پوزش! من اندکی هم آنارشیست هستم و این هرج و مرج از آنجاست!
•
نمایش نسخه قابل چاپ
"نمی توان از وحشت کار و کوشش، به سرنوشت تلخ تسلیم شد"
فایل پیوست 2433
هُناینده ترین کس در زندگی من ، احسان طبری بود.
من از جوانی برآن شدم که مانند او باشم، او نه تنها
ادَبـْـوَر و هنرمند و چامه سرا بود، فیلسوف و دانشمند
و هومن گرای و مهربان و والامنش نیز بود، کمتر کسی
میتوان یافت که این همه خوبی و والایی در او یکجا گرد آمده باشد.
بسنده بود که پای سخن وی بنشینید تا فریفته ی او گردید،
(اگر مغزتان از بیخ بدست آخوند تباه و گندیده نشده باشد)
•
*
هناینده = اثر بخش
هنود/ هنایش = اثر
پارسیگر
از آنجا که در جایگاه یک چپگرا، میدانم که با مردن آدم ها، سامانه های چندان دگرگون نمیشوند،
و از آنجاییکه جانشین یک آدم بد میتواند بدتر هم باشد ( چون بدی و خریت مرز ندارد!)، آرزوی راستین
مرگ کسی را نداشته ام، ولی باید خستو شوم* که از اینکه لاجوردی، آن شکنجه گر روانی را کشتند،
شادمان شدم چون سیگنالی بود که به همه ی ستمگران که :
چو بد کردی مباش ایمن ز آفات
که واجب شد طبیعت را مکافات!
•
*خستو شدن = اعتراف کردن
پارسیگر
هوداد* زندگی هومن در روند فرازش بوده و هست. هم زندگی و هم مرگ او.
اکنون، کاریاری درمانی که شما از آن برخوردارید، از آنچه که ژول سزار
یا هتّا کـِیسَر ویلهلم آلمان ، برخوردار بودند بیشتر است.
مانند گذشته هم در گاه پیری دچار گرگ بیابان و خانواده ی نامهربان
نیستیم و در خانه ی سالمندان، در پی بیمه ی بازنشتگی و از کارافتادگی،
( که دستاورد رزمندگان کارگری است) پایان زندگی را به آسانی سپری میکنیم.
اکنون دیگر کمتر کسی میتواند آزادی ها و سزامندی های هومنی را به زیر
پرسش و سرکوب ببرد و اگر چنین کند، داغ ننگ بر پیشانی اش نهاده میشود.
امروز نام کسانی چون اسپارتاکوس، مزدک و بابک، چه گوارا و .. به والایی و نیکی
برده میشود، کسانی که پیشتر ها شورشی و پدرسوخته و ... نمایانده میشدند.
...
•
*
هوداد= کیفیت
فراز/فرازش = صعود
فراز و فرود = صعود و سقوط
کاریاری= service
پارسیگر
هنر همواره بوده و زندگی آدمی را زیباتر کرده ولی دانش روندی فرازنده است که برای
ما شایایی و شایندگی بهزیستی بالا را پدید آورده است و هتّا به هنر نیز زمینه های
تازه را برای رُستن داده و فراهم کرده است. برای نمونه هنر سینما که اکنون بسیاری
از آن بهرمند هستند و زندگی شان را زیباتر کرده، بی دانش و فند، شدنی نمیبود.
•
پارسیگر
--جهان--
جهان هومنی گرچه در نگاه کلان، در روند فراز است ولی این فراز رجگون (linear) نیست و از فراز و فرود های
کوچکتر ساخته شده(image). ما میدانیم که پس از زمانه ی تلایی یونان و روم باستان که فلسفه و دانش و ..
بازارگرمی یافت، زمانه ی سیاه دین مسیحی/ اسلام پدید امد و سده ها گذشت تا از دل آن، باز روزگار بهتری,
در پی باززایی (رنسانس) فرهنگی و دانشیک و فلسفی پدید بیاید. سپس فئودالیسم در پی واژگشت(revolution)
فرانسه بر افتاد و پس از آن، زمانه سیاه سرمایه داری (کاپیتالیسم) نخستین پیش آمد که به جنگ های
جهانی و پر مرگ و میر انجامید و از دل این بدبختی ها، بار دیگر زمانه ی آزادی و بهره مندی ( از ترس
کمونیستها و در پی رزم های کارگری و روشنویری* ..) برخاست. اکنون چنین بدید میرسد که با کنار
رفتن چپ ها، بار دیگر، بهرهکشان خود را برای برخوردی جهانی در جستجوی سروری و بنمایه های
بهرهکشی آماده میکنند و به همراه آن، بار دیگر آزادگان پرچم خود را برخواهند افراشت.
فایل پیوست 2434
--- ایران---
از آنجایی که سیاست روساختی است که برروی پایه های سرایداشت( که زیرساخت است)، استوار شده،
و از آنجا که سرایداشت کشور ما بر روی یک فراورده= نفت است و مردم در بدست آوردن آن رُل بزرگی بازی
نمیکنند، سرنوشت ما همواره این است که این سرایداشت آژگاهی و تکدست، فرمانروایایی آژگاهی و تکسالار
را پدید بیاورد که با پول نفت، که در برابر آن، پاسخگوی مردم نیستند، بر آنان فرمان و تازیانهبـِرانند. از اینرو اگر
این فرمانروایان اسلامی مافیایی هم بروند، با گرایندی بالا، بازهم پس از یک چند سال آزادی نیم بند، بار دیگر
گروه مافیایی /تکسالار دیگری پدید خواهند آمد که مانند گذشته ، با یاری سرنیزه، فرمان خواهند راند، تازمانی
که یا نفت پایان گیرد یا دیگر فروش آن شدنی نباشد. ( هرگاه پول نفت کم شده، در پی بهای پایین آن یا از
ناتوانی در فروش آن در پی فروبند( تحریم) ها، ناگاه شیر آب "آزادی " کمی بازتر شده و سخن از گفتگوی
تمدن ها و امید و تدبیر! پیش آمده)
•
*روشنویری= روشنفکری
فراورده = product (محصول تولیدی)
پارسیگر
آری، همه ما دیر یا زود میمیریم، بویژه پس از گذشتن از میانسالی، که دیگر زندگی ما
به هرروی ارزش طبیعی ندارد و ژن ها فرمان مرگ را داده اند، چه بهتر که در برابر بهزیستی
فرزندان و آیندگان ، بمیریم تا در خانه سالمندان، از پیری ! در کندوی زنبور ها هم گروهی
از زنبور ها تنها و تنها برای جنگ و مردن در راه فرازیست کندو پدید آمده اند.
•
پارسیگر
زمانی که این توانایی به من داده میشود که جان دیگران را به سیج بیندازم
( برای نمونه رهبری را بدست من داده یا دگمه ی یک جنگ افزتار توانمند و ..) ،
پس طبیعت در این راه با من همراه بوده و من باید با نگرش به سود و زیان اینکار،
داوری کنم که چگونه و جان چند تن (و خود) را ریسک کنم. بزبان ساده:
نباید مفت جان باخت، یا جان دیگران را مفت به میدان افکند بساکه روشی را برگزید
که بیشتین سود را برای بهزیستی هومنی داشته باشد.
آریو برزن هم جان خود و ۴۰۰۰ تن سپاه ایران را در برابر اسکندر به مرگ افکند
تا ارزش راستی و پیمانداری ( وفاداری) پابرجا بماند.
•
پارسیگر
نه، دین ( که با خدا و فرایافت های پایورناپذیر* فرامادی و ..، سروکار دارد) هرگز با
دانش ( که با آروین و آزمون و ماده و گیتی سروکار دارد) آشتی نمی پذیرد.
از این گذشته، دین یک ابزار ساستاری برای زورگویی به دیگران و سروری بر آنان است
ولی دانش از آنجا که وابسته به ویر هیچکس نیست و بازتاب فربود های جهان است،
نمیتواند ابزار ساساتاری و ساختن گروه و حزب سیاسی باشد. به زبان دیگر :
آستان دانش بارها بالاتر از دین و گوهری پاک است.
•
*
پایوری ناپذیر = غیر قابل اثبات
آزمون ناپذیر = غیر قابل امتحان
آروین ناپذیر = غیرقابل تجربه
فرامادی = ماورایی / ماوراء ماده
ساستاری= سیاسی
پارسیگر
سیاست همان نبرد بر سر بنمایه های زیستی است: چه چیزی به من برسد و به تو نرسد .
برای همین نبرد بهانه ها و جهان بینی ها ساخته و پرداخته و گاه بافته میشود. ولی ما میتوانیم
در پیروی از خرد، مرگ و میر و بدبختی های برآمده از این نبرد را کاهش دهیم، با کارهایی مانند
کنترل زادو زای، بالا بردن آگاهی و پیشرفت ساختاوری ( صنعت) و دانش و فند+ گفتگو یا
دستکم جنگ سرد بجای جنگ گرم. برای نمونه، گزیدمان ( انتخابات) خودش روشی است
برای رسیدن به پیروزی بی جنگ گرم و در همان زمان، این امید را برای شکست خوردگان
نگه میدارد که زمانی هم آنها پیروز شوند. برپا داشتن امید به بهروزی و پیروزی و بخش کردن
دادگرانه ی بنمایه ها، بی اینکه برابری ساختگی را بخواهیم پدید بیاوریم، میتواند به یک
اتمسفر سیاسی درست و کم زیان بینجامد.
•
پارسیگر