مزدک میگوید:عربها سالها پیش شهر یهودیان را گرفتند پس اکنون یهودی ها باید بروند برای تلافی آنها را بیرون کنند و بکشندشان و شهر را بگیرند.(چشم در برابر چشم!)
سپس مزدک میگوید: اکنون که یهودیان شهر را از عرب ها گرفتند و هر روز آنها را میکشند، عرب ها حق ندارند تونل بزنند و بروند یهودیان را بکشند و کلن "چشم در برابر چشم" برای عرب ها خیلی بد و ناپسند است!!!
(چرا تناقض؟چون مزدک یهودیان را خیلی دوست دارد؟و یا از عربها کینه دارد؟و یا بنا به دلیل دیگری سیاست یک بام و دوهوا را در یش گرفته؟)