١- جهان امروز میتواند همهیِ نیازهای فیزیکی یک تن را برآورده سازد, ولی نمیتواند همهیِ نیازهای روانی یک تن را برآورد.
٢- برخی نیازهایی روانیای که سامانهیِ فندین / technological system از برآوردن آنها ناتوان است اینها میباشند:
a. نیاز به کنترل بر زندگی و سرنوشت خود
b. نیاز به پرداختن به کاری آماجمند و معنابخش: یک شکارچی/گردآورنده همهیِ زندگی اش را روزاروز تنها در این آماج
میسپرانده که شکار و خوراک روزش را بفراهمد. این کنش برای برآوردن نیاز او به انجام کاری آماجمند بسنده بوده است.
یک آدم امروزین در دست دیگر, پُرگاه با انجام کاری بسیار رویهاین و سطحی میتواند همهیِ نیازهای فیزیکی خود را برآورده سازد. او میتواند
با یادگرفتن یک فند بسیار ساده مانند کار کردن با ماشین اسمبلی, یا کار با رایانه و نرمافزار word, نیازهای فیزیکی خود را برآورده سازد,
ولی هیچکدام اینها برای او کاری معنابخش و آماجمند به شمار نمیروند. با پیشرفت فندآوری, ما میبینیم
که کارها یکسره رو به آسانی میروند و در فـَرهود, از چهرهیِ کار درآمده و به سرگرمی دگرگون میشوند.
c. ...
٣- سامانه در برابر نیازهایی که از برآوردن آنها ناتوان است چهار رویکرد میگیرد:
a. نیازها از بیخ انکار میشوند, ب.ن. نیاز به آزادی چیزی ساختگی یا افزوده نمایانده میشود.
b. در نیازی دیگر لاپوشانده میشوند (sublimate), ب.ن. نیاز به آزادی و کنترل بر زندگی در گزینهمندی و هنجارشکنیهایِ تابوشکسته در سکس لاپوشانده میشود: کس اگرچه در کنترل زندگی خود آزاد نیست و اگرچه سرنوشت او در دستان خودش نیست, ولی بجایش میتواند با هرکس که خواست, خواه با شکنجه, خواه در شکنجه, خواه همجنس, خواه دگرجنس, خواه از کون, خواه از کس و ... تنآمیخته و همبستر شود.
این تابوشکنیها و گزینهمندیها در همه جا و همه چیز یافت میشوند. کس اگرچه آزاد نیست بگزیند که هموندی از ابرسازوارهیِ فندین باشد یا نباشد, ولی بیشمار گزینه دارد که زمان خود را با آنها بسپارند. به دیگر زبان, سامانه گزینهمندی
را جایگزین آزادی میسازد, ولی با این دگرسانی باریک که این تنها سیستم است که روشن میکند چه گزینههایی میتوانند در این بازار گزینهها به فروش برسند.
کس در پوشش, در همبستری, در دینداری یا دینگریزی و در فراوان چیزهای دیگر آزاد است. ولی این
آزادیها (permissiveness) برای او کوچکترین ترازی از کنترل در زندگی خود به بار نمیاورند و همگی گزینههایی رویهاین
(سطحی) و درکُـنش, پوشالین میباشند; زیرا برای
نمونه برای سیستم نمیتوانست کمتر مِهند باشد که پوشش یک تن یا دین او چیست, زمانیکه هیچکدام از ایندو در روند و سازوکار درونی او (سامانهیِ فندین) یا نقشی بازی نمیکنند یا هُنود و اثری ریز و چشمپوشیدنی دارند.
c. یا جایگزین داده میشوند, ب.ن. در جاییکه نیاز به پرداختن به کاری آماجمند و نه پوچ در زندگی برآوردنی نیست, سامانه ابزارهای گوناگون سرگرمی (entertainment, etc.) را پیش میآورد که کس اگرچه زندگی خودش را بدرستی پوچ و بیهوده میابد, ولی بجای آن میتواند
با دنبال نمودن واپسین episode بهمان سریال تلویزیونی, در فراموشی چندی را به آسودگی بگذراند. این دسته از
جایگزینها همگی اعتیادآور میباشند و میتوان به نکته اشاره نمود که پیشینیان شکارچی-گردآورندهیِ ما بی هیچ نیازی به اینگونه "سرگرمیها" برای دهها هزاران سال زیستهاند و نیاز آنان به سرگرمی از آنچه در گروه و تیرهیِ کوچک خود برایشان فراهم بوده, فراتر نمیرفته است.
این را ولی بهمسنجید با جهان امروز که همهیِ زندگی پیرامون این سرگرمیها میچرخد و اینها تا آن اندازه نقشی گسلناپذیر
در زندگی دارند که بی هیچ گمانی, نمیتوان هتّا یک تن را در شهرمندیها امروزین پنداشت که بتواند بی این سرگرمیها زندگی تنشزایِ روزانهیِ خود را برتابد و کار او به دیوانگی نکشد.
d. یا بیماری و نابهنجاری شناخته میشوند. برای نمونه, نیمنگاهی به آمار همواره رو به افزایش
افسردگی, گوشهگیری و فربودگریزی (escapism) اینجا بسنده میکند که بر ایشان برچسب "نابهنجاریهایِ فیزیکی/روانی" میخورند, هنگامیکه در نگاه
باریک, این خود سیستم فندین میباشد که با برچیدن و برپاساختن پرایستارها و سامههایِ تنشزای زندگی امروزین,
زیستبومی را پدید آورده است که واکنش طبیعی و بیولوژیک به آن چیزی بجز افسردگی و کنارهگیری نمیتواند باشد.