من کلا اهل هیچ چیزی که دردسر و زحمت داشته باشه نیستم:))
قضیه نوشیدنی های الکلی! با سیگار و قلیون و مواد مخدر برام فرق داره،مانع اصلی سر راه اولی افراط در گشادیه،دومی ها رو کلا دوست ندارم.
نمایش نسخه قابل چاپ
دیروز برگشتنی از یه جایی خسته و کوفته بودم که یکی از این پسر بچه های تخس و پررو قایمکی زیر پام سیگارت انداخت! زهرم ترکید... خیلی ضایع بود! :e108:
چهارشنبه سوری جشن شور و شادی ایرانیا علنا تبدیل شده به میدون جنگ و بمب و دلهره! کم کم داره شروع میشه... من چهارشنبه سوری ها هیچوقت بیرون نمی رم.
اصلا هم خنده دار نیست.
من آدم بی جنبه ای نیستم ولی با این اتفاق واقعا ناراحت شدم. اذیت و دست انداختن هم شرایط و حدی داره، نه اینکه آدم توی حال خودش باشه، جلوی مردم سیگارت بندازن زیر پاش! اونم با اون صداش که زهرهی آدم واقعا آب میشه! حداقل یه ندایی می داد که حواست باشه یا برو اونور و ...! هیچی نگفت، حتی بعدشم عذرخواهی هم نکرد، فقط می خندید... پررروووو
اگر یکی از بانوان، مثلا خود شما مدیر بودید، این بیت آنگاه اینطور میشد:
آلیس که گردانندگی میکردی همه عمر .... دیدی که چگونه گرداننده آلیس کرد؟:e402::e330:
پ.ن: چیزی که عوض دارد، گله ندارد، دارد؟ پس به پرنسسِ درونات بگو، بیخود موهایش را از خشم نکند! برو به مامی بگو یک فنجان هاتچاکلت برایت درست کند!
خب من که مدیر نیستم، ربطی نداره! بعدشم واسه خانمها این شعر وجههی خوبی نداره. آقایون که صبح تا شب از این شوخیها میکنن.
هاتچاکلت؟! :) اونم دوست دارم، ولی خامه کاکایو یه چیز دیگس، الان اگه چنین منظرهای بود با سر میرفتم توش:
فایل پیوست 3664
در مورد خانمها باشد اشکال دارد، اما از زبانِ خانمها باشد هیچ ایرادی ندارد! آلیسِ خُلِ دفترچه هستی دیگر، کاریش نمیشود کرد! اینقدر هم خامشکلات نخور دختر، به قولِ امیر به زیبایی درون دچار میشوی، بعد میترشی روی دستِ پدرت و در حسرتِ «بچه» خواهی سوختها... برادری میگویم!
وای! :e415:
توی اون لینکی که آنارشی داد این عکس رو دیدم دو ساعته دارم میخندم! من فقط شیرها و پستاندارای دیگه رو از پشت دیده بودم، تاحالا شامپانزه اونم فیس تو فیس ندیده بودم!
:e407: چقدر رمانتیک: 3>
فایل پیوست 3665