از یک پدر و مادر زاده شده باشند آیا هیچ ارزشی ندارد؟ منظور اینکه نباید باعث شود ما اهمیت خاصی برای آن شخص قائل شویم؟
      نکته‌ی شماره‌ی صفر: دولت هرگز هیچ نوع مشروعیتی برای انجام هیچ کاری را ندارد. جامعه ولی باید نظارت مداوم و بی‌رحمانه‌ای به تربیت بچه‌ها داشته باشد، و از آن مهم‌تر پدر و مادر شدن نباید «حق طبیعی» اشخاص تلقی بشود، بلکه یک «امتیاز» بسیار ویژه و مهم باشد که فقط افرادی بسیار برجسته قادر به کسب آن هستند. این جوری‌ست که «باید» باشد، حال آنکه آیا از منظر اخلاقی درست یا نه، جای بحث فراوان دارد، اما مسئله اینست که مدل فعلی تولید مثل در انسان شکست‌خورده و ما همه دچار به عقده‌های آگاه و نا-آگاه ِ بی‌شماری هستیم برآمده از ارتباطی که با اعضای خانواده‌ی خود داشته‌ایم.

      اجازه بدهید من ابتدا به اشتباهی بسیار مهم در گفتمان شما اشاره بکنم که شوربختانه در اغلب اشاره‌های ضمنی در بحث‌های این چنینی رخ می‌دهد، و آن تقلیل نقش خانواده به نوعی «مراقب» انتزاعی‌ست که وجود آن برای پرورش انسان ضروری‌ تلقی شده، ایراد آنهم اینست که در واقعیت هرگز چنین نیست، و هرگز نیز چنین نبوده. خانواده یک مرجع تولید ضرورت در جامعه جهت برآوردن اصلی‌ترین نیازهای بشری نیست، یک نوع مکتب از بُعد ِ ساختمانی بسیار پیچیده است با هزاران شاخ و برگ اضافی، که امروز هیچ کارکردی بجز تحمیل محض روابط کاذب اجتماعی ندارند. ما خود را در روابطی به شدت پیچیده و (تا این اواخر مطلقا) غیرقابل فصل گیر می‌اندازیم و از خودگذشتگی‌هایی باورنکردنی و پی‌درپی برای نجات و تداوم نهادی مرتکب می‌شویم که حتی «یک» دانه بی‌ایراد ِ آن‌را نمی‌توانید پیدا بکنید، فقط به این دلیل که پیشتر نیز چنین بوده. اگر به راستی وظیفه‌ی حیاتی پرورش کودکان و آموزش دانش لازم برای زدگی در جامعه «تنها» دال ِ واژه‌ی «خانواده» باشد، پیوندهای عاطفی که میان چنان کسانی شکل می‌گیرد بدیهی‌ست و ایرادی هم ندارد. وانگهی میلیون‌ها نفر را در اطراف خود می‌بینیم که به مراتب بیش از آنکه از خانواده برده باشند، به آن داده‌اند، و سالها عمر خود را برای اصلاح کژی‌ها و کاستی‌های موجود در این نهاد هدر داده‌اند.

      بیایید انسان را در یک گروه پانزده نفره قرار بدهیم که دائم باید از دست شکارچیان در فرار باشند، همواره باید در جستجوی غذا حرکت بکنند و بجز مدتی بسیار کوتاه نتوانند در محیطی یکسان باقی بمانند، آنوقت تئوری شما مبنی بر ناتوانی عقلی انسان تا شانزده سالگی را به تست بگذاریم و ببینیم چه نتیجه‌ای می‌دهد.. اینها چیزی بجز الگوهای نخ‌نمای ِ سرمایه‌داری برای پرورش کارگر سربه‌زیر و ماهر نیست، دویست سال قبل که نیازی به کارگر متخصص نبود حداقل سن کاری هم وجود نداشت، اینکه ما پیشرفت کرده‌ایم و جلوی کار کودکان را گرفته‌ایم چون عاشق آنها هستیم و آن‌را غیرانسانی تلقی می‌کنیم البته بامزه‌ است(خصوصا که بجای کار آنها را وحشیانه وادار به شرکت در محیطی یکسره سرکوبگر و «بکش یا کشته شو» همچون «مدرسه» می‌کنیم)، ولی در واقعیت صحبت از اینکه سر ساعت شانزده سالگی یا هجده سالگی یا هر چند سالگی ساعت عقل انسان کار می‌افتد و توانایی تصمیم‌گیری پیدا می‌کند خیلی ساده نادرست است. گذشته از این، هرگز عادلانه یا عقلانی یا اخلاقی نیست که کنترل زندگی یک انسان را به دست یک انسان دیگر بدهیم، این می‌شود بردگی، سن برده هم هرگز مطرح نیست... اینها اما همه گمانه‌زنی‌ست، آنچه بدیهی‌ست انحطاط مطلق نهاد خانواده چنان‌که امروز وجود دارد است، چنانکه گفتم حتی یک مورد بی‌مشکل آن هنوز شناسایی نشده و همه بطور پیشفرض و بی‌هیچ دلیل روشنی پذیرفته‌اند که چینش و نظم ذاتی روابط بشر باید که چنین باشد. هنگام آن رسیده که این افسانه‌های کهنه را دوباره بسنجیم.
      Mehrbod این را پسندید.
      زنده باد زندگی!

    18. 3 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-05-2012),Pazhuhande (11-06-2012),Russell (11-05-2012)

    19. #10
      شناس
      Points: 4,779, Level: 44
      Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Pazhuhande آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      37
      جُستارها
      1
      امتیازها
      4,779
      رنک
      44
      Post Thanks / Like
      سپاس
      95
      از ایشان 125 بار در 35 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nocturne نمایش پست ها
      در ابتدای این بحث من فرض را بر این قرار دادم که خانواده و داشتن آن چیز مهمی است، منظورم از مهم این است که نیازمند احترام و توجه است، اگر فکر میکنید اینگونه نیست میتوانید دلایل خود را بیاورید ولی هدف اصلی من از این تاپیک گرفتن جواب های دنیاگرایانه برای این سوال ها بود: چرا به پدر و مادر خود احترام میگذارید؟ با توجه به اینکه احترام ممکن است اکتسابی باشد آیا اگر پدر و یا مادر خود را سزاوار احترام ندیدید آیا باز هم به آنها احترام میگذارید؟ چون والدینتان هستند؟رفتار ما با خواهر یا برادرمان باید چگونه باشد؟ منظور اینکه آیا فارق از اینکه این انسان چه نقشی در زندگی شما داشته همیشه به او محبت میکنید چون برادرتان است یا رفتار شما با او بر اساس رفتار او با شما شکل میگیرد؟ اگر فکر میکنید رفتارتان تحت تاثیر پیوند برادری است برای آن دلیل بیاورید.رفتار شما با قوم و خویش های درجه ی دوم چگونه است و مبنای رفتاری شما چیست؟جدا از سودمندی های فرگشتیک برای اهمیت دادن به خانواده و اعضای آن فکر میکنید اهمیت به خانواده در دنیای امروز چه سودی میتواند داشته باشد؟
      پرسش بسیار مهمی مطرح کرده این.اما پاسخش به این آسونی ها نیست. من نظر شخصی ام رو میگم.
      1. به پدر و مادرم احترام میذارم به خاطر اینکه اونها علت بوجود اومدنِ من هستن. همچنین فکر می کنم تنها افرادی روی زمین باشند که نسبت به من حسادت ندارن.
      2. من چون خواهر/برادر ندارم نمی تونم به این پرسش پاسخ درستی بدم.
      3. من آدمِ خجالتی ای در جمع هستم. مبنای رفتارم با اونها چندان با دوستهای غیر قوم و خویش تفاوت نداره.
      4. من نمی تونم در اینباره مثل دوستان قاطعانه اظهار نظر کنم. ولی خودم فکر می کنم نسل ما هنوز آمادگیش رو بدست نیاورده که نظام خانواده رو بر هم بزنه. ضمنا، من فکر می کنم یک سری احساس ها و عواطف هستن که با بودن در خانواده تنها ارضاء میشن. باید در این مورد بیشتر بحث کرد.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      اتفاقا چندی پیش در کافه هم همبن بحث بود،بنظر من خانواده ارزشش بیشتر ابزاریست،حالا شاید این تجربه شخصی من است،بنظر من ارزش دوستی بمراتب بیشتر است،
      دوست من در این زمینه چندان با شما همعقیده نیستم. ارزش "ابزاری" یعنی چه؟
      من فکر می کنم پدر و مادر افرادی هستن که پیشرفت شما رو پیشرفت خودشون می دونن و بخاطر همین تنها بخاطر سود به شما محبت نمی کنن. اما از یه دید دیگه اگر بخوایم نگاه کنیم، میشه گفت این مورد باعث میشه خانواده ها بین فرزند خودشون و دیگر فرزندان تفاوت و تبعیض قائل بشن. این ایراد رو افلاطون گرفته بود و بنظر من غلط هم نیست. ولی بنظر من باید جایگزین مناسبی پیدا کرد.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      خانواده برای من چندان مهم نیست.
      نهادی‌ست از بنیان ناکارآمد و منحط، که در بهترین شرایط هم به سرکوب سازمان‌یافته‌ی فردیت می‌انجامد. تصور آنکه چند میلیارد نفر قربانی عقاید دگم و ریشخندآمیز «خانواده‌های» خود شده‌اند دشوار است.. و نیز اندیشیدن به شمار باورهای ابلهانه‌ای که توانسته‌اند نسل به نسل و از طریق «خانواده» خود را بازتولید بکنند سر را به دوران می‌اندازد. البته جامعه هم در حال حاضر آنقدر عقب‌مانده است که گمان می‌کند پدر و مادر حق دارند عقاید خود را به فرزندشان دیکته بکنند، و هیچ حمایتی از یک کودک معصوم در برابر جهل خانواده‌اش نمی‌کند، این خود به تنهایی مایه‌ی سقط اعتبار از آن شده، و جواز «اجتماع» را برای بازی در هرگونه نقش آلترناتیوی که می‌توانست داشته باشد باطل می‌کند.. اما در آینده باید فکری به حال این وضع کرد، یک بنیاد ِ تحمیلی و سرکوب‌گر و مهاجم که در کوچک‌ترین و شخصی‌ترین اعمال و عادات دخالت‌های بی‌جا می‌کند و نه فقط هیچ احترامی برای «آنکه به راستی هستید» قائل نیست، از شما توقع دارد که بطور پیشفرض و خودانگیخته عاشق آن و اعضای هموند ِ آن باشید و برایشان در صورت لزوم فداکاری و ازخودگذشتگی هم بکنید.
      در حال حاضر به گمانم بهترین راه اینست که شخص در اولین فرصت خود را از شر خانواده خلاص بکند و تا می‌تواند از ایشان فاصله بگیرد.
      در اینزمینه من با " nocturne" و پاسخی که به شما دادن بیشتر موافقم.
      خب، خانواده عقایدِ خودش رو بر فرزند تحمیل می کنه؟ می پذیریم.
      اونرو محدود می کنه؟ می پذیریم.
      اما چه جایگزینی برای اون پیشنهاد میشه؟ دولت؟ یا نهادهای خصوصی؟
      اگه دولت باشه که واقعا باید فاتحه ی جامعه ی بشری خونده بشه. چون دولت عاشق استحکام قدرت خودشه و اگه این امتیاز رو بهش بدیم دیگه راحت می تونه سرباز تهیه کنه.
      اما اگه بگین نهادهای خصوصی، باز هم باید هزارتا قانون و تبصره براش ساخت. از کجا معلوم اونها با فرزندی که مال خودشون نیست خوب رفتار کنن؟ از کجا معلوم حالت برده داری و یا همون سربازسازی پیش نیاد؟
      این پیشفرض رو هم باید مسلم گرفت که بچه تا قبل از سن بلوغ (بقول دوستمان، 16 سالگی) نمیتونه آزاد باشه. قطعا نمیشه در این سن تصمیم گیری کرد و تفکر انتقادی هم که خود بخود در کودک ایجاد نمیشه.

    20. 6 کاربر برای این پست سودمند از Pazhuhande گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-04-2012),Mehrbod (11-05-2012),Nocturne (11-05-2012),Ouroboros (11-05-2012),Russell (11-04-2012),sonixax (11-04-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. فهرست جستارهای تالار سیاست و اقتصاد
      از سوی Anarchy در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 0
      واپسین پیک: 08-09-2012, 10:01 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •