فکر کنم ساعت حدود 6 صبح بود. عین یه مرده متحرک خودمو رسوندم هتل و رفتم یه دوش گرفتم و خوابیدم.
باز از صدای زنگ...
نوع: پیکها; کاربر: Maziar Bikhoda
فکر کنم ساعت حدود 6 صبح بود. عین یه مرده متحرک خودمو رسوندم هتل و رفتم یه دوش گرفتم و خوابیدم.
باز از صدای زنگ...
فردا صبحش روزبه رو دیدم، بهم گفت اون چیزی که دنبالش هستم توی دوبی پیدا نمیشه و باید برم شارجه. من هم کلاً قضیه...
<<< سفر دوبی >>>
من به سفرهای داخلی هیچ علاقه ای ندارم و معمولاً توی سفرها با خانواده ام همراهی نمی کنم. اونها...
توی این تاپیک میخوام بعضی از خاطراتم رو بنویسم. همین اول باید تاکید کنم که این تاپیک شامل برخی توصیفات و واژه...