• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 1 از 2 12 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 27

    جُستار: توهم یا ابزارهای شناختی ناقص بشر؟

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 33,211, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      تهی
       
      ریلکس
       
      viviyan آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2011
      نوشته ها
      791
      جُستارها
      22
      امتیازها
      33,211
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,400
      از ایشان 2,245 بار در 716 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      توهم یا ابزارهای شناختی ناقص بشر؟

      درود دوستان. چه چیزی باعث میشه که ما توهمات یک بیمار روانی رو واقعی ندانیم. میدانیم که علت ایجاد توهم اختلال در ساختارهای مغزی و یا هورمون ها هست (منشاء زیستی دارد). چرا فرض را بر این نمیگذارند که شاید این اختلالات باعث درک چیزهایی میشوند که در حالت عادی ما از درک آنها عاجزیم؟ آیا تحقیقاتی در ارتباط با ایجاد ارتباط با توهمات یک بیمار روانی صورت گرفته؟ آیا مضر بودن این ادراکات برای عملکرد طبیعی یک فرد دلیل درستی برای تلاش در جهت از بین بردنشون هست؟

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از viviyan گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-25-2013),sonixax (08-24-2013)

    3. #2
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      این موضوع اصلی ترین دلیل خوار شمردن بیشینه روان شناسان از سوی من می باشد!
      از زیگموند فروید به عنوان یکی از شاخص ترین آنها گرفته تا روان شناسان مثبت اندیش امروزی؛ گویا از فلسفه چیزی نمی دانند!
      آنها به سادگی بر هر عملکرد روانی؛ برچسب یک بیماری و اختلال را میزنند و برای توصیف فلسفی مفهوم"توهم" جهت شرح حال بیماران اسکیزوفرنی عاجز هستند.
      اینکه این ادراکات(توهم ها؟!) واقعیت هستند یا خیر؛ نیک تر است برای پاسخ دادن آنها فلسفه را جویا شویم.
      آنچه من پیرامون پژوهش های انجام شده مربوط به توهم ها(؟!) آشنایی دارم؛ مربوط به کشیدن علف و مصرف اسید ال اس دی و برخی مخدرها می باشد که گویا نتایج شگفت انگیزی هم
      از آنها به دست آمده ؛ ولی ازآنجایی که مطالعاتم کامل نیست؛ نمی توانم نظری دانشیک بدهم. شاید شما بتوانید در این باره پژوهش های بیشتری انجام داده و به من هم آگاهی دهید!
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    4. 4 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      onali (08-25-2013),Russell (08-25-2013),sonixax (08-24-2013),viviyan (08-24-2013)

    5. #3
      سخنور یکم
      Points: 33,211, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      تهی
       
      ریلکس
       
      viviyan آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2011
      نوشته ها
      791
      جُستارها
      22
      امتیازها
      33,211
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,400
      از ایشان 2,245 بار در 716 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      این موضوع اصلی ترین دلیل خوار شمردن بیشینه روان شناسان از سوی من می باشد!
      از زیگموند فروید به عنوان یکی از شاخص ترین آنها گرفته تا روان شناسان مثبت اندیش امروزی؛ گویا از فلسفه چیزی نمی دانند!
      آنها به سادگی بر هر عملکرد روانی؛ برچسب یک بیماری و اختلال را میزنند و برای توصیف فلسفی مفهوم"توهم" جهت شرح حال بیماران اسکیزوفرنی عاجز هستند.
      اینکه این ادراکات(توهم ها؟!) واقعیت هستند یا خیر؛ نیک تر است برای پاسخ دادن آنها فلسفه را جویا شویم.
      آنچه من پیرامون پژوهش های انجام شده مربوط به توهم ها(؟!) آشنایی دارم؛ مربوط به کشیدن علف و مصرف اسید ال اس دی و برخی مخدرها می باشد که گویا نتایج شگفت انگیزی هم
      از آنها به دست آمده ؛ ولی ازآنجایی که مطالعاتم کامل نیست؛ نمی توانم نظری دانشیک بدهم. شاید شما بتوانید در این باره پژوهش های بیشتری انجام داده و به من هم آگاهی دهید!

      منم توهم رو از دیدگاه روانشناسی خووندم. تو بیمارستان وقتی به بیماری که به خاطر توهم بستری شده گفته میشه که چیزی که میبیند یا میشنود یا حس میکند؛ وجود ندارد و فرد به وضعیت خودش آگاه میشه باز هم پنهانی با توهماتش صحبت میکنه یا برای اینکه دیگر نبیند یا نشنود دستانش را و سرش را تکان میدهد. انگار که واقعا چیزی هست. منم بچه که بودم توهم داشتم، حجم بزرگ و سیاهی که بزرگ و بزرگتر میشد و من واقعا میترسیدم، الان هم که بهش فکر میکنم به نظرم واقعی میاد، حجمش و تهدیدکنندگیش همچنان به نظرم واقعی هست. روانشناسی میگه کودکانی که ادراک حسی قوی دارند دچار توهم میشن، یعنی ممکنه یک محرک رو قوی تر از اون چیزی که هست درک کنند. احتمالا برای بزرگسالان هم این فرضیه وجود دارد، چرا که یکی از روش های از بین بردن اینگونه ادراکات مناسب سازی محیط هست. یعنی روانشناسی شاید تا حدودی وجود چیزی در بیرون که مغز فرد مستعد رو درگیر میکنه قبول داشته باشه.
      پ.ن: اگر بگوییم ماورالطبیعه وجود ندارد، جن وجود ندارد؛ اسکیزوفرن هایی که ادعا میکنند جن میبینند، تکلیفشان چیست؟



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      پرسش:
      اگر توهم هم بخشی از حقیقت را در خود دارد آنگاه چه چیز وقعیت را از غیروافعیت متمایز می‌کند؟

      فکر کنم تعریف حقیقت و واقعیت با هم فرق داشته باشه. خب چه کسی (چیزی) واقعیت رو تعیین میکند؟

    6. 2 کاربر برای این پست سودمند از viviyan گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-25-2013),sonixax (08-25-2013)

    7. #4
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی viviyan نمایش پست ها
      فکر کنم تعریف حقیقت و واقعیت با هم فرق داشته باشه. خب چه کسی (چیزی) واقعیت رو تعیین میکند؟
      بله این دو تعریف‌شان متفاوت است اما ماهیت‌شان متمایز نیست و واقعیت بخشی از حقیقت است. واقعیت خودش خودش را می‌شناساند و همینکه شما نمی‌توانید چیزِ غیرواقعی را کاوش یا تحقیق کنید یا بشناسید و بدان معرفت پیدا کنید، خودش گواهی‌ست بر غیرواقعی بودن‌اش. پرسش این است که شما (یا یک ذهنِ یونیورسال) چگونه می‌توانید بینِ آنچه واقعی‌ست و آنچه خیالی، آنگاه که توهم هم بخشی از حقیقت دانسته شود، تمایز قائل شوید؟ واقعیت دو شکل دارد: عینی و انتزاعی. انتزاعاتِ ما تماما برساخته‌ی عینیات (یا دریافت‌های حسی ما) هستند و در واقعِ محصولِ ثانویه‌ی عینیات هستند. پس پلی‌ست یک طرفه بینِ عینیات و انتزاعات. و به همین دلیل است که آن انتزاعاتی که به دنبالِ واقعیت یافتن در عینیات هستند، توهمات نام می‌گیرند. پس چه؟ زمانی که ما نمی‌تواینم حسیاتِ خود را باور کنیم و ادراکاتِ آنها را پردازش کنیم، انگیزه‌ای خودآگاه یا ناخودآگاه برای آفرینشِ نوعی مصنوعی از واقعیت را در خود پیدا می‌کنیم که عاملِ ظهورِ توهم می‌شود. در واقع توهم از این منظر نه نقطه‌ی تمایز یا تضادِ واقعی از غیرواقعی، که در واقع پس از واقعیت است...
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    8. 5 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      onali (08-25-2013),Rationalist (08-25-2013),Russell (08-25-2013),sonixax (08-25-2013),viviyan (08-25-2013)

    9. #5
      سخنور یکم
      Points: 33,211, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      تهی
       
      ریلکس
       
      viviyan آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2011
      نوشته ها
      791
      جُستارها
      22
      امتیازها
      33,211
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,400
      از ایشان 2,245 بار در 716 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      بله این دو تعریف‌شان متفاوت است اما ماهیت‌شان متمایز نیست و واقعیت بخشی از حقیقت است. واقعیت خودش خودش را می‌شناساند و همینکه شما نمی‌توانید چیزِ غیرواقعی را کاوش یا تحقیق کنید یا بشناسید و بدان معرفت پیدا کنید، خودش گواهی‌ست بر غیرواقعی بودن‌اش. پرسش این است که شما (یا یک ذهنِ یونیورسال) چگونه می‌توانید بینِ آنچه واقعی‌ست و آنچه خیالی، آنگاه که توهم هم بخشی از حقیقت دانسته شود، تمایز قائل شوید؟ واقعیت دو شکل دارد: عینی و انتزاعی. انتزاعاتِ ما تماما برساخته‌ی عینیات (یا دریافت‌های حسی ما) هستند و در واقعِ محصولِ ثانویه‌ی عینیات هستند. پس پلی‌ست یک طرفه بینِ عینیات و انتزاعات. و به همین دلیل است که آن انتزاعاتی که به دنبالِ واقعیت یافتن در عینیات هستند، توهمات نام می‌گیرند. پس چه؟ زمانی که ما نمی‌تواینم حسیاتِ خود را باور کنیم و ادراکاتِ آنها را پردازش کنیم، انگیزه‌ای خودآگاه یا ناخودآگاه برای آفرینشِ نوعی مصنوعی از واقعیت را در خود پیدا می‌کنیم که عاملِ ظهورِ توهم می‌شود. در واقع توهم از این منظر نه نقطه‌ی تمایز یا تضادِ واقعی از غیرواقعی، که در واقع پس از واقعیت است...

      تو از دید یک انسان نرمال گفتی، به نظرم در اینجا یک معیار فراانسان نرمال برای شناخت واقعیت از غیر واقعیت لازم هست. غیر از این برخی دیگر از جانوران ادراکاتی دارند که انسان فاقد آن هست. مثل امواج فراصوت یا... انسان محدوده خاصی از صوت رو دریافت میکند (بین 16 هرتز تا 20 هزار هرتز) و این به معنای واقعی نبودن صوت های زیر 16 هرتز و بالای 20 هزار هرتز نیست.

    10. یک کاربر برای این پست سودمند از viviyan گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (08-25-2013)

    11. #6
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      چگونه می‌توانید بینِ آنچه واقعی‌ست و آنچه خیالی، آنگاه که توهم هم بخشی از حقیقت دانسته شود، تمایز قائل شوید؟
      آنچه از مفهوم "توهم" بیان می نمایید؛ با تعریف من تمایزی دارد؟
      هر ادراکی که شباهت بسیاری با واقعیت و یا حقیقت دارد؛ ولی حقیقت نیست.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      به همین دلیل است که آن انتزاعاتی که به دنبالِ واقعیت یافتن در عینیات هستند، توهمات نام می‌گیرند. پس چه؟ زمانی که ما نمی‌تواینم حسیاتِ خود را باور کنیم و ادراکاتِ آنها را پردازش کنیم، انگیزه‌ای خودآگاه یا ناخودآگاه برای آفرینشِ نوعی مصنوعی از واقعیت را در خود پیدا می‌کنیم که عاملِ ظهورِ توهم می‌شود. در واقع توهم از این منظر نه نقطه‌ی تمایز یا تضادِ واقعی از غیرواقعی، که در واقع پس از واقعیت است...
      یک مفهوم انتزاعی از حواس ورودی نرمال بدست آمده یا کارکرد حواسی ناشی از توهم؟
      مقصودم از این پرسش چنین است که توهم را شامل کارکرد غیر عینی حواس می دانید؛ یا ادراکات انتزاعی که واقعیت نما هستند؟
      مهر بورزید و باور خود را از مفهوم "توهم" بیشتر توصیف نمایید!
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    12. 2 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (08-25-2013),viviyan (08-25-2013)

    13. #7
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی viviyan نمایش پست ها
      منم توهم رو از دیدگاه روانشناسی خووندم. تو بیمارستان وقتی به بیماری که به خاطر توهم بستری شده گفته میشه که چیزی که میبیند یا میشنود یا حس میکند؛ وجود ندارد و فرد به وضعیت خودش آگاه میشه باز هم پنهانی با توهماتش صحبت میکنه یا برای اینکه دیگر نبیند یا نشنود دستانش را و سرش را تکان میدهد. انگار که واقعا چیزی هست. منم بچه که بودم توهم داشتم، حجم بزرگ و سیاهی که بزرگ و بزرگتر میشد و من واقعا میترسیدم، الان هم که بهش فکر میکنم به نظرم واقعی میاد، حجمش و تهدیدکنندگیش همچنان به نظرم واقعی هست.
      هر گاه روان شناسی توانست به طور فلسفی مفهوم حقیقت، واقعیت و توهم۱ را تعریف کرده؛ و بر اساس منطق بتواند تمایز میان آنها را در مورد فردی که او را بیمار اسکیزوفرن می نامد؛ ثابت کند؛ آنگاه
      حق خواهد داشت که او را بیمار متوهم خطاب کرده و جهت درمانش به وی یاری رساند. شما چند تن از روان شناسان تاریخ را می شناسید که با چنین ریشه فلسفی ای، مکتب روان شناسی خود را بنیان
      نهاده باشند؟ من جز لاکان که اندکی ادراکات فلسفی هم در نظریات روان شناسی اش دیده می شود؛ کس دیگری را نمی شناسم!
      البته این ایراد را می توان به سایر دانشمندان در سایر دانش های تجربی هم تعمیم داد که بدون ریشه های محکم فلسفی به پژوهش می پردازند؛ ولی ایراد بیش از سایر دانش ها، به روان شناسان
      وارد می شود که همچون روحانیان دینی قصد درمان(شفابخشی) بیماران(!) را دارند و از متوهم بودن و سالم بودن روانی دیگر افراد سخن می رانند.
      پس درمی یابیم که یک فرد با هر عنوانی(پیامبر،کشیش و امروزه روان شناس) اگر می خواهد پیرامون حقیقت یا غیر حقیقت بودن ادراکات فرد یا افرادی دیگر اظهار نظر نماید؛ می بایست اثبات
      منطقی هم برای نظرش بیاورد. شاید چند روان شناس همکار و هم عقیده و بستگان فردی که او را بیمار متوهم می نامند؛ به خاطر ادراکات یکسان و معمولی خودشان اتفاق نظر داشته باشند؛
      ولی آیا می توانند برای سوژه ی اصلی هم باورشان را در تشخیص واقعیت از توهم روشن نمایند؟ یا صرفا به بهانه اینکه او را بیمار می دانند؛ با داروها و لاس زدن های بیهوده سعی دارند نظر خودشان را
      بر او تحمیل کنند؟



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی viviyan نمایش پست ها
      روانشناسی میگه کودکانی که ادراک حسی قوی دارند دچار توهم میشن، یعنی ممکنه یک محرک رو قوی تر از اون چیزی که هست درک کنند. احتمالا برای بزرگسالان هم این فرضیه وجود دارد، چرا که یکی از روش های از بین بردن اینگونه ادراکات مناسب سازی محیط هست. یعنی روانشناسی شاید تا حدودی وجود چیزی در بیرون که مغز فرد مستعد رو درگیر میکنه قبول داشته باشه.
      پس من چنین پرسشی مطرح خواهم نمود!
      چرا این فرضیه را مطرح نکنیم که ما ادراکات حسی ضعیف تر و یا ناقص تری نسبت به آنها داریم؟



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی viviyan نمایش پست ها
      اگر بگوییم ماورالطبیعه وجود ندارد، جن وجود ندارد؛ اسکیزوفرن هایی که ادعا میکنند جن میبینند، تکلیفشان چیست؟
      همان طور که پیش تر نگاشتم؛ اگر بتوان به آنها ثابت کرد که این تجربیاتٍ حسی توهم هستند؛ مشکلی نیست. حتی باید این شانس را هم به آنها بدهیم تا شاید واقعیت داشتن تجربیاتشان
      را بتوانند بر ما ثابت کنند. جز این حالت ها، پس آنچه تجربه می کنند؛ جنبه شخصی می یابد برای آنها۲ و آنچه دیگر افراد تجربه می کنند برای خودشان!


      ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـ
      ۱. گویا لازم است تعریف این واژه هم مشخص شود: هر ادراکی که شباهت بسیاری با واقعیت و یا حقیقت دارد؛ ولی حقیقت نیست.
      ۲. گمان نمی برم لازم به تبیین باشد که ارتباطی میان اکثریت یا اقلیت باورمندان به یک باور؛ در حقیقت بودن یا نبودن آن باور وجود داشته باشد!
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    14. 2 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (08-25-2013),viviyan (08-25-2013)

    15. #8
      سخنور یکم
      Points: 33,211, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      تهی
       
      ریلکس
       
      viviyan آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2011
      نوشته ها
      791
      جُستارها
      22
      امتیازها
      33,211
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,400
      از ایشان 2,245 بار در 716 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Rationalist نمایش پست ها
      هر گاه روان شناسی توانست به طور فلسفی مفهوم حقیقت، واقعیت و توهم۱ را تعریف کرده؛ و بر اساس منطق بتواند تمایز میان آنها را در مورد فردی که او را بیمار اسکیزوفرن می نامد؛ ثابت کند؛ آنگاه حق خواهد داشت که او را بیمار متوهم خطاب کرده و جهت درمانش به وی یاری رساند. شما چند تن از روان شناسان تاریخ را می شناسید که با چنین ریشه فلسفی ای، مکتب روان شناسی خود را بنیان نهاده باشند؟ من جز لاکان که اندکی ادراکات فلسفی هم در نظریات روان شناسی اش دیده می شود؛ کس دیگری را نمی شناسم!
      البته این ایراد را می توان به سایر دانشمندان در سایر دانش های تجربی هم تعمیم داد که بدون ریشه های محکم فلسفی به پژوهش می پردازند؛ ولی ایراد بیش از سایر دانش ها، به روان شناسان وارد می شود که همچون روحانیان دینی قصد درمان(شفابخشی) بیماران(!) را دارند و از متوهم بودن و سالم بودن روانی دیگر افراد سخن می رانند.
      پس درمی یابیم که یک فرد با هر عنوانی(پیامبر،کشیش و امروزه روان شناس) اگر می خواهد پیرامون حقیقت یا غیر حقیقت بودن ادراکات فرد یا افرادی دیگر اظهار نظر نماید؛ می بایست اثبات منطقی هم برای نظرش بیاورد. شاید چند روان شناس همکار و هم عقیده و بستگان فردی که او را بیمار متوهم می نامند؛ به خاطر ادراکات یکسان و معمولی خودشان اتفاق نظر داشته باشند؛ ولی آیا می توانند برای سوژه ی اصلی هم باورشان را در تشخیص واقعیت از توهم روشن نمایند؟ یا صرفا به بهانه اینکه او را بیمار می دانند؛ با داروها و لاس زدن های بیهوده سعی دارند نظر خودشان را بر او تحمیل کنند؟

      روانشناسی زیاد درگیر تعاریف نیست. اگر چیزی که بهش میگن توهمات، در عملکرد طبیعی فرد اختلال ایجاد کند و برای فرد و اطرافیانش خطرناک باشد، آنوقت روانشناسی سعی میکند آنها را از بین ببرد.


      همان طور که پیش تر نگاشتم؛ اگر بتوان به آنها ثابت کرد که این تجربیاتٍ حسی توهم هستند؛ مشکلی نیست. حتی باید این شانس را هم به آنها بدهیم تا شاید واقعیت داشتن تجربیاتشان را بتوانند بر ما ثابت کنند. جز این حالت ها، پس آنچه تجربه می کنند؛ جنبه شخصی می یابد برای آنها۲ و آنچه دیگر افراد تجربه می کنند برای خودشان!

      وقتی یک فرد از توهماتش آگاه میشه، به خاطر انگ های اجتماعی یا ... سعی میکنه تا جایی که ممکنه این حالات رو کتمان کند. ولی ثابت شده که توهمات یک فرد ممکنه افراد دیگری که آن فرد رویشان نفوذ و تاثیر داره رو درگیر کنه، یعنی اونا هم با توهمات فرد مورداشاره ارتباط برقرار کنند. (البته خودم جایی نخووندم این رو ولی استادمون ضمن درس گفت)

    16. یک کاربر برای این پست سودمند از viviyan گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (08-26-2013)

    17. #9
      سخنور یکم
      Points: 17,184, Level: 83
      Level completed: 67%, Points required for next Level: 166
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      !More Extreme
       
      Empty
       
      Rationalist آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      ماندگاه
      اتاق قرمزم!
      نوشته ها
      632
      جُستارها
      16
      امتیازها
      17,184
      رنک
      83
      Post Thanks / Like
      سپاس
      586
      از ایشان 1,202 بار در 511 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      13 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی viviyan نمایش پست ها
      روانشناسی زیاد درگیر تعاریف نیست. اگر چیزی که بهش میگن توهمات، در عملکرد طبیعی فرد اختلال ایجاد کند و برای فرد و اطرافیانش خطرناک باشد، آنوقت روانشناسی سعی میکند آنها را از بین ببرد.
      نیازی به این توضیحات نیست!
      آیا نقدهایی را که بیان نمودم وارد می دانید یا خیر؟
      ...و به این موجودات دوپا بگو: آن اراده‌ای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!

    18. 2 کاربر برای این پست سودمند از Rationalist گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (08-26-2013),viviyan (08-25-2013)

    19. #10
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی viviyan نمایش پست ها
      درود دوستان. چه چیزی باعث میشه که ما توهمات یک بیمار روانی رو واقعی ندانیم. میدانیم که علت ایجاد توهم اختلال در ساختارهای مغزی و یا هورمون ها هست (منشاء زیستی دارد). چرا فرض را بر این نمیگذارند که شاید این اختلالات باعث درک چیزهایی میشوند که در حالت عادی ما از درک آنها عاجزیم؟ آیا تحقیقاتی در ارتباط با ایجاد ارتباط با توهمات یک بیمار روانی صورت گرفته؟ آیا مضر بودن این ادراکات برای عملکرد طبیعی یک فرد دلیل درستی برای تلاش در جهت از بین بردنشون هست؟
      پرسش:
      اگر توهم هم بخشی از حقیقت را در خود دارد آنگاه چه چیز وقعیت را از غیروافعیت متمایز می‌کند؟
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    20. 4 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Rationalist (08-25-2013),Russell (08-25-2013),sonixax (08-24-2013),viviyan (08-24-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. ارتباط اینترنتی ایرانیان با جهان قطع می شود
      از سوی Anarchy در تالار رایانه، اینترنت، تلفن‌های همراه
      پاسخ: 16
      واپسین پیک: 12-01-2019, 02:12 PM
    2. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM
    3. سوالاتی در مورد نعمت های بهشتی
      از سوی agn0stic در تالار دین
      پاسخ: 11
      واپسین پیک: 08-18-2013, 06:29 PM
    4. اصلاحاتی که بایددر ایران آینده انجام شود.
      از سوی sonic در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 42
      واپسین پیک: 11-24-2012, 11:34 PM
    5. آیاتی که الله به زبان چینی نازل کرد !
      از سوی کافر_مقدس در تالار تالار سرگرمی
      پاسخ: 0
      واپسین پیک: 04-25-2012, 12:43 AM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •