Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
پدافند از حقوق مردان
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 1 از 41 1234567891011121314151617181920 ... واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 594

    جُستار: پدافند از حقوق مردان

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)

      پدافند از حقوق مردان

      در این جستار به موارد نابرابری در حقوق، موقعیت‌ها و امتیازات اجتماعی، اقتصادی و قانونی برپاد مردان در جهان امروز به طور کلی، و به مرد بودن به طور جزئی‌تر می‌پردازیم. امیدوارم که بتوان راهی برای گفتگوی همراه با آرامش پیرامون موضوعاتی که در این جستار مطرح خواهند شد بیابیم و در جهت درک متقابل موضوعات مهم برای سوی دیگر گفتمان جنسیتی گام مثبتی برداشته باشیم. بخش مختصری از موضوعاتی که بیش از دیگران پیش روی مردان، تنها بدلیل مرد بودنشان قرار دارند را تنها جهت هدفمند کردن جستار فهرست می‌کنم، و به مرور به آنها می‌پردازم:


      مردان دورانداختنی
      پدران دیونمایی شده
      پدران غایب
      مردان مرده
      مردان ختنه‌شده
      مردان معتاد
      مردان کتک‌خورده
      مردستیزی
      اشغال فضای مردانه
      مردانگی و همخوانی/ناهمخوانی آن با مرد بودگی
      خدمت سربازی
      شوالیه‌گری
      هایپرگمی
      شی‌انگاری
      و ....

      لطفا برای ارائه‌ی نگاه و نقد فمینیستی به این موضوعات به این جستار بروید، اینجا برای مطرح کردن موضوعات مردان ایجاد شده.
      Mehrbod, Nevermore and meaning like this.
      زنده باد زندگی!

    2. 7 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (02-24-2013),Angela (02-25-2013),meaning (03-12-2013),Mehrbod (02-24-2013),Russell (02-24-2013),shahin (09-25-2013),Tinnitus (06-08-2014)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      «مردان خشمگین»


      اخیرا پس از چندین دهه سرزنش کردن «تستسترون» برای «خشن‌‌تر» بودن مردان(تصوری که هرگز در محیطی مستقل از القائات فرهنگی آزموده نشده)، تردیدهایی پیرامون ارتباط مستقیم یا دستکم قطعی وجود این هرمون و خشونت مطرح شده(*). بدلیل تجربیات شخصی، من از دیرباز در میان کسانی بودم که باور داشتند بخش بسیار بزرگی از آنچه به عنوان پرتره‌ی مرد خشمگین تصویر می‌شود، چیزی فراتر از تصوری عمیقا تحریف‌شده، نادرست و حتی در مواردی تلقینی-تزریقی از طریق اصول دیکته شده بصورت سنتی به پسربچه‌ها نیست. در میان آن «تجربیات شخصی» یک خاطره‌ای هست که بیش از همه بیرون می‌ایستد، یکبار در کودکی مشغول فوتبال بازی کردن بودیم و من سر ماجرایی با پسر دیگری به اختلاف برخوردم. پسربچه‌ی مذکور که کمی هم از من بزرگتر بود پس رد و بدل شدن چند لیچار کلامی با من گل‌آویز شد و شروع به کتک زدنم کرد، از آنجاکه من پیشتر هیچگاه وارد درگیری فیزیکی با کسی نشده بودم و اصلا نمی‌دانستم چه باید بکنم، با شگفتی و ترس زیاد همینطور به او خیره ماندم و برای دفاع از خود حتی دستانم را هم بالا نیاوردم. پدرم که از دور شاهد ماجرا بود با خشمی کم‌سابقه خود را به معرکه رساند، پسربچه‌ی خیکی را به گوشه‌ای انداخت و شروع به فریاد زدن بر سر من کرد که «چرا از خودت دفاع نمی‌کنی و ایستاده‌ای کتک می‌خوری؟» و چیزهایی مشابه به این .. من نمی‌دانستم که چه خطایی کرده‌ام و برای چه سرزنش می‌شوم، و باید بیست سالی سپری می‌شد تا بفهمم آنچه در آن روز پدرم را به خروش واداشته بود، تخطی از کُدی بسیار مهم در جامعه بود.

      درس مهمی که از آن روز گرفتم این بود که مردان به خشن‌ترین اشکال ممکن، از بدو ورود به جامعه می‌آموزند که«مرد گریه نمی‌کند»، «مرد نق نمی‌زند»، «مرد موظف به کنترل عواطف خود است» و ... و این سرکوب سیستماتیک همه‌ی انواع ابراز احساسات تا آنجا ادامه پیدا می‌کند، که تنها مُدل معتبر برای یک مرد، که از طریق آن قادر به بیان عواطف خود خواهد بود بن‌بست «خشم» و «عصبانیت» است. من آنروز آموختم که به عنوان یک مرد احساس خستگی، افسردگی، دژم، حسادت، حقارت، ذوق‌زدگی، ذوق‌مردگی، شرمساری، پشیمانی، ترس و تمامی دیگر عواطف خود را تنها و تنها از یک راه می‌توانم و می‌باید بیان بکنم: خشم.

      هر نوع دیگری از ابراز احساسات مرا درجا تبدیل به چیزی کمتر از یک «مرد واقعی» می‌کند. جامعه از یک «مرد واقعی» توقع دارد در برابر تمامی فشارها، دشواری‌ها و مصائب مقاومت کرده، هرگز میدان را خالی نکند، حتی اگر قیمت این پافشاری جان او، آسیبهای جسمانی یا اعمال خشونت به دیگر انسانها باشد. جامعه‌ی ما حتی مرز وحشی‌گری از بکارت خوفناک «بجنگ یا بگریز» طبیعت نیز فراتر می‌برد، و مرد گریزان را در میان پست‌ترین موجودات قرار می‌دهد. و «جامعه» در همان زمان که از کودکی بطور مداوم از شما خواسته‌اند تا «مرد بشوید» و «مرد باشید»، هرگاه قصد خروج از نرمهای اجتماعی جهت تعریف سنتی از مرد را کرده‌اید سرزنش و مجازات شده‌اید و هر زمان دربرابر تعرض به جای تعرض متقابل راه دیگری برگزیده‌اید بخاطر «بزدل» بودن ریشخند شده‌اید، و هرگاه از این شرایط انتقادی کرده‌اید به «مظلوم‌نمایی» و «بچه ننگی» متهم شده‌اید، و زمانی که تنها راه بیان استیصال از اینهمه تجاوز آشکار به حریم روانی‌تان «خشم» تلقی شده، چگونه می‌توان داستان‌سرایی‌ها پیرامون «خشونت مردانه» را باور کرد و به آنها اعتنایی کرد؟

      * :
      1. Does Testosterone Equal Aggression
      2. Testosterone: Not Always an Aggression Booster
      3. Testosterone and human aggression
      4. Study disputes testosterone aggression link
      5. Testosterone does not induce aggression
      6. Testosterone May Improve Mental Function
      7. Sensitive Testosterone Detector Linked to Less Aggression
      8. Testosterone Does Not Induce Aggression, Study Shows
      Mehrbod and Nevermore like this.
      زنده باد زندگی!

    4. 7 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (02-24-2013),iranbanoo (02-25-2013),Mehrbod (02-24-2013),Russell (02-24-2013),Tinnitus (06-08-2014),undead_knight (02-24-2013),warm (03-13-2013)

    5. #3
      رهگذر
      Points: 66, Level: 1
      Level completed: 32%, Points required for next Level: 34
      Overall activity: 10.0%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      warm آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Mar 2013
      ماندگاه
      ایران
      نوشته ها
      5
      جُستارها
      1
      امتیازها
      66
      رنک
      1
      Post Thanks / Like
      سپاس
      8
      از ایشان 5 بار در 4 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      Exclamation استدلال بر پایۀ خاطرات شخصی! . تعمیمِ جزء به کــُـل!(فکر کنیم البت!) . واژۀ "هرگز" =مطلق‌! . متن سنگین(یهنی ما هم آدمیم به خودآ !)

      [QUOTE]
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      «مردان خشمگین»

      اخیرا پس از چندین دهه سرزنش کردن «تستسترون» برای «خشن‌‌تر» بودن مردان(تصوری که هرگز در محیطی مستقل از القائات فرهنگی آزموده نشده)، تردیدهایی پیرامون ارتباط مستقیم یا دستکم قطعی وجود این هرمون و خشونت مطرح شده(*). بدلیل تجربیات شخصی ، من از دیرباز در میان کسانی بودم که باور داشتند بخش بسیار بزرگی از آنچه به عنوان پرتره‌ی مرد خشمگین تصویر می‌شود، چیزی فراتر از تصوری عمیقا تحریف‌شده، نادرست و حتی در مواردی تلقینی-تزریقی از طریق اصول دیکته شده بصورت سنتی به پسربچه‌ها نیست. در میان آن «تجربیات شخصی» یک خاطره‌ای هست که بیش از همه بیرون می‌ایستد، یکبار در کودکی مشغول فوتبال بازی کردن بودیم و من سر ماجرایی با پسر دیگری به اختلاف برخوردم. پسربچه‌ی مذکور که کمی هم از من بزرگتر بود پس رد و بدل شدن چند لیچار کلامی با من گل‌آویز شد و شروع به کتک زدنم کرد، از آنجاکه من پیشتر هیچگاه وارد درگیری فیزیکی با کسی نشده بودم و اصلا نمی‌دانستم چه باید بکنم، با شگفتی و ترس زیاد همینطور به او خیره ماندم و برای دفاع از خود حتی دستانم را هم بالا نیاوردم. پدرم که از دور شاهد ماجرا بود با خشمی کم‌سابقه خود را به معرکه رساند، پسربچه‌ی خیکی را به گوشه‌ای انداخت و شروع به فریاد زدن بر سر من کرد که «چرا از خودت دفاع نمی‌کنی و ایستاده‌ای کتک می‌خوری؟» و چیزهایی مشابه به این .. من نمی‌دانستم که چه خطایی کرده‌ام و برای چه سرزنش می‌شوم، و باید بیست سالی سپری می‌شد تا بفهمم آنچه در آن روز پدرم را به خروش واداشته بود، تخطی از کُدی بسیار مهم در جامعه بود.

      درس مهمی که از آن روز گرفتم این بود که مردان به خشن‌ترین اشکال ممکن، از بدو ورود به جامعه می‌آموزند که«مرد گریه نمی‌کند»، «مرد نق نمی‌زند»، «مرد موظف به کنترل عواطف خود است» و ... و این سرکوب سیستماتیک همه‌ی انواع ابراز احساسات تا آنجا ادامه پیدا می‌کند، که تنها مُدل معتبر برای یک مرد، که از طریق آن قادر به بیان عواطف خود خواهد بود بن‌بست «خشم» و «عصبانیت» است. من آنروز آموختم که به عنوان یک مرد احساس خستگی، افسردگی، دژم، حسادت، حقارت، ذوق‌زدگی، ذوق‌مردگی، شرمساری، پشیمانی، ترس و تمامی دیگر عواطف خود را تنها و تنها از یک راه می‌توانم و می‌باید بیان بکنم: خشم.

      هر نوع دیگری از ابراز احساسات مرا درجا تبدیل به چیزی کمتر از یک «مرد واقعی» می‌کند. جامعه از یک «مرد واقعی» توقع دارد در برابر تمامی فشارها، دشواری‌ها و مصائب مقاومت کرده، هرگز میدان را خالی نکند، حتی اگر قیمت این پافشاری جان او، آسیبهای جسمانی یا اعمال خشونت به دیگر انسانها باشد. جامعه‌ی ما حتی مرز وحشی‌گری از بکارت خوفناک «بجنگ یا بگریز» طبیعت نیز فراتر می‌برد، و مرد گریزان را در میان پست‌ترین موجودات قرار می‌دهد. و «جامعه» در همان زمان که از کودکی بطور مداوم از شما خواسته‌اند تا «مرد بشوید» و «مرد باشید»، هرگاه قصد خروج از نرمهای اجتماعی جهت تعریف سنتی از مرد را کرده‌اید سرزنش و مجازات شده‌اید و هر زمان دربرابر تعرض به جای تعرض متقابل راه دیگری برگزیده‌اید بخاطر «بزدل» بودن ریشخند شده‌اید، و هرگاه از این شرایط انتقادی کرده‌اید به «مظلوم‌نمایی» و «بچه ننگی» متهم شده‌اید، و زمانی که تنها راه بیان استیصال از اینهمه تجاوز آشکار به حریم روانی‌تان «خشم» تلقی شده، چگونه می‌توان داستان‌سرایی‌ها پیرامون «خشونت مردانه» را باور کرد و به آنها اعتنایی کرد؟
      خیلی مخلصیم ولی امیرخان(راستی! خرسندیم از ورود!). همگی فکر کونید کِریم‌آق‌منگول کم داشتین که تشریف آوردن مثِ‌اینکه! عینِ یه آق‌معلمِ باشخصیت تحمّل بفرمائین که حاجیت قصد کرده باسوات شه با اِیزه!
      این "فرنام" واس ما نیوفتاد!(اسم مَرده! یا زن؟!) ولی یه چیزایی اونجا چپوندیم تا مشقمونو بَلَت شیم با سووالاتمون!

    6. 2 کاربر برای این پست سودمند از warm گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (03-13-2013),Ouroboros (03-13-2013)

    7. #4
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      پرسش:انتقادات غیرفمنیستی داشتیم چی کار کنیم؟!:))
      خب من یک زاویه جالب دارم که به نطر من روی حقوق مردان تاثیر مثبت میزاره ولی خب تا حدی ممکنه با پست دومت مخالفت داشته باشه:)
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    8. #5
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      پرسش:انتقادات غیرفمنیستی داشتیم چی کار کنیم؟!:))
      خب من یک زاویه جالب دارم که به نطر من روی حقوق مردان تاثیر مثبت میزاره ولی خب تا حدی ممکنه با پست دومت مخالفت داشته باشه:)
      چیزی که می‌کوشیم از رخ دادنش پرهیز بکنیم فرسایشی شدن بحث‌ها بدلیل اختلاف نظرات ایدئولوژیک است، پستهای طولانی و بحثهای آنچنانی را کسی بجز طرفین درگیر مطالعه نمی‌کند و اغلب همه‌ی طرفها دچار طوفانی از عواطف می‌شوند.
      با عنایت به اینها، گفتگوی خود را همینجا مطرح بکنید مشکلی ندارد، اگر فمینیستی بود انتقال می‌دهیم به آن یکی جستار.
      زنده باد زندگی!

    9. یک کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      undead_knight (02-24-2013)

    10. #6
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      چیزی که می‌کوشیم از رخ دادنش پرهیز بکنیم فرسایشی شدن بحث‌ها بدلیل اختلاف نظرات ایدئولوژیک است، پستهای طولانی و بحثهای آنچنانی را کسی بجز طرفین درگیر مطالعه نمی‌کند و اغلب همه‌ی طرفها دچار طوفانی از عواطف می‌شوند.
      با عنایت به اینها، گفتگوی خود را همینجا مطرح بکنید مشکلی ندارد، اگر فمینیستی بود انتقال می‌دهیم به آن یکی جستار.
      تلاش خوبی میکنی:))
      راستش ترجیح میدم بار احساسی و البته نگاه متفاوت این تاپیک رو خراب نکنم و در جای دیگه ای ادامش بدم:)
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    11. یک کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Ouroboros (02-24-2013)

    12. #7
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      امیر جان البته خوب ارتباط خشونت و مردان محدود به تستسترون نمیشود که مردان 10-20 برابر زنان یکدیگر را میکشند.بالاخره این تفاوت فاحش بروز خشونت یک پایه بیولوژیکی باید داشته باشد.البته خوب شرایط خاصی میتوانند ماشه مکانیزم خشونت را در مغز انسان بکشد و اینکه مردان خوب بیشتر در معرض چنین موقعیتهایی هستند،ولی این سخن که بیان تمام احساسات توسط جامعه میتواند طوری کانالیزه شود که کم کم جمع شوند و بیکباره فقط از طریق خشونت بروز پیدا کند یکمقدار عجیب بنظر میرسد.هر چند درباره تجربه شخصیت من هم از آنجا که اهل خشونت نیستم میتوانم چیزی شبیه این را در خودم تعیید کنم ولی خوب این مبنای بحث کلی و استقرا بکل بسادگی نمیتواند بشود.
      به چند نکته اشاره کرده‌اید که برسی آنها گفتگوی بیشتری می‌طلبد.
      نخست آنکه اکثریت مطلق مردان، به رغم فرهنگی کم و بیش بین‌المللی که ذکر آن رفت و در آن تنها واکنش عاطفی پذیرفتنی از سوی مردان «خشم» است و تمام دیگر انواع با تحقیر همراه می‌شوند، هرگز اشخاص خشنی نیستند. این اولین و مهمترین دروغ در افسانه‌ی «مردان خشن» است، هیچ اپیدمی خشونتی در میان مردان وجود ندارد. و اینهم تنها تلاشی‌ست برای برسی اینکه چرا مردان بطور متوسط از زنها خشن‌تر هستند.

      دیگر آنکه ما تاکنون فرهنگی که همه‌ی انواع و ابعاد خشونت برای مردان در آن تقبیح شده باشد نداشته‌ایم تا بتوانیم به راستی میزان تاثیرپذیری شخص از جامعه در اینباره را اندازه‌گیری بکنیم، جوامع مدرن نیز تنها اقدام به «کنترل» رانه‌های فرگشتیکی احتمالی مردان کرده‌اند تا به وقت لزوم از آنها بهره ببرند. همین رانه‌ها اگر وجود نمی‌داشت قطعا هیچ مردی حاضر به دست گرفتن اسلحه و مبارزه در جبهه‌ها نمی‌شد، پس تمام جوامع جهان از وجود سطحی کنترل شده از خشونت‌طلبی در مردان سود می‌برده‌اند. من خاستگاه فرگشتیکی ستیزه‌جو بودن مردان را رد نکرده‌ام(این مشکلی‌ست که به گمانم شوالیه مرده بدلیل انکار وجود حق همسرگزینی برای ماده‌ی انسان باید به آن پاسخ بدهد نه من). آنچه مورد انتقاد قرار داده‌ام نقش انکارناپذیر جامعه و تربیت در تقویت روحیه‌ی برآمده از پاسخ خشونت با خشونت بیشتر میان مردان، و تقبیح و تحقیر تمامی دیگر انواع رفتار عاطفی در ایشان است. خشونت مردانه بی‌شک ریشه‌های بسیار عمیق فرهنگی دارد، زیرا با شاخص نرمخو شدن فرهنگ‌ها، آمار ارتکاب آن از سوی مردان نیز با شدتی بسیار گسترده کاهش می‌یابد، مردان آمریکایی بسیار خشن‌تر از مردان کانادایی هستند، و مانده تا تفاوتهای بیولوژیک آنها مشخص بشود.

      در آخر هم اینکه می‌گویید هنجارهای اجتماعی و برخورداری/محرومیت از امتیاز نرم بودن نمی‌تواند نقشی در رفتار شخص داشته باشد برایم بسیار عجیب است و نمی‌توانم آنرا بفهمم. اندکی توضیح بدهید.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      تلاش خوبی میکنی:))
      راستش ترجیح میدم بار احساسی و البته نگاه متفاوت این تاپیک رو خراب نکنم و در جای دیگه ای ادامش بدم:)
      شما موضوعتان را مطرح بکنید، شاید به درک جنبه‌ی دیگری از مشکل کمک کرد؟ هدف من از بیان آن تجربه افزودن بار احساسی جستار نسبت به وزنه‌ی عاطفی آن نبود، تنها خواستم به مشکل اصطلاحا صورتی بدهم. همه‌ی ما بی‌شمار تجربه‌ی مشابه از «اصلاح رفتارمان» توسط والدین داریم تا آنها را با قالبهای کاذب «زنانگی» و «مردانگی» هماهنگ بکنند، «مرد که فلان کار را نمی‌کند»، «دختر خوب اینطور .... نمی‌کند» و ... مورد من چندان استثنایی نیست.
      Mehrbod and Russell like this.
      زنده باد زندگی!

    13. 3 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      iranbanoo (02-25-2013),Russell (02-24-2013),undead_knight (02-24-2013)

    14. #8
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      شما موضوعتان را مطرح بکنید، شاید به درک جنبه‌ی دیگری از مشکل کمک کرد؟ هدف من از بیان آن تجربه افزودن بار احساسی جستار نسبت به وزنه‌ی عاطفی آن نبود، تنها خواستم به مشکل اصطلاحا صورتی بدهم. همه‌ی ما بی‌شمار تجربه‌ی مشابه از «اصلاح رفتارمان» توسط والدین داریم تا آنها را با قالبهای کاذب «زنانگی» و «مردانگی» هماهنگ بکنند، «مرد که فلان کار را نمی‌کند»، «دختر خوب اینطور .... نمی‌کند» و ... مورد من چندان استثنایی نیست.
      با شرمندگی باید اعتراف کنم خود من یکی از این کسانی بوده‌ام در زندگی که تا همین چند سال پیش پیوسته همه دوستانِ پسرِ خودم
      را هنگامِ نمایاندن کوچکترین آسیب یا هتا اعتراضِ ساده به شرایط زندگی نکوهیده و با برچسب‌های گوناگون «مرد باش» و سخت‌تری
      چون «چرا این اندازه مینالی» و باز بسیار بدتری سرکوفته‌ام, بی آنکه خودم بتنهایی هرگز پِی‌ببرم بر رفتارِ مردستیزانه‌یِ خودم.

      برای من رهایی از دین و اسلام و هتا خدا کارهایی بسیار ساده و پیش پاافتاده بوده‌اند, هر آینه دریافتن مردستیزیِ
      خودم یکی از آن یــان‌ها (epiphany) بوده که شانسی و با خواندن چند نوشتار از کسی بنام Angry Harry همراه بوده است:

      AngryHarry | Men's Movement Men's Rights Men's Issues - Fathers For Justice

      + این تارنمای بسیار خوب: A Relationship Between Evolution, Genetics, Morality, Ethics, Psychology, Education, and Culture



      این دو تارنما بمانند کسیکه تازه درمیابد چه اندازه تشنه و همینجور نادان است, برای نخستین بار مرا به رفتارهای مردستیزانه‌یِ
      برآمده‌ از فرهنگ ام آگاهاندند و میتوانم با شرمندگی افزون بگویم که گرچه در دنباله‌یِ روشن شدن به واکاوی بسیاری از چرایی‌هایِ رفتارهای
      زنان (و گاه مردان) توانا شدم, ولی هرگز تا پیش از آغاز این جستارها در زندگی‌ام نکوشیده‌ام آنچنان نقشی در آگاهاشِ دیگر مردان داشته باشم!

      شاید تنها کار درخوری که هرگز کرده باشم ترزبانی دونوشتار از همین سایت Angry Harry بوده که هر دو اینجا هستند:



      میتوانم بگویم که انگار یک جور گرایش ژنتیکی‌ای نیز در من هست که همچنان و پس از این همه سال نمیگذارد پا از کالبد رفتارهای زورچپانده شده‌یِ زیرنامِ "مردانگی" بیرون بگذارم, بگونه‌ای که
      همین چندی پیش بود که با دیرکردی چند روزه ناگهان دریافتم همین رفتارهای زننده و مردستیزانه‌ای که بالا از خودم نامبردم را یکبار دیگر بر سر یکی از دوستانِ نزدیکِ پسرم درآورده‌ام.


      به هر روی به گمانم همه‌یِ ما باید از یکجایی بیاغازیم, و این جُستار و کوشش امیر گرامی نیز میتواند آغازی برای خودآگاهاشِ ما مردان به جایگاهِ
      راستینِ نادادورانه‌امان در همبود و بدنبال آن کوشش در راهکاریابی برایِ برون‌رفت از این گرفتاریِ نابرابریِ حقوقی/فرهنگی زن و مرد برای همیشه باشد.
      Ouroboros and Tinnitus like this.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    15. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      iranbanoo (02-25-2013),Ouroboros (02-24-2013),Tinnitus (08-07-2014)

    16. #9
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      ه چند نکته اشاره کرده‌اید که برسی آنها گفتگوی بیشتری می‌طلبد.
      نخست آنکه اکثریت مطلق مردان، به رغم فرهنگی کم و بیش بین‌المللی که ذکر آن رفت و در آن تنها واکنش عاطفی پذیرفتنی از سوی مردان «خشم» است و تمام دیگر انواع با تحقیر همراه می‌شوند، هرگز اشخاص خشنی نیستند. این اولین و مهمترین دروغ در افسانه‌ی «مردان خشن» است، هیچ اپیدمی خشونتی در میان مردان وجود ندارد. و اینهم تنها تلاشی‌ست برای برسی اینکه چرا مردان بطور متوسط از زنها خشن‌تر هستند.

      دیگر آنکه ما تاکنون فرهنگی که همه‌ی انواع و ابعاد خشونت برای مردان در آن تقبیح شده باشد نداشته‌ایم تا بتوانیم به راستی میزان تاثیرپذیری شخص از جامعه در اینباره را اندازه‌گیری بکنیم، جوامع مدرن نیز تنها اقدام به «کنترل» رانه‌های فرگشتیکی احتمالی مردان کرده‌اند تا به وقت لزوم از آنها بهره ببرند. همین رانه‌ها اگر وجود نمی‌داشت قطعا هیچ مردی حاضر به دست گرفتن اسلحه و مبارزه در جبهه‌ها نمی‌شد، پس تمام جوامع جهان از وجود سطحی کنترل شده از خشونت‌طلبی در مردان سود می‌برده‌اند. من خاستگاه فرگشتیکی ستیزه‌جو بودن مردان را رد نکرده‌ام(این مشکلی‌ست که به گمانم شوالیه مرده بدلیل انکار وجود حق همسرگزینی برای ماده‌ی انسان باید به آن پاسخ بدهد نه من). آنچه مورد انتقاد قرار داده‌ام نقش انکارناپذیر جامعه و تربیت در تقویت روحیه‌ی برآمده از پاسخ خشونت با خشونت بیشتر میان مردان، و تقبیح و تحقیر تمامی دیگر انواع رفتار عاطفی در ایشان است. خشونت مردانه بی‌شک ریشه‌های بسیار عمیق فرهنگی دارد، زیرا با شاخص نرمخو شدن فرهنگ‌ها، آمار ارتکاب آن از سوی مردان نیز با شدتی بسیار گسترده کاهش می‌یابد، مردان آمریکایی بسیار خشن‌تر از مردان کانادایی هستند، و مانده تا تفاوتهای بیولوژیک آنها مشخص بشود.

      در آخر هم اینکه می‌گویید هنجارهای اجتماعی و برخورداری/محرومیت از امتیاز نرم بودن نمی‌تواند نقشی در رفتار شخص داشته باشد برایم بسیار عجیب است و نمی‌توانم آنرا بفهمم. اندکی توضیح بدهید.
      من چرا باید اثر هنجار اجتماعی در رفتار را منکر شوم برای اشاره به منشا بیولوژیک خشونت؟!
      مثلا اینکه یک نوع ذرت در یک مزرعه یکجور رشد میکند در مزرعه دیگر جور دیگر آیا ثابت میکند که رشد آن ربطی به طبیعت آن ندارد؟!!
      خوب تفاوت خشونت در آمریکای برآمده در غرب وحشی و در قلب تگزاس مشخص است که با کانادا و اروپا فرق دارد ولی این چه ربطی به سخن من دارد درباره مکانیسمهای آن!
      شما همه خشونت انیاشته را از سوپاپ تخلیه کنید بعد ببینیم به هنگام برانگیخته شدن حس انتقام چه میزان این خشونت واقعا با سوپاپ تخلیه شده و چه میزانش هنوز سرجایش است.
      شاید هم خشونت تنها حاصل فرهنگ است و علتش دیدن فیلم‌ها و بازی‌های کامپیوتری خشن است،کسی چه میداند !!
      بعد هم این اختلاف میانگین واقعا اختلاف میانگین است 10-20 برابر بودن آمار قتل که شوخی نیست.ولی من ربط آن را به اپیدمیک بودن آن نفهمیدم،مگر این تفاوت میانگین خودش کافی نیست،مشخص است که کسی مدعی نیست که همه مردان بیشتر دست بخشونت میزنند یا اصلا خشنتر هستند.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    17. 3 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      iranbanoo (02-25-2013),Ouroboros (02-24-2013),undead_knight (02-25-2013)

    18. #10
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      چندی پیش در برنامه‌یِ The Talk آمریکا که میزبانانش همگی چند زن هستند و اگر آشنایی ندارید:

      The Talk (U.S. TV series - WiKi)


      در یکی از برنامه‌های این show که میزبانان درباره‌یِ این خبر که یک زن کیرِ دوستْ پسرِ خودش را بر سر دعوای جُدایی یا همچو چیزی با کارد بریده و سپس در زباله‌دانی
      انداخته گفتگو میکنند و بریخت بسیار پیش پا افتاده و شوخی‌آمیزی برای کیر بریده شده جوک میسازند و کار زنه را در "ادب کردن مرد" با Fabulous (افسانه‌وار!) خواندن برمی‌ستایند:


      2011 Kieu case

      In July 2011 "The Talk" panelists, with the exception of Sara Gilbert, were criticized for their conduct when discussing the alleged crimes of Catherine Kieu. Osbourne described Kieu's cutting off of her husband's penis and then throwing it in the garbage disposal as "quite fabulous."[23] She and the others were widely criticized for this particularly by men's rights advocates who responded by boycotting the program. Only Sara Gilbert objected to the laughter, calling it "sexist." On July 19, Osbourne discussed her behavior, stating between spurts of laughter that she was "sorry that she offended people" and claiming that she did "not condone genital mutilation" but that only increased the anger of men's rights advocates' and their boycott of the program.[24]



      کلیپِ آن:
      YouTube - Mans Penis Cut Off: What is a Man Worth?


      نکته‌یِ بسیار ترسناک این داستان اینکه خود من زمانیکه برای یکمین بار و پیشامدانه برنامه را میدیدم هتا یک لحظه هم به این نیاندیشیدم که چه
      اندازه همچین رفتاری زننده و نااخلاقی است! مگر هنگامیکه یکی به این نکته‌یِ ساده اشاره کرد که اگر ما همین داستان را وارونه نموده و بگوییم چند میزبان
      مرد بیایند در یک برنامه‌یِ تلویزیونی به بریدن کلیتوریس یک زن بخندند, آیا براستی همان روز کارشان را برای همیشه از دست نداده و منفورترین آدمهای روی زمین شناخته نمیشوند!؟


      پس از بالا گرفتن داستان و اعتراض‌های گوناگون این میزبانان یک پوزشخواهی‌ای هم کردند که اگر ببینید کوچکترین بارِ پوزش‌خواهانه‌ای ندارد و همچنان به ریشخند مردان اعتراض کرده سرگرمند:

      YouTube - hosts apology for laughing at man whose penis was cut off by wife over divorce, but fail!
      Nevermore and Tinnitus like this.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    19. 5 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      iranbanoo (02-25-2013),Ouroboros (02-24-2013),Russell (02-24-2013),Tinnitus (08-07-2014),undead_knight (02-24-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •