به محض اینکه متوجه شدن معنیش این نیست که تا وارد شدن خانواده ی دختر داد زدند که دختر ما باکره نیست ، زمانی که وارد اتاق شدن تا دختر و پسر به اصطلاح با هم اشنا بشن دختره بهش گفته
نمایش نسخه قابل چاپ
به محض اینکه متوجه شدن معنیش این نیست که تا وارد شدن خانواده ی دختر داد زدند که دختر ما باکره نیست ، زمانی که وارد اتاق شدن تا دختر و پسر به اصطلاح با هم اشنا بشن دختره بهش گفته
آری دیگر،اساسا در خواندن سخنان من باید فرض را به کنایه بگذارید مگر خلافش ثابت شود !!
راهنمایی جهت خواندن پستهایِ راسل:اگر در انتهای نوشته "!!" دیدید احتمال بودن کنایهای و... در متن افزایش میابد !!
آری،متوجه شدم که جواب دادم دیگر !!
البته شما اگر کمی بیشتر دقت میکردید ،متوجه میشدید که این سخنان که میگویید مانند سخن امیر گرامی درباره Penis Envy هم کنایه بوده.
در مورد افتخار ("تعریف از آنچه هستیم") هم اینها ربطی مستقیم به نظم و طراحی ندارد و طرف سخن من هم به همین بود اتفاقا، شما نبود "اختیار" ما درآنرا دلیل بیخود بودن "تعریف از خود" میدانید،این به دختر یا پسر بودن گامت خلاصه نمیشود.
در خداباوری هم وقتی خدا همه چیز را طراحی و تعیین کرده دیگر جایی برای اختیار بمعنایی که دین میگوید اصلا باقی نمیماند،در نتیجه چه سخن از رفتار گامت و درنتیجه آن دختر و پسر شدن امروز ما مساله باشد چه تصمیمات خود ما امروز، در خداباوری همه در نهایت نقشه خدا بوده و جایی برای اختیار به آن معنایی که میگویید باقی نمیماند.حالا نمیخواستم اینجا این بحث را بکنم و باشد برای جای دیگر ولی خلاصه سخن اینکه این ایرادی که شما میگیرید که چون گامت نر اختیار نداشته پس افتخار معنا ندارد وارد نیست چرا که اینجوری نه فقط دختر و پسر شدن ما که هیچ چیز افتخار ندارد و ایراد شما بیمعنی میشود از اساس.
خب حالا بد کاری کرده که صداقت داشته؟! اینکه دوست نداشته زندگیشون با دروغ و پنهان کاری آغاز بشه؟! اگه می رفت مثل بعضی ها پرده ش رو می دوخت یا اصلن پنهان می کرد تا آب ها از آسیاب بیفته و داماد رو در یک موقعیتی قرار می داد که دیگه راه بازگشت نداشته باشه خوب بود؟! خیلی کنجکاوم بدونم خود آقا داماد مورد نظر باکره تشریف داشته یا به قول صادق هدایت از یک بزغاله هم نمی گذشته !http://www.daftarche.com/images/imported/2012/10/28.gif
یا نقی مدد
شماره 5 ، کی آماده میشه؟ :e105: