Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
"آیه های زمینی"
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 7 از 7

    جُستار: "آیه های زمینی"

    Threaded View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 33,211, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      تهی
       
      ریلکس
       
      viviyan آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2011
      نوشته ها
      791
      جُستارها
      22
      امتیازها
      33,211
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,400
      از ایشان 2,245 بار در 716 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      "آیه های زمینی"

      درود دوستان. کسی معنی شعر زیر رو میدونه؟

      فروغ فرخزاد
      آیه های زمینی

      آنگاه
      خورشید سرد شد
      و برکت از زمین ها رفت



      سبزه ها به صحراها خشکیدند
      و ماهیان به دریاها خشکیدند
      و خاک مردگانش را
      زان پس به خود نپذیرفت



      شب در تمام پنجره های پریده رنگ
      مانند یک تصور مشکوک
      پیوسته در تراکم و طغیان بود
      و راهها ادامهء خود را
      در تیرگی رها کردند



      دیگر کسی به عشق نیندیشید
      دیگر کسی به فتح نیندیشید
      و هیچکس
      دیگر به هیچ چیز نیندیشید



      در غارهای تنهائی
      بیهودگی به دنیا آمد
      خون بوی بنگ و افیون میداد
      زنهای باردار
      نوزادهای بی سر زائیدند
      و گاهواره ها از شرم
      به گورها پناه آوردند



      چه روزگار تلخ و سیاهی
      نان ، نیروی شگفت رسالت را
      مغلوب کرده بود
      پیغمبران گرسنه و مفلوک
      از وعده گاههای الهی گریختند
      و بره های گمشدهء عیسی
      دیگر صدای هی هی چوپانی را
      در بهت دشتها نشنیدند



      در دیدگان آینه ها گوئی
      حرکات و رنگها و تصاویر
      وارونه منعکس میگشت
      و بر فراز سر دلقکان پست
      و چهرهء وقیح فواحش
      یک هالهء مقدس نورانی
      مانند چتر مشتعلی میسوخت



      مرداب های الکل
      با آن بخارهای گس مسموم
      انبوه بی تحرک روشنفکران را
      به ژرفای خویش کشیدند
      و موشهای موذی
      اوراق زرنگار کتب را
      در گنجه های کهنه جویدند
      خورشید مرده بود
      خورشید مرده بود ، و فردا
      در ذهن کودکان
      مفهوم گنگ گمشده ای داشت



      آنها غرابت این لفظ کهنه را
      در مشق های خود
      بالکهء درشت سیاهی
      تصویر مینمودند



      مردم ،
      گروه ساقط مردم
      دلمرده و تکیده و مبهوت
      در زیر بار شوم جسدهاشان
      از غربتی به غربت دیگر میرفتند
      و میل دردناک جنایت
      در دستهایشان متورم میشد



      گاهی جرقه ای ، جرقهء ناچیزی
      این اجتماع ساکت بیجان را
      یکباره از درون متلاشی میکرد
      آنها به هم هجوم میآوردند
      مردان گلوی یکدیگر را
      با کارد میدریدند
      و در میان بستری از خون
      با دختران نابالغ
      همخوابه میشدند



      پیوسته در مراسم اعدام
      وقتی طناب دار
      چشمان پر تشنج محکومی را
      از کاسه با فشار به بیرون میریخت
      آنها به خود میرفتند
      و از تصور شهوتناکی
      اعصاب پیر و خسته شان تیر میکشید
      اما همیشه در حواشی میدان ها
      این جانبان کوچک را میدیدی
      که ایستاده اند
      و خیره گشته اند
      به ریزش مداوم فواره های آب



      شاید هنوز هم
      در پشت چشم های له شده ، در عمق انجماد
      یک چیز نیم زندهء مغشوش
      بر جای مانده بود
      که در تلاش بی رمقش میخواست
      ایمان بیاورد به پاکی آواز آبها



      شاید ، ولی چه خالی بی پایانی
      خورشید مرده بود
      و هیچکس نمیدانست
      که نام آن کبوتر غمگین
      کز قلبها گریخته ، ایمانست



      آه ، ای صدای زندانی
      آیا شکوه یأس تو هرگز
      از هیچ سوی این شب منفور
      نقیبی بسوی نور نخواهد زد؟
      آه ، ای صدای زندانی
      ای آخرین صدای صداها...

    2. 6 کاربر برای این پست سودمند از viviyan گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-17-2012),Angela (12-19-2012),Mehrbod (12-16-2012),Russell (12-16-2012),sonixax (12-16-2012),بهمنیار (12-20-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 92
      واپسین پیک: 09-16-2012, 06:08 PM
    2. پاسخ: 31
      واپسین پیک: 08-14-2012, 08:37 PM
    3. "قالب" یک جاذبه ی دیگر است (دیدگاهتون رو بگید)
      از سوی bilbilak در تالار انتقاد‌ها، پیشنهادها، دشوار‌ی‌های کاربری
      پاسخ: 8
      واپسین پیک: 08-08-2012, 03:07 AM
    4. پاسخ: 8
      واپسین پیک: 04-28-2012, 10:30 PM
    5. زباله دانی اختصاصی تالار "گفتگوی آزاد"
      از سوی kourosh_bikhoda در تالار آشغالدانی
      پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-12-2010, 04:06 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •