یک شادباش به همه دوستان برای راه اندازی انجمن دفترچه و یکی هم به مدیرانی که جدیدن انتخاب شده اند. :53:
نمایش نسخه قابل چاپ
یک شادباش به همه دوستان برای راه اندازی انجمن دفترچه و یکی هم به مدیرانی که جدیدن انتخاب شده اند. :53:
گویا جمیله هنرپیشه و رقصنده ایرانی امروز در سن 64 سالگی درگذشت ، یادش گرامی .
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%...8C%D9%84%D9%87
http://www.youtube.com/watch?v=eHwF2o7sooI
گویا جمیله زنده هست ، شایعه مرگش رو تکذیب کرد ، عجب روزگاری شده:71:
آقا شب یلدا بر همگی خوش :53:
به امید اینکه در این شب عزیز و آسمانی، آب خوش از گلوی خامنه ای و احمدی نژاد و دشمنان ایران پایین نرود.
دوستان گرامی بدرود!!!! شاید زیاد طول نکشه شاید هم طول بکشه...نمیدونم خلاصه!!:1:
آغاز سال 2011 میلادی را به تمام دوستان چه آنهایی که هنوز در جمع اعضای سایت باقی مانده اند و چه آنهایی که به دلایل شخصی اینجا را ترک کرده اند تبریک و شادباش میگویم :53:
امیدوارم در سال جدید مشکلات سال گذشته را نداشته باشید و به آنچیزی که برای به دست آوردنش در تلاش هستید برسید :53:
خوب عید پوریم رو به تمامی هموطنان تبریک میگم ، این جشن برای من جنبه ناسیونالیستی ایرانی هم داره ، چون بخشی از تاریخ ایران زمین هست و مربوط به جدّ تاریخی ما یهودیان ایرانی ، ملکه استر میشه ،:53:
بدین وسیله فرا رسیدن سال ۷۰۳۳ آریایی میترایی ، ۲۵۷۰ شاهنشاهی ، ۳۷۴۹ زرتشتی و ۱۳۹۰ هجری را خدمت تمام هموطنان و دوستان گرامی تبریک و شادباش میگویم :53:
حافظ گشوده ام،
و چه زیباست فال تو
حتما قشنگ می شود امسال حال تو
با آن زبان فاخر و اصیل
فرخنده باد روز و شب و ماه و سال تو
بهارتان سبز و فرخنده باد
من به نوبه خودم كشته شدن بن لادن را به تمام مردم دنيا و آمريكا به خصوص بازماندگان حمله تروريستى ١١ سپتامبر و كاربران اين انجمن و باقى دشمنان راديكاليسم و اسلامگرايى شادباش ميگويم :53:
کسی برای اینکه چرا اینقدر جسد را تند خاک (آب کردند!) و نیست و نابود کردند پرسشی برایش پیش نیامده؟
همين كار را با هيتلر هم كردند
همين الانش اراذل و اوباش حماس كردندش مجاهد عرب ! واى به اينكه يك اندكى هم احترام پاچه جسد متعفنش ميكردند - ميشد امام پانزدهم شيعيان !!!
---------- ارسال جدید اضافه شده در 02:24 pm ---------- ارسال قبلی در 02:24 pm ----------
همين كار را با هيتلر هم كردند
همين الانش اراذل و اوباش حماس كردندش مجاهد عرب ! واى به اينكه يك اندكى هم احترام پاچه جسد متعفنش ميكردند - ميشد امام پانزدهم شيعيان !!!
درود بر دوستان:53:
بالاخره یک فروم برپا شد که جانشین گفتگو دات کام باشه. نام کاربری من در گفتگو دات کام چیز دیگری بود که آگنوستیک رو برای نام جدید انتخاب کردم.
امیدوارم که این سایت همیشه پابرجا باشه و مدیران و کاربران سایت پیروز و سلامت باشند.
همچنین لازم است بگویم در لیست باورهایی که هنگام ثبت نام پرسیده میشه آگنوستیک یا لاادری را فراموش کردید بنویسید.
با درود و خوشآمد به شما :53:
من همیشه میخواستم بدانم که چگونه میتوان آدم بود و بدون قضاوت ماند. برای همین نمونه خداباوری، به نگر من نمیتوان هم خداباور بود
هم خداناباور (agnostic)، در نهایت ما در درونمان ما یا به بودن خدا باور داریم یا نداریم و چیزی به نام 50-50 تنها در ریاضیات و آمار یافت میشود نه در زندگی واقعی!
امیدوارم در این زمینه در آینده اندکی روشنگری کنید.
باتشکر از خوش آمد گویی دوستان.:53:
در این تاپیک فرضیاتی درباره خدا و ماورا الطبیعه نوشتم و چون هرکدام میتواند درست باشد توصیف دقیقی از خدا نمیتوانم داشته باشم. تصور و خیالی بیش نیست فعلا. (البته فرض اول درمورد خدا که در ادیان ابراهیمی مطرح شده و پیامبران نظام سلطنتی یک رئیس قبیله یا یک شاه ظالم را الگوی توصیف خود از خدا کرده اند را قبول ندارم.)گفتآورد:
با درود و خوشآمد به شما
من همیشه میخواستم بدانم که چگونه میتوان آدم بود و بدون قضاوت ماند. برای همین نمونه خداباوری، به نگر من نمیتوان هم خداباور بود
هم خداناباور (agnostic)، در نهایت ما در درونمان ما یا به بودن خدا باور داریم یا نداریم و چیزی به نام 50-50 تنها در ریاضیات و آمار یافت میشود نه در زندگی واقعی!
امیدوارم در این زمینه در آینده اندکی روشنگری کنید.
چون نمیتوان اثبات کرد خدا یا خدایان وجود دارد و اگر وجود دارد چگونه است یا ندارد ناچار همان آگنوستیک بودن بهتر است
تبریک سال نو عبری ۵۷۷۳ :e303: ، البته که سال نو عبری نیز بر اساس اباطیل تورات و افرینش آدم است ، ولی خوب نوروز خودمان نیز هم که بر اساس سخنان نیچه و هیوم نیست و بر اساس سنّت و خرافه است ولی هنوز همه ما آنها را دوست داریم. امیدوارم امسال سالی باشد که هیچ اسرائیلی قربانی ترور ( و کلا هیچ کس) نشود و ایران ما نیز از شر آخوند راحت شود.:e00e:
بسیار خوشحالم از پیوستن به این انجمن. دوستان اینجا خیلی با سواد هستن، و حضور من بار علمی و فلسفی سایت رو میاره پایین. بهرحال به بزرگی خودتون ببخشید.
خوشآمدید ناشناس گرامی،
امیدوارم از اینجا خوشتان بیاید و ماندگار بشوید.
:e032::e00e:
درست میبینم، آنارشی جان آنلاینی؟ :e402:
سلام به مهر بد عزیز خوبید شما ؟
نگران شدیم .....
درود بر blackswan گرامی :e056:،
من که به کوری چشم دشمنان زنده و تندرست هستم و درگیر کار و زندگی و خود اینجا :e402:
با این داستان "اخراجیها" که ولی برای ما درست کردند شوربختانه تا یک زمان زیادی یا شاید هرگز دیگر آنورها سر و کلهامان پیدا نشود.
ولی بسیار کار خوبی کردید که اینجا هم نامنویسی کردید گرامی؛ ما داریم میکوشیم دستکم این انجمن را که خودمان ساختهایم
و از سانسور و اینها خبری نیست را گرم و داغ کنیم و بویژه برنامههایی هم برای نرم کردن و یک خورده fun درون گفتگوها آوردن داریم که اینجا بهش پرداختهایم:
1. http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%8...html#post15710
2. http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%8...html#post16198
هرگونه پیشنهاد و کمکی هم در این زمینه داشتی بمهر بگو blackswan جان،
:e303:
بانو «پرنیان حامد» از هموندیاتان بس خوشنود شدم!
به دفترچه خوش آمدید گرامی :e303:
با درود به همه دوستان،
شوربختانه برای نزدیک به یک ماهی من خانه نیستم و درگیر کار و مسافرت، 20 نوامبر دوباره اینجا خواهم بود.
به هیچ روی نگذارید آتش دفترچه بخاموشد، اگر ذغال هم کم آوردید از برگههای دفترچه بکنید :4:
باشد که زیر سایهی اسپاگتی یک ماه دیگر با دست پُر برگشته و یک زمان 24 ساعته شباروزی برای دفترچه داشته باشیم :e30c:
عجب، یکی یکی کار براتون پیش اومده؟ مشکوک میزنید یه کمی. (شکلک در حال تفکر)
بابا مهربد یک ماه زیاده
اذیتمون نکن
پیشامدی بود شیرین جان! امیدوارم آلیس هم تا آن زمان کارهایش پایان یافته باشد ...
سد در سد برمیگردیم ممد جان، «اینجام که دیگه یه پا خونه خودته، راحت باش .. زمانم زودتر از اونکه فک میکنی میگذره»
پ.ن.
اینم گزاره به زبان گفتاری من که میخواستی :e402:
مهربد جان منتظرتیم...زود برگرد:e032:
درود به بــانو مهتاب71! :e402:
از دیدن شما اینجا بسی خوشنود شدم گرامی :e303:
پ.ن.
شمار بانوان انجمن اینبار بی هیچ شکی از سروران بیشتر شد!
مهتاب عزیز من هم بسیار خوشحالم از اینکه باز شما را میبینم.
همینطور خیلی خیلی خوشحالم که شمار بانوان با حضور شما افزون میشود....
مهربد گرامی
منظورتون این نبود که آقایون این سایت خدایی نکرده اندکی !پر رو هستند؟؟
البته چاره ای هم ندارند اقایون!!
وقتی ما 99 درصد هستیم باید هم پر رویی به خرج دهند تا خودی نشان دهند:e405:
نکنه جنبش اشغال والستریت هستین شما:e415:!!
یه جورایی....
جنبش اشغال دفترچه ایم......
خوش اومدید بانو مهتاب
امیدوارم موندگار بشید
دوستان خوبم؛
در این روزها بحرانی شدید در روانم درک می کنم، که گذر از آن برایم بسیار طاقت فرساست.
از این رو تنها با مراقبه ای عمیق در فلسفه/جهانبینی خود؛ می توانم در برابر ناخودآگاه سرکش خود و بحران غریزه پرقدرت آن چیره شوم.
خیلی مایل بودم در بسیاری از گفتمان ها حضوری فعال داشته باشم؛ ولی شوربختانه فرصت کافی و شرایط مناسبی نداشتم و از آنجاییکه برای انجمن دفترچه و کاربرانش ارزش بسیاری قایلم؛ هرگز نمی توانستم به خود اجازه دهم که بدون خردورزی مناسب، چیزی بنگارم.
من هیچ گاه در سایر انجمن های فارسی زبان، احساس آسوده ای نداشتم و خیلی خوشحالم که از اینجا اخراج نشدم و یا نوشتارهایم سانسور نشدند.
اگر با قلم تند خود کسی را رنجاندم؛ امیدوارم درک کند که هرگز قصد بدی نداشتم؛ بلکه تنها آنچه حقیقت می پنداشتم را بیان نمودم و می خواستم بیانی تاثیر گذار باشد؛ تا به طور عمیق تر مخاطبم بتواند آنچه را خودم درک می کردم؛ ادراک کند با دیده بهتری پاسخ دهد!
گمان نمی کنم به زودی بازگردم؛ ولی اگر زنده باشم؛ حتما باز خواهم گشت و با شخصیتی تکامل یافته تر؛ با شور و علاقه، به جستارهایی مهند و چالش برانگیز می پردازم، قوانین اساسی دفترچه را با خردگرایی پرقدرت خود نقد می نمایم و با بررسی کوره راه های حمله به انجمن، امنیت آن را هم به چالش می کشم.:e402:
زیرا برایم محتمل است اینجا هم همچون گفتگو دات کام، کمپین امام نقی و تارنمای زندیق با خطرات فراوانی روبه رو شود. چرا که نرم افزار تجاری (vBulletin) نمی تواند در برابر قدرت دنیای نرم افزارهای آزاد خودی نشان دهد و مدیران ارجمند دفترچه آگاه باشند که ممکن است در آینده این باور خود را در عمل ثابت کنم!
نیکوتر است سخن کوتاه نمایم؛ امیدوارم در هنگام بازگشتم، همه ی دوستان حضور داشته باشند و همچنان از روابط گرم دوستانم در کافه دومگو و جستارهای مشابه؛ لبخند بر لبان من نیز نقش ببندد!
دورادور همه شما عزیزان را در آغوش می گیرم و امیدوارم در به کار بستن خرد و دانش در زندگی خود، سربلند باشید.
فایل پیوست 1015
به اُمید برگشت هر چه زودتر شما، خردگرایِ گرامی :e303:
با درود و خوشآمد به بانو Yasy! :e306:
اگر اشتباه نکنم شما هم در ژنتیک سررشته داشتید گرامی!
یک هموند ژنتیکدان دیگر هم به گرد دوستان افزوده شد! به گمانم نیمی از کاربران اینجا ژنتیک خوانده باشند یا رشتهای وابسته داشته باشند :e405: :4:
خوش اومدی بابا یاسی
فررسیدن سال 2013 را به همه دوستان شادباش میگویم :e303:
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/93.jpg
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/12/94.jpg
بهتره ارزش چند ساعت بجا مانده را هم تا جهان پایان نیافته دریابید که همه ما رفتنی هستیم :e056:
مهربد جان به وقت اروپای مرکزی هنوز حدود ۳۰ ساعت مونده ! به وقت انگلیس هم حدود ۲۹ ساعت .
یک مقداری زود نبود ؟ :دی
فایل پیوست 1166
دوستان شادی نکنید همه اینها فقط یک توطئه هست! :))
دنیا پایان یافته :|
فایل پیوست 1168
happy new year ;) هنوز هم بهانه هایی برای شادی هست:)
به قولی به کوری چشم نوسترداموس!:)))
چه حالی داد جای همتون خالی
سال نو هم مبارک
من خانواده رفتند یک شهر دیگه همگی ، من سال نو باید کار میکردم ، آخر شب با همکاران رفتیم بیرون ، من برگشتنی توی ماشین خوابم برد از مستی ، صبح بیدار شدم دیدم ۲۰۰$ جریمه گرفتم زمان پارکینگ تموم شده بود:e404:
برای ما که سال نو آغاز خوبی داشت، امیدواریم همینجور هم بماند :4: :e13e: :e312: :e30d: :e30c: :e30e:
امیر زود باش خودت را بر ما هویدا کن!
روزبه گرامی به دفترچه خوش آمدید :e306:
به دفترچه خوش آمدید چرای گرامی :e306:
خوشحالیم که پس از مدتی دوباره امیر گرامی را در جمع خودمان میبینیم :e032:
آزادهی گرامی به دفترچه بسیار خوش آمدید :e306:
Mr.World.Wide خوش اومدی:e106::e303:
به به ببینید کی دوباره برگشته :4:
Gilgamesh جان به انجمن دفترچه خوش آمدید،
اگر لغزش نکنم، شما را در گفتمان هم دیده بودم :e306:
کسی به ملینا خوش آمد نگفت؟ این سنت های حسنه رو حفظش کنید برادرا!!:e057:
خوش آمدید خواهر ملینا:e306::e303:
toto گرامی به دفترچه خوش آمدید.:e032:
ما که اومدیم هیچکس به استقبالمون نیومد:e105:والا:))
خواهر منو شما نسل سوخته هستیم...:e413: زمان ما هم از این قرتی بازی ها نبود والا..:e40e:
من نخستین پیکی که تو سخنگاه گذاشتم انتقاد بود از قوانین... گمون کنم سر همون باهام کینه ای شدن بهم خوش آمد نگفتن نامردا:e415:
شما دیگه چرا؟
به خودم و همه اون کسایی که از نسل سوخته هستن خوش آمد و زنده باد میگم:e420::e032:
سام کینگ عزیز ، شما یه پست انتقادی گذاشتی و اینجا رو دیگه یادت رفت تا من تو هم میهن بهت پیغام دادم که کجایی !! هنوز هم نفهمیدیم مشکل قوانین اینجا چی بود برادر:e405:!!
بردینای گرامی به دفترچه خوش آمدید.:e303:
sooroush گرامی هموندی شما را خوشآمد میگویم :e306:
اگر لغزش نکنم از دنباله گفتگویامان از fb باشید (:
به به Miss.Sheyda گرامی! :e303:
به دفترچه خوش آمدید .. تنها اینکه شیدا جان من شرمندهام بدترین روزی که میشده
در دفترچه نامنویسی کردی... از سر و روی سایت بددهنی و اینها بالا میرود :e108: :4:
درود مهربد عزیز
والله ما که هرجا بریم آسمون می تپه.چیز جدیدی نیست:e415:
حالا ما فعلا چشمهامون درویش میکنیم یه وقت بدآموزی نداشته باشه برامون :e207:
به هموند تازهی دیگرمان onali نیز خوشآمد میگویم :e306:
امروز هی میاندیشیدم این نام را کجا دیدهام، که در هممیهن یافتم ...
دوره ما به قول سامکینگ از این قرتی بازیهانبود:-|:-|:-|:-|:-|:-|:-|:)))
Barbad گرامی خوشآمدید. :e303:
parvin0068 گرامی خوش آمدید. :e032:
nirvana گرامی آخه بعدِ یک ماه و خوردی من چجوری بهت خوش آمد بگم؟ :e40f:
:e415: خوش اومدی خواهر :e303::e032:
دوستان ما یه سفری بریم و برگردیم...
به امید اسپاگتی 10-20 روز دیگه بر میگردم...
"نمکدان بی نمک شوری ندارد"
"دل مـــن طـاقــت دوری نـــدارد"
خخخخخخخخخخ...:e409:
فعلن...:e011:
به دفترچه خوش آمدید SOphie گرامی :e306:
savare shab جان به دفترچه خوش آمدی دوست من!
چامهای که سروده بودی را اینجا گذاشتم: دست نوشته های ادبی - صفحه 2
:e306:
دوستان گرامی، با برگشت دوست دختر و همچنین نزدیکیِ نوروز و نیاز به رفتن پیش خانواده و همینجور رسیدگی به کارهای بجامانده فراوان و پراکنده، من برای چند گاهی نخواهم بود.
زیر سایهی اسپاگتی پیروز و کامیاب باشید، تا برگشت دوباره! :e402: :e306:
:e00f:: :e148: + :e11d: = :e00e:
:-( به اسپاگتی میسپاریمت!
zarin گرامی به دفترچه خوش آمدید :e303:
درود ملینای گرامی. به دفترچه خوش آمدید. :e306:
دوستان ؛ من مدتی نخواهم بود ؛ بزودی بازمیگردم و انجمن را دگرباره نوجان میسازم !
واژهها را باید شست ؛ واژهها باید خود باد ، خود باران باشد ؛ چترها را باید بست ؛ زیر باران باید رفت ؛
پاینده باشید ! :e04b:
فایل پیوست 1409
دم عید ایرانی که میشه انجمن خلوت میشه همیشه ، منو راسل با آنارشی هی باید صبح در دکون رو باز کنیم آب و جارو بکشیم جلوی انجمن ، شیشهها رو تمیز کنیم ، خلاصه کار زیاد میشه:e40e:
آره کسری جان...دوستان یا میرن تعطیلات کریسمس یا نوروز !! فقط ما هستیم که خوشی نداریم انگار:e404:
دلتون خوشه ها ! خوشی کجا بود ؟! صبح تا شب سگ دو می زنیم فقط برای اینکه زنده بمونیم و از گرسنگی تلف نشیم !http://www.daftarche.com/images/imported/2012/10/21.gif
من هم با این اوضاع فکر کنم عید را همین جا باشم.
این تاپیک های سرگرمی که خرخره مرا گرفته اند که تمام شوند، قدری فرصت می یابم در تاپیک های جدی حضور داشته باشم.
روزبه گرامی ورود شما به دفترچه را خوشآمد میگویم،باعث خوشحالیست :e303:
waffen گرامی ورود شما رو به دفترچه خوش آمد میگویم. :e40a:
وافنی گمون کنم با دیوید هیوم حسابی کلاه تون بره تو هم. :e417:
وافن که هیچ وقت با کسی سر دعوا نداره.
mohamadreza58 ارجمند به دفترڃه خوش آمدید :e306:
جناب _ _ گرای به دفترچه خوش آمدید.
همچنین خدمت استاد بزرگوار، جناب Rouzbeh گرامی خوش آمد عرض میکنم:e032:
دوستان کسی از کاوهیِ گرامی خبر ندارد؟
Sonny جان به دفترچه خوش آمدی :e306:
روز جهانی زن را به بانوان سایت شادباش میگوییم.:e306:
warm گرامی هموندی شما را خوشآمد میگویم!
کِریمآقمنگول؟؟ :e405:
نوروز بر همه پیروز و بدورد تا پایان سیزده بدر
۷ ساعت رانندگی کردم تا به یک مغازه ایرانی رسیدم و وسایل ۷ سین را خریدم ، هی هم این آهنگ بوی عیدی فرهاد تو ماشین پخش میشد اشکم در اومده بود :e413:
یک نیایش پیشنهادی به پارسی پاک، برای نوگشت سال (دعای تحویل سال) که در آن،
درخواست تندرستی و زینهار ( امنیت) و امید و بهروزی نهفته است.
Sâle no âmad, sepâs! ey jâvdân!
Jâne mâ âsude dâro šâdmân!
Ham xerad afzâyo ham mehro tavân!
Ruze no, ommide no bar del nešân!
چامه از استاد Aria Ariavand
دوستان سال خوبی داشته باشید. :e414:
نوروز و نوگشتِ سال را من هم شادباش و فرخنده میگویم :e306: :e306:
همگی دوستان سال بس خوب و نیکفرجامی داشته باشید!
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/03/61.jpg
گشــت گرداگــرد مـهـر تـابـنـاک ایـران زمـیـن / روز نو آمــد و شـد شادی برون زندر کمین
ای تو اسپاگتی، ای تو گرداننده ی مهر و سپر / برترینش کن برایم این زمان و این زمین
:e303: آغاز سال 7035 میترایی، 3هزار و هفتسد و خورده ایِ زرتشتی و 1392 فراریِ خورشیدی فرخنده باد.:e032:
گوپپپپپپپســـ.... (اینم صدای شلیک توپِ آغاز سال:e415:)
برای دوستان آرزوی بهترین ها رو میکنم( هر چند به نظرم همین آرزو کردن هم بی معنی هست:e410:)
فایل پیوست 1522
این رو از فیسبوک یکی از دوستان دزدیدم:))
نوروز همگی مبارک:e032:
به وقت تهران چند دیقه ای مونده:))گفتآورد:
گوپپپپپپپســـ.... (اینم صدای شلیک توپِ آغاز سال)
خب بالاخره تحویل شد(پارسیکش میشه فرگشتید :e404:) !!
خوش باشید دوستان:e032:
درود دوستان دفترچه ای
سال نو مبارک , و بهاری باشید :black_21:
درود بر همه دوستان :e032:
سال خوبی رو برای همتون آرزو میکنم. امیدوارم امسال فروم هم هر چه بیشتر رونق بگیره.
چون ابر به نوروز رخ ِ لاله بشست
بر خیز و به جام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشا گه ِ توست
فردا همه از خاک تو بر خواهد رست
خیام
سال نوی دوستان مبارک،به امید جشن سالهای نو در ایران آزاد :e303:
سال نو مبارك :e032:
به مهر نوروز را به همه ی نوروز باوران شادباش میگویم !!!:e303:
نوروز به تمامی دوستان بی دین ، بیخدا ، کافر ، مشرک ، ملحد ، زندیق و صهیونیست مبارک باد. در این سال جدید امیدوارم هرچه بیشتر محمد تازی را سکه یک پول کرده و علی ، فاطمه و حسن و حسین را کشیده بزنیم!:e420:
سال نو بر دوستان فرخنده باد . به طور ویژه به دوستانی که امر گردانندگی و مدیریتِ اینجا را برعهده دارند و وقت و انرژیِ خود را وقف اینکار میکنند. به امید روزی که در بارهای تهران همهتان را به ویسکی مهمان کنم.:e306:
آمین یا رب العالمین ! http://www.daftarche.com/images/imported/2013/02/8.png
نام کاربری جدید شما نیز مبارک !http://www.daftarche.com/images/imported/2012/04/2.gif
رفقا گرفتاریهای پرشماری برایم پیش آمده و ناگزیر هستم به چند ماهی از اینجا مرخصی گرفتن،
بیشک از آغاز تابستان دوباره در خدمت دوستان خواهم بود،
خوش باشید، و پرچم را زمین نگذارید.
:e032:
:e417:
:e414:
شوربختانه گرفتاریهایِ بیرون برای نیمِ بیشتر کاربران اینجا و خود من گاه دست و پا گیر میشوند و نمیگذارند
درست و آنجور که میخواهیم به گفتمانها بپردازیم; امیدوارم هر چه زودتر دوباره برگردی و اینجا ببینیمت امیر جان :e306:
سلام علیکم
من بعد از مدتی برگشتم.
نوروز از نظر ما منتظران آقا امام زمان عید نیست و عید ما ایام الله فطر و قربان و بخصوص عید ولایت یعنی غدیر است.
به ایام فاطمیه رسیدیم و ایران یکپارچه در عزا و ماتم رفته است.
اکنون من دارم نوحه گوش میدم و سوگواری می کنم.
ایام فاطمیه به تمام عزا داران حسنی و فاطمی و ولایی تسلیت باد.
چرا گریه میکنید؟
راحت شدن از این همه زندگی آلوده به گناه و ناسپاسی:)))
الانم بهشت هستن دارن با حوری های خنثی بهشتی از پاداششون لذت میبرن:)
مگه توی این فروم بروبچ مذهبی ای چیزی هم هست که اینجا تسلیت میگی؟
تاجاییکه دیدم همش آتئیست و این حرفاست.
تازه بعضیا فحش دادن به مقدسات شما توی این فروم.
من به نظرم باید به فاطمه به عنوان قربانی اسلام نگاه کرد. ۱۲ سالگی با یک نره غول به اسم علی مجبور به ازدواج میشه و تا مرگش در ۱۸ سالگی همیشه حامله بوده.
اصولا حضرت صدیقه کبری فاطمه الزهرا یگانه اسوه و الگو برای زنان جهان است و اگر شما توانستید یک زن را نام ببرید که از زهرا بهتر باشد من دین خود را عوض خواهم کرد.:e011:
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «حُبِّبَ اِلیَّ مِنْ دنیاكُمْ ثلاث، تِلاوَتُ كتاب اللّهِ، والنَّظَرُ فى وجه رسول اللّهِ وَالإِنفاقُ فى سبیل اللّه؛ سه چیز از دنیاى شما را دوست دارم: تلاوت قرآن كریم، نگاه به چهره مقدّس پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوس م ؛ انفاق در راه خدا.»
دلایل برتر بودن حضرت زهرا (س)
1- معصوم بودند
2- فرزند رسول خدا بودند
3-نخستین شهید راه ولایت
4-همسر ولی الله بودند
5-معنویت در خانه فاطمه علیهاالسلام(دائم با نهایت احترام و خلوص نیت نماز می خواندند)
6-ایمان زهرا- حضرت محمد:خداوند قلب، اعضا و جوارح دخترم فاطمه را تا فرق سرش مملوّ از ایمان كرده است.
7-همواره در محراب بود-در امت اسلام عابدتر از فاطمه علیهاالسلام نبود. وى آنقدر نماز میخواند و عبادت میكرد كه دو پاى مباركش ورم مینمود.-حضرت رسول:دخترم فاطمه، سرور زنان جهان از اوّلین و آخرین است. هنگامى كه او در محراب عبادت میایستد، هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرّبین بر او سلام گفته
8-از اسمان غذا و مائده برای او نازل میشد
9-از قیامت دائم می ترسیدند
10-دائم قران میخواند
11-برای دیگران دعا می کرد
12- بقدری به رسول الله احترام می گذاشت که رسول الله برای قدر دانی آب دهانش را به صورت فاطمه (س) کشید تا دیگر نیاز به عطر نداشته باشد.
13-سبقت در سلام کردن-فاطمه علیهاالسلام فرمود: پدرم مرا خبر داد كه هركس سه روز نزد من و یا پدرم آید و سلام كند، خداوند بهشت را بر وى واجب میگرداند.
14-تحمل سختی ها
15-حجاب و عفافو خانه نشینی- حضرت زهرا:«صلاح زن در آن است كه مردان بیگانه را نبیند و مردان بیگانه هم او را نبینند.»
حضرت زهرا علیهاالسلام همان گونه كه فرمود، طبق آن نیز رفتار كرد. تا آنجا حجاب را رعایت میكرد كه روزى یكى از مسلمانان به نام «ابن مكتوم» كه نابینا بود، به خانه فاطمه علیهاالسلام آمد. فاطمه از آن اتاق به اتاق دیگرى رفت، به او گفتند: ابن مكتوم نابیناست. حضرت فرمود: او نابیناست؛ اما من كه نابینا نیستم...!
16-انفاق و ایثار-نمونه بارز انفاق و ایثار آن بزرگوار، بخشش «لباس عروسی» به زن فقیر، آن هم در شب عروسیاست.
17-فعالیتهاى سیاسى ـ اجتماعی-حضرت همواره مبارزه سیاسی در راه ولایت علی و باغ فدک می کرد
18-کثیر زایی. (حضرت رسول اکرم فرموده اند ارزش زن به کثیر زایی است)
Maggie Q - WiKi
:4:
توسری خور بودن و ماشین جوجهکشی یکیش آنارشی جان,
گفتآورد:
فاطمه زهرا بعنوان الگوی زنان مسلمان، در 12 سالگی با علی بن ابیطالب ازدواج کرده است و تا 18 سالگی 5 بچه برای او بدنیا آورده است یعنی بدون هیچگونه توقفی یا در حال شیر دادن بچه بوده است یا در حال زایش یا هردو. فاطمه زهرا نمونه کامل یک ماشین جوجه کشی و ابزار جنسی برای تولید مثل است.
این دیگه آخر ارزش قائل شدن و الگو بودن برای بانوان دنیا هست...ظاهرا علاقه وافری برای چنین کاری وجود داشته:
گفتآورد:
امام صادق فرمود: عایشه [از روی حسادت] گفت: یا رسول الله میبینم دهان فاطمه را زیاد میبوسی و زبانت را در دهانش قرار میدهی. پیامبر اکرم فرمودند: بله، هرگاه مشتاق بهشت میشوم، فاطمه را میبوسم و زبان در دهانش میگذارم. من از فاطمه بوی بهشت را استشمام می کنم و بوی شجره طوبی را می یابم، زیرا او زنی آسمانیست.
برگرفته از کتاب احادیثی در مورد بوسه، نوشته داوود احمدی، انتشارات صلوات، ۱۳۸۸
(این روایت در کتاب اعلام الوری صفحه ۱۵۰ نیز آمده است).
به علت troll بودن و فقط یک پیغام دادن که در تالارهایی مانند پاتوق و جستارهای آزاد میشود مطرح کرد ، این جستار به زباله دانی انتقال یافت
برود تالار مناسبتها و شادباشها و... به نظر من.
به نطر میاد بعد از یکی دو ماه آینده احتمالا مدت زیادی نتونم نت یا دفترچه بیام
فکر کنم بی حوصلگیم هم به این قصیه ربط داشته باشه:)
فقط برام مراسم ختم نگیرید از این نوستالوژی بازی ها خوشم نمیاد:))
یاران مقام معظم رهبری چون خود ایشان مظلوم واقع شده اند. امروز استکبار به ما تهمت ترولیست بودن میزند روز دیگر تروریست.
در ذکر سجایای بانوی دوعالم حضرت صدیقه کبری فاطمه الزهرا یک نکته را جا گذاشته بودم:
18-کثیر زایی. (حضرت رسول اکرم فرموده اند ارزش زن به کثیر زایی است)
معمولا به تالار دقت نمیکنند مخصوصا کسانی که بیشتر اهل فان باشن
من هم متعجب شدم چرا برداشتها اونقدر سطحی بود؟؟
هر چند شاید اگر من هم جایی غیر از امضای جنابundead_knight میدیدم چنین برداشتهایی میکردم
بانو بهتره خودتون هم اول تحقیق کنید که روی هوا چیزی رو رد نکنید:
گفتآورد:
منقول است از مقعیل ابن یسار:مردی به نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: من زنی خوب و زیبا یافته ام ولی بچه دار نمی شود.آیا با وی ازدواج کنم؟فرمود: نه.دوباره بازآمد و حضرت وی را از این کار منع نمود.
برای بار سوم به پیش رسول آمد و رسول فرمود:
با زنانی ازدواج کنید که بامحبت و بسیار بچه آور(کثیرزا) هستند تا توسط شما شمار مردم من بیشتر شود.
سنن ابو داوود، جلد 11، شماره 2045
خوشحالم که دوست قدیمی و عزیز جناب kourosh_bikhoda رو دوباره اینجا میبینم:e303:
دوستانِ گرانقدر؛
متاسفانه گرفتاریهای سختی مرا دچار آمدهاند که ناگزیرم به محرومیتِ نسبتا طولانی از این فضا میکنند .
اگر زنده ماندم و توانی مرا ماند، بازخواهم گشت با شوری دوچندان و آنگاه چه بسیار شررها که بپا خواهیم کرد !
تا آن روز شما را بدرود میگویم و امیدوارم که اگر کسی از سخنانِ من آزرده شده، آگاه باشد که من توانِ سنجشِ نازکیِ دلِ کسی را ندارم و هر آینه هویتها برایم به کلی ناشناخته هستند . نیشخندها نیز ابزاری هستند چون سوزن برای هوشیارتر کردنِ بیشترِ مخاطب برای توجه بیشتر به کلام و موضوع. دکتر که میروید، گاه برایتان قرض و شربت تجویز میکند، گاه آمپول! نیشخندها نیز اگرچه در ابتدا قدری دردآور هستند اما در درازمدت، همچون آمپولِ دکتر فایدهمند هستند . بهرجهت هرچه کردم، مطمئن باشید در صورت بازگشت، چندبرابرش را اعمال خواهم کرد . پس به درگاه اسپاگتی دعا کنید بازنگردم!
ولی اگر بازنگشتم، بدانید که از آشنایی با شما و بودن در این جمع، بسیار خوشنود و خوشوقت بودم و بسی آموختنیها آموختم؛ چنانکه آرزو دارم روزی دوباره بتوانم اینجا بازگردم.
افسونِ زندگی را اگر روزی بگشایم، مرگ را باکی نیست و بسا که خودم به دامانش بازگردم. ورنه مرا دلی نیست پایسته به این خیرهسر، دلنگِ دردنمون، زندگی.
به هر روی تا چند ماهِ آینده شما را بدرود میگویم.
مخلصِ شما؛
داریوش.
:e032:
نخیر... با این روندی که دوستان و یاران در پیش گرفتهاند به نگر میاید که بهتر باشد یک چند ماهی در این دفترچه را تخته کنیم همگی به گرفتاری هایمان برسیم و برگردیم!! ((:
به هر روی داریوش ارجمند امیدوارم هر چه زودتر شما را دوباره در گِرد امان داشته باشیم :e306:
داریوش جان جایت اینجا خالی خواهد بود ،چشم براه بازگشتت میمانیم :e032:
داریوش جان؛
پیوسته نوشته هایت را دنبال می کردم...به امید بازگشتت :e303:
سپاسِ بیکران از لطفهای شما دوستان نازنین:e032:
فعلا که از مهلکه گریختهایم.تا ببینیم در آینده چه پیش خواهد آمد.به هر رو فعلا در خدمت شما هستم.
فیونا جان نمیدانستم رفتنم به شما انگیزه سخن گفتن میدهد . وگرنه زودتر میرفتم:e056::e306:
داریوش گرامی درود ...
از بازگشتت بسیار مسرور شدیم و در پوست خود نمی گنجیم ! http://www.daftarche.com/images/imported/2013/02/8.png
no.one6552@gmail.com به دفترچه خوش آمدید :e414:
منهم که زنستیز هستم و به همین خاطر بسیار مشکوک و مشتاق تا بدانم آیا به راستی چیزی در چنته دارید و از سر بیحوصلگی نسبت به سفاهت ماست که ساکت ماندهاید، یا تنها جهت حفظ تصویر رازآلود خود در اینجا و پیرو زبانزد ِ «تامردسخن نگفته باشد...» است که در خرج کلمات این همه خست به خرج میدهید.
:e418::e032:
sepehr گرامی؛
ورود شما به دفترچه را خوش آمد میگوییم. :e303:
چون فکر میکنیم چیزهای خواستنی و شنیدنیای در دل دارید و فعلا کمین کردهاید تا فرصتی را مغتنم بیابید و پرده از اسرارِ نهانی برگشایید. اما این چیزی که میگویم الزاما در ارتباط با شما نیست.من از تنی چند از دوستانم خواستهام که بیایند و اینجا نیز بنویسند و فعالیت کنند.اما متاسفانه هر یک به دلایلی نمیآیند. حال دلیلِ واقعیاش چیست نمیدانم.اما به نظرم یکی از دلایلاش این است که به دلیل فضای نسبتا خشک و دانشی اینجا (بر خلافِ سایتهای دیگری چون هممیهن) ابا دارند از اینکه نکند چیزی بگویند که ناجور باشد و مایه ریشخند و تمسخرِ جمع شود یا اینکه نتوانند بعدا آن را جمع و جورش کنند یا واردِ بحثی شوند که در آن مغلوب شوند. میخواستم بگویم دوستان، من خودم که اندک اندک جزو کاربرانِ فعالِ اینجا میشوم گاه به پستهای قدیمی خود برمیخورم و با خود میگویم "این چه چرندیست که من گفتم؟" یا اگر فرصت داشتم شماری از پستهایم را ویرایش میکردم.یا برخی از حرفهایی که زدم ، خودم بهشان اعتقاد ندارم! وقتی حرفهای خودم مایه خنده و ریشخندِ خودم میشوند، تصور کنید که چه مقدار سخنانم برای دیگرِ هموندان مایهی خنده بوده. شما هم بیایید گاهی ما به سخنانتان میخندیم گاه شما به سخنانِ ما بخندید در این میان گاهی حرفهای خوبی هم بیان میشوند! همه چیز در تعادلی پنهانی است.شما هم اندک اندک به این فضا عادت میکنید و ای بسا که مثلِ ما معتاد هم بشوید!:e11b: آندد را ببینید : 1400 پست دارد، نصفش تکراری است، نیمی از آنهایی که تکراری نیستند ترول هستند، نیمِ دیگر از آن یک چهارمِ باقیمانده هم که در پاتوق شبنشینی و اینها بوده و در نهایت شاید 100 پستِ مفید داشته باشد.:e105::e057:
به درونشد هموند تازه امان (85.239.77.*) در راستای هک کردن سایت شادباش میگویم: <span style="color: #f00">X</span><script>alert('1
XSS fail :دی
کلوچه دزدی یکیش (:
Session hijacking - WiKi
:e415:گفتآورد:
<span style="color: #f00">X</span><script>alert('1 گرامی
درود به همگی,
دوستان انگار این هدف ما واسه داشتن چنین انجمنی هم بیهوده است ها, من خانه نیستم و گفتم یک
سری اینجا بزنم که دیدم گورستانی برای خود اش شده, آنهم نگارش ایرانی اش که خاک و خل باشد بجای دار و درخت.
اینجور که من میبینم شمار اندیشمندان ایرانی این اندازه پایین است که براستی روشن نیست همین چندتایی که
اینجا و آنجا داریم از کجا آمدهاند, اگر میخواهد همینجور باشد خب ما هم جمع کنیم برویم سراغ یک کار دیگر :39:؟
مهربد جان شُکزده مان کردی.
امیدوارم باز ببینیمت اینجا،حالا برای گشترش خردگرایی نباشد هم حداقل وقت (هر چند کمتری) را بگذاری اینجا دور هم باشیم ،حقیقتا تو را من گمان کنم مثل دوستانم در جهان غیر مجازی دوست خود میدانم و دل تنگت میشوم.
امیدوارم این داستان علتش این بحث آخری ما هم نداشته باشد،هر آنچه گفتم آنجا سر کل کل بود و واقعا در همان حال که آن پستها را مینوشتم 1% دوست نداشتم بروی از اینجا.
١٠٠% که کوچکترین پیوندی به بحث میان چند دوست ندارد راسل جان, من تنها از روند کنونی خسته شدهام و پیوسته تنها خود ات (بیشتر از همه خود ات) و خود ام و چند تا از یارانِ دیرینه را میبینم (همگی در لیست) که براستی
برای این انجمن زمان و انرژی میگذارند, دیگران در جایگاه یک بوفه, هر زمان که دوست داشتند میایند و میروند که هر آینه به خودیِ خود هیچ آکی[1] بر آن نیست, ولی با این روند اینجا نیز هرگز نخواهد پا گرفت.
دیگر سخنگاههایِ پارسیک هم یکی از یکی بدتر و ناامیدکنندهتر هستند و اینجا تازه بهترین اشان است.
به هر روی من دورادور نوشتهها را بیگمان تا چندی خواهم خواند, و اگر روزگار اش پیش آمد شاید دوستان و
خود ات را هم بیرون از این اسپاش[2] مجازی دیدم و در میان دوستان, دمی نوشیدیم :e30c: و از این روزها یاد کردیم.. :57: :e30e:
از اینکه دوستان باهوش و اندیشمندی چون خود ات, امیر و هتا کسرایِ political correct که بارها بار با دگراندن[3] باور های اش خردگرایی اش را
نمایاند را اینجا یافتم شادکام ام, و یادمانهایِ[4] بسیار خوشایندی نیز از اینجا در ویر[5] دارم و از اینکه, توانستم اینجا اندک هنودی[6] نیز داشته باشم سرافراز ام.
ولی دیگر زمان من یکی اینجا و منشِ[7] Mehrbod تـا آیندهیِ پیش رو سررسیده, گسترش خردگرایی هم چندی باشد بر دوش دیگران.
----
1. ^ Âk || آک: عیب Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ fault
2. ^ Espâš || اسپاش: فضا Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org space
3. ^ Degarânidan <— Degarândan || دگرانیدن: تغییر دادن to change
4. ^ yâd+mânidan::Yâdmânidan || یادمانیدن: خاطره یادآوردن Ϣiki-En to recollect
5. ^ Vir || ویر: حافظه; یاد; memory
6. ^ Hanud || هنود: اثر, تاثیر effect
7. ^ Maneš || منش: شخصیت; خوی و سرشت Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En character; nature
مهربد نرو :e413:
مهربد گرامی با اینکه من با ۹۰% نظرات شما کاملا مخالف هستم ، ولی دوست دارم که اینجا بمانید ، مخالفت بحث جدید ایجاد میکند.:e420:
باورم نمیشه مهربد جان. واقعا بعید بود ولی به تصمیمت احترام میذارم. :e412:
تازه میخواستم گلابه بکنم که این چند روز بخاطر نبود تو فروم اینطوری شده بود، بعد دیدم نوشتی داری میری...
خودت میدونی که خیلی چیزها ازت یاد گرفتم. دوست دارم زودتر برگردی و بهت بدرود نمیگم.
....
به هر حال برات آرزوی موفقیت میکنم...
ای بابا چرا می روید؟کجا میروید؟نروید....
وید.....:)))
این داستان خدا حافظی چیه؟
از این کارا نکنید ناراحت میشیم.....
از آنارشی و داریوش و مهتاب یاد بگیرید که بدون خداحافظی پیداشون نیست.حداقل امیدی به برگشتشون هست:e404:
ای بابا ! مهربد کجا بعد از این همه سال ؟
از طریق همان آدرسهای پیشین که در دسترس هستی انشاالاسپاگتی ؟
مایهی اندوه و شگفتیست که میبینیم مهربد گرامی دیگر در جمع ما نخواهند بود.
من همواره از همکلامی با ایشان لذت میبردم و نقاط اتفاقنظر میان ما چنان پرشمار بود که با ایشان احساس صمیمیت و رفاقتی برجسته میکردم.
برای او آرزوی موفقیت و شادکامی در زندگی را دارم، به همراه این درخواست که هرگز از گستراندن خردگرایی دست برندارند، چه آنلاین، و چه آفلاین.
ای بابا مهربد تو دیگه چرا :|
البته من خودم بزودی وارد غیبت صغری میشم و چند ماهی نمیتونم نت بیام ولی وجود جایی مثل اینجا و مهمترین ویژگیش یعنی عدم سانسور چیزی هست که امیدوارم همیشه به همین صورت باقی بمونه.
دوستان پرچم رو بالا نگه دارید;)
منم زیاد با نظرات و ایده های شما موافق نبودم ولی آدم مفید و به درد بخوری برای انجمن هستید.
امیدوارم موفق باشید.
سپاس برای نگرش سودگرایانه, یک آدم "مفید" و "به درد بخور" اینجا بودن بهمینسان نیز برای من (اینور داستان) سودی ندارد.گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی kourosh_bikhoda
زیرا همهیِ کنشهایم را از بیخ بیهوده[1] و کژرفته یافتم.گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی undead_knight
The feeling's mutual.گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Ouroboros
گسترش خردگرایی را من دیگر کاری بیهوده میدانم (بی اولویت); این مهندترین[2] پیکی است که من در این انجمن زدهام و میتواند روشنگر نگرش ام باشد: پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟ - برگ 2
با سپاس و به امید بازدیدار امیر جان!
سپاس viviyan جان.گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی viviyan
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/03/7.gifگفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Theoder
گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی iranbanoo
از یک نگاه خوب, همه ما رفتنی هستیم, جای اندوهِ چندانی ندارد ایرانبانو.
سپاسگزار ام بیباک جان.گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Bibak
سپاس و بدرود.گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی mosafer
آری, گهگاهی میبررسم[3] میلاد جان.گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی soniax
----
1. Bihudan || بیهودن: باطل گفتن; یاوه خواندن Ϣiki-En, Dehxodâ to refute
2. meh+and::Mehand || مهند: مهم important; significant
3. bar+res+idan::Barresidan || None: بررسی کردن; تفحص و تجسس کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to check
دوستان بدلیل ِ مشکلات پش رو، تا چند هفتهای نخواهم بود..! بدرود
دوستان این مژده رو بهتون میدم که منو به راحتی از دست نمیدید. مگه اینکه فیلترشکن نداشته باشم. خوشحال باشید. :-D
دوستان من از طریق این پست بازنشستگی خودم در انجمن به عنوان مدیر و کاربر را اعلام میکنم. بدلیل مشکلاتی که در زندگی شخصی برای من پیش آمده، تداوم حضور در این انجمن و اختصاص دادن زمانی مقرر و مشخص برای شرکت در مباحث نیازمند هزینهایست که اکنون خود را فاقد توانایی و امکان و اشتیاق پرداخت آن میبینم. این بازنشستگی به معنای قطع حضور آنی در دفترچه نیست، احتمالا با همین آیدی تا مدتی در اینجا آمد و رفت خواهم داشت و نوشتهها را خواهم خواند، اما شرکت در بحثها، پیگیری جدی آنها و یا اعمال مدیریت و اظهار نظر خود را بسیار محدود کرده، طی یکی دو ماه آینده به کلی قطع میکنم.
تکتک دوستان، و حتی برخی از دشمنان را دلتنگ خواهم شد. از تقریبا همهی دوستان در این انجمن چیزی آموختهام، و خود را در مرحلهای مدیون آنها میدانم. امیدوارم بتوان این دین را به نحوی بازپرداخت. نامی نمیآورم، مبادا کسی را جا بیاندازم. اما رفقا جملگی از ارادت من به خودشان مطلع هستند.
پروژههای ناتمام در این انجمن بسیار هستند، از آن جستار ترجمهی کتاب، تا قولی که بابت انتشار ترجمهی پاسخ به شبهات فرگشت داده بودم، تا قصد بازگرداندن مقالاتی پیرامون حقوق مردان و ... شوربختانه هیچگاه زمان بسنده بابت رسیدگی به آنها فراهم نشد، و در این میان بیشتر از همه شرمندهی دوست گرامی میلاد بزرگوار هستم برای ناتوانی در به سرانجام رساندن قول همکاری که بابت همکاری در آن سایت دیگر به ایشان داده بودم. امیدوارم آنجا به موفقیت هرچه بیشتری برسد و سایر دوستان نویسندگان خوشقولتری برای آن باشند.
سه سال جالب و پر از فراز و نشیبی بود. برای همهی اعضای دفترچه آرزوی موفقیت و شادکامی در زندگی شخصیشان را دارم.
امیدوارم دوباره بتوانم روزی از این بازنشستگی بیرون بیایم و در خدمت شما باشم.
امیر گرامی دلمان برای شما تنگ میشود ، امیدوارم مشکلات زندگی شما حل بشود و با قدرت همیشگی اینجا حاضر باشید
امیر عزیز من الان قدری شوکه هستم از این خبر نمیدانم چه بگویم، حقیقتا دلمان برایت تنگ خواهد شد،امیدوارم مشکلاتت مرتفع شود و ما باز از حظور خودت بعنوان یک دوست و البته مطالب خواندنیت استفاده کنیم،من شخصا مطالب ارزشمندی که از امیر_2591 آموختم را فراموش نخواهم کرد.پاینده باشی امیر جان :e303:
در این چند سالی که من در میان انجمن ها می گشتم کاربران خرمند بسیاری را دیدم اما به جد می توانم بگویم آشنایی با دفترچه و کاربرانش برای من تجربه ای منحصر به فرد بود که حتی تجربه ی آشنایی با گفتگو و کاربران اش هم، هم پای آن نبود.به گمانم بحث هایی که در اینجا شکل گرفت(از سخن درباره ی اخلاقیات گرفته تا سیاست و پدافند از حقوق مردان و نقد فمینیسم) در هیچ کجای فضای مجازی فارسی زبانان نظیر ندارد.دفترچه نه به "خشکی" گفتگو بود و نه در دام پست های صد من یه غاز انجمن هایی مانند هم میهن افتاد.در این سال ها انگشت شمار کاربرانی بودند که براستی هم نشینی با آنان مایه نازش من بوده که اکثر کاربران دفترچه از این دست بوده اند.
اما شخصا ابایی ندارم از اینکه بگویم در این میان امیر گرامی بیشترین تاثیر را بر باور های من در همه ی ابعاد زندگی گذاشته اند و براستی مایه افسوس است که پس از رفتن مهربد عزیز، ایشان هم تصمیم به ترک این جمع گرفته اند.
امیدوارم هرچه زودتر از مشغله های زندگی خلاص شوید تا باز هم از حضورتان در دفترچه بهره مند شویم.:e303:
به امید روزی که همگی از شر جمهوری نکبت اسلامی رها شویم و یک قرار دسته جمعی در یکی از کافه های تهران بگذاریم.:e032:
شما یکی از بهترین کاربرانی هستید که تا حالا دیدم. دلمون برات تنگ میشه. نه بخاطر مطالب منحصر به فردی که ازت یاد گرفتیم، در درجه اول به عنوان یک دوست. شخصا افتخار میکنم که چند باری با شما هم پست شدم. آرزو میکنم باز هم برگردید، ولی به همین خاطره خوش ِ دوستی هم راضیم. امیدوارم به هرچی میخوای برسی.:e303:
برو، اسپاگتی پشت و پناهت. :e413:
امیرِ گرامی، من نیز براستی از خداحافظی شما و اینکه دیگر در میانِ ما نیستید، متاثر شدم و ناسپاسی بزرگی میدانم اگر نگویم از شما بسی چیزها آموختم که بیشک تاثیری عمیق بر اندیشه و نگرشِ من گذاشتند. آرزوی خوشبختی و موفقیت برای شما بیهوده است از نظر من، چرا که آنقدر انسانِ هوشمند و دانایی هستید که تقریبا مطمئنم همیشه موفق خواهید بود. هرجا که هستید، بدانید ما شما را به عنوانِ یک دوست، هرگز فراموش نخواهیم کرد و امیر عزیز امیدوارم روزی مشکلاتتان به پایان برسند و بتوانیم دوباره شما در اینجا ببینیم:e032:
دوستان دانه دانه و نفر به نفر جمع ما را ترک میکنند :(
امیدوارم که همه مشکلات حل و فصل شوند و امیر گرامی بتواند دوباره اینجا با ما باشد . حیف است که دوستان این جمع را ترک میکنند :(
امیدوارم یک تجدید نظری در تصمیم خودتون بکنید .
امیر گرامی من از همون نخستین روز و نخستین پست هایی که گذاشتید شما رو به خاطر دارم و ازتون یاد گرفتم...انقدر که نام کاربری من هم یادآور شما و تحت تاثیر شما هست !! حیف که مجبور به رفتن هستید اما ما سعی میکنیم چراغ این انجمن رو روشن نگه داریم ، امیدوارم مثل بار قبل که مدت طولانی نبودید و بالاخره برگشتید، این بار هم همین اتفاق بیوفته...
هر جا که هستی شاد باشی امیر جان :e303::e418::e413:
داریوش عزیز اینجور نگویید و غم ما را بیشتر نکنید.
بعد هم شما که با جدیدتر هستید،امید ما به دوستانی چون شماست.البته جای دوستان همیشه اینجا خالی خواهد بود،ولی با اینکه ناراحت کننده است بنظر من کاریش نمیشود کرد،بالاخره دوستان مشغله دارند و هر از چندی چنین اتفاقاتی میافتد ولی از آن طرف دوستان فرهیخته جدیدی چون خود شما هم بودهاند که به جمع اضاقه شدهاند ،بزودی خردگرایان را هم راه میاندازیم و جای خالی دوستان قدیمی را با تلاش بیشتر برای گسترش خردگرایی و گرداوردن دوستان علاقمند به آن پر خواهیم کرد.
لطف دارید راسلِ عزیز. بیشک دوستانی چون شما و دیگر عزیزان، وجودشان آنقدر ارزشمند هست که من برای بودن در کنارشان، به خود شک راه نخواهم داد و البته حقیقتا گمان نمیکنم آنچنان وجودِ ارزشمندی در اینجا داشته باشم چنانکه که هر یک از شما براحتی میتوانید جای خالی مرا پر کنید. با اینحال، راسلجان به هر رو کمی ناامیدکننده است که از جمعیتِ چندمیلیونیِ کاربرانِ ایرانی، که تنها یک و نیم میلیونشان در فیسبوک هستند، انگشتشمار کسانی یافت میشوند که میتوانند حضور در اینجا را تحمل کنند و آنها هم یک به یک با ما وداع میگویند! بودنِ من در اینجا تنها در چند حالت تضمین شده نیست: بمیرم؛ شدیدا گرفتار باشم(همچون دو سه دفعه پیشین)؛ به اینترنت دسترسی نداشته باشم و اینکه حضورم در اینجا نخواستنی باشد. اما خب نمیتوانم نگویم که از رفتنِ دوستانی چون امیرِ یا مهربدِ گرامی، که علارغم بحثهایی که شاید میانِ ما پیش میآمد، مقدم بر همه چیز، برای من همیشه در مقامِ یک «دوست» جایگاهِ والایی داشتند، متاثر نگشتهام. مطمئنا شما نیز چون من تنهایی فکری را تجربه کردهاید که در این جامعه و زمانی که ما در این سرزمین، دروناش میزییم، بس گران است و همینکه دوستانی در نزدیکیِ خود نمییابیم که بتوانیم کمی جدی و در سطحِ «خودمان» با آنها گفتگو کنیم و همینکه بطورِ عملی و سیستمی در جهتِ انزوای ما گام برداشتهاند و همینقدر که تا این اندازه موفق شدهاند که شخصی چون مرا از همهی انجمنهای بیرونیِ زنده، گروهها، نادر دوستانِ همفکر، پیوندهای فکریِ بیرونی و هتا [...]، اینچنین منزوی کنند، سبب گشته که همینکه یک همفکر، هماندیش و یا به قولِ امیر، شخصی همقدِ خود را در فضای مجازی مییابیم، با تمامِ کاستیهایی که فضایی اینچنینی برای امثالِ ما در ایران دربردارد، رابطهای عاطفی میانِ ما برقرار شود؛ رابطهای که شاید بیوجه به نگر آید، اما برای من، تنهایی فکری همیشه آنقدر شکننده بوده که به هر روزنهای امیدوار شدهام و اگرچه بسیار اوقات سرخورده و مایوس گشتهام اما هنوز هم گاهی خود را رها میکنم و بیمهابا به دامانِ همان «یک درصد» امید میسپارم. در اینترنت هم، اکنون دهسالی هست که گذار میکنم، تقریبا چهارسال پیش، آنچنان از این فضا زده شدم که شاید به ندرت گذرم به سایتهای پارسی میخورد و عمدتا در همان سایتهای خارجی گشت میزدم تا اینکه اینجا را به طورِ شانسی یافتم و بار دگر امیدوار شدم. اما نه امیدوار به جامعه ایرانیانِ مجازی، چرا که وجودِ همین سایت با تعدادِ اندکِ کاربران و گفتگوهایش در برابرِ تمامِ کاربرانِ آن فضا، که به مقداری نزدیک به میلیونیوم میرسید، باعثِ فزونیِ بیش از پیشِ این ناامیدی شد، با اینحال امیدی شخصی بود برای من، همچون کسی که در بیابان، نه دریاچه یا چاه ، بلکه قمقهای مییابد و یا همچون کسی که در سرزمینی چند ده میلیونی، چند ده نفر همزبانِ خود مییابد. شاید باید به جمهوری اسلامی تبریک گفت که موفق شده همه چیز اینچنین علیه ما باشد که همه جا و در همه حال حسِ تنهایی و غربت با ما باشد. گاهی خندهدار میشود این بازی برای من، اما بیشک اصلا خندهی زیبا و شیرینی نیست.
به هر رو، سخن کوتاه میکنم و بر ملالِ شما نمیافزایم، من قیدِ بودن در اینجا را، جز در همان شرایطی که در بالا گفتم، نخواهم زد، اگرچه دلتنگِ دوستان قدیمی میشوم! شاید روزی این کابوس تمام شود و بتوانیم یکدیگر را حضوری ببینیم یا اینکه توانستیم از این باتلاق خارج شده و در جهانِ آزاد رهایی را بچشیم و شما را به ویسکی دعوت کنم، یادی از دوستیهامان در این روزهای شوم کنیم.
درود به دوستان,
چه اسپاش[1] اندوهآوری اینجا را گرفته!
سخن از رفتن کموبیشانهیِ امیر ارجمند خواندم و همینجا, چه ایشان را زودتر ببینیم و چه نه, همواره آرزوی کامیابی و سربلندی در زندگی را دارم.
من هم بمانند دیگر دوستان از ایشان بسیار آموختهام و خود را یکی از «مریدان» ایشان میدانم :e402:
این روزها نیز کمکی سرگرم آموختن آلمانی و فرانسوی هستم و بجا دیدم یک ترزبانی[3] از «چنین گفت زرتشت» نیچه برای یاران به دست خود ام به پارسیکِ ناب — minus یک واژه اگر که یافتید (: — نِهم که به گونهای فراخور رفتن امیر نیز میباشد, باشد تا بازدیدار آیندهیِ ما.
پ.ن.
همچنین داریوش جان, در اینکه هوده[2] با من بود که سخنی نمیرود, چه زمانی نبوده, که این دومین بار اش باشد؟ ((:
***
پیشگفتار:
بیگمان لغزشهایِ فراوانی در این نوشته باید باشد و ترزبان اش بیشتر برای دستگرمی بوده.
فرگرد[4] ٥٥: «خاموشترین تَسو[5]»
«مرا چه رویداده, دوستان ام؟ مرا آشفته میبینید, پیش-رانده, ناخواسته فرمانبر, آمادهیِ رفتن - افسوس, رفتن از پیش _شما_!
آری, یکبار دیگر باید زرتشت به تنهایی خود رود: ولی اینبار خرس ناسرخوش به شکفت[6] خود برمیگردد!
مرا چه رویداده؟ که این را فرموده؟ آه, دلبر[7] خشمگین من چنین میخواهد; او به من واژید[8] اش: هرگز آیا من نام وی را برایتان نامیدهام؟
دیروز بسوی شامگاه _خاموشترین تسوی ام_ به من واژید: این همان نام دلبر سهمگین من است.
اود[9] اینچنین رخداد — زیرا که باید همه اش را بهتان بگویم, تا دل اتان دربرابر جدایی[10] ناگهانی رهسپار سخت نشود!
ترسِ آنکه به خواب فرورفته را میدانید؟
تا خودِ نوکِ انگشتان اش ترسیده است, زیرا که زمین خود را زیر وی واداده و خَومْن[11] آغاخته[12].
اینها را من به شما بسان[13] آرتامانی[14] میگویم. دیروز, در خاموشترینْ تسو, زمین زیر مرا واداد: خَومن آغازید.
عقربهیِ ساعت تکانید, گاهشمارِ[15] زندگی ام دَم برکشید - هرگز چنین خاموشیای بر خود نشنفته بودم: دل من هراسیده بود.
سپس آنجا بی سدایی نزد من واژید: `تو میدانی اش, زرتشت؟` -
اود من در ترسِ این پچپچ به خود پیچیدم و رنگ از رخساره ام پرید: ولی خاموش ماندم.
دگربار آنجا بی سدایی نزد من واژید: `تو میدانی اش, زرتشت, ولی نمیگویی اش!`
اود سرانجام چون یک پیکارگر پاسخیدم: `آری, میدانم اش, ولی سخن اش نمیخواهم گفتن!`
دگربار آنجا بی سدایی نزد من واژید: `تو _نمیخواهی_, زرتشت؟ راست میگویی؟ خود ات را پشت پیکارگری ات مپنهان!` _
اود من نالیدم و چو کودکی لرزیدم و گفتم: `آه, براستی میخواهم, ولی چگونه میتوانم اش! مرا از این بپرگای[16]! این فرایِ توان من است!`
دگربار آنجا بی سدایی نزد من واژید: `تو را چه میشود, زرتشت! سخن ات را بگوی و گردننِه!` -
اود من پاسخیدم: `آه, آیا این سخن _من_ است؟ _من_ کیستم؟ من کس شایستهتری[17] را میشکیبم[18]; من هتا سزاوار گردننهادن نیز نیستم.`
دگربار آنجا بی سدایی نزد من واژید: `تو را چه میشود؟ تو مرا هنوز بسنده فروتن نیستی. فروتنی سختترین پوست را دارد` -
اود من پاسخیدم: `آنچه پوستِ فروتنی مرا نداشت برتافت[19]! در پایِ بُلندای[20] خود من ماندْگارام: چِکادهایِ[21] من چه اندازه بلند[22] اند؟ کس نگفته مرا هنوز. ولی خود خوب درههای ام را میشناسم.`
دگربار آنجا بی سدایی نزد من واژید[8]: `اوه زرتشتا, کسیکه کوهها را باید میجنبانده, درهها و پستیها را نیز جنبانده.` -
اود[9] من پاسخیدم: `تاکنون سخنِ من کوهها را نجنبانده, اود آنچه من گفتهام, هومنان[23] را نرسیده. شاید من پیشِ هومنان رفته باشم, ولی هنوز من به آنها نرسیدهام.`
دگربار آنجا بی سدایی نزد من واژید: `تو _از آن_ چه میدانی! ژاله بر سبزه میافتد, گاهیکه شب خاموشترین است.` -
اود من پاسخیدم: `آنها مرا ریشخندیدند[24], زمانیکه راه خود را یافته و گامیدم[25]; اود براستی در آنگه زانوانام لرزیدند.
.
اود آنها به من چنین گفتند: `تو راه را پیشتر انآموختهای[26], نون[27] نیز راهرفتن را میاَناموزی!`
دگربار آنجا بی سدایی نزد من واژید: `ریشخند آنان را که چه! تو آن یگانهای[28], که سرسپردگی را انآموخته: نون تو میبایست که بفرمایی!
آیا نمیدانی, _کیست_ آن نیازیدهترینِ[29] همگان؟ کو که بزرگترینها را فرماید.
انجام چیزهای بزرگ سخت است: ولی سختترین این است, فرمودن به چیزهای بزرگ.
این نابخشودنیترینْ ات است: تو توان اش را داری, اود تو نمیخواهی بفرمایی.` -
اود من پاسخیدم: `من آن غُرش شیرگونه برای فرمان را ندارم.`
دگربار آنجا بی سدایی نزد من واژید: `خاموشترینِ واژگان آنان اند, که توفان میاورند. اندیشگانی که, با پای فاختگان میایند, جهان را میرانند.`
اوه زرتشتا, تو بایست چون سایهای رَوی, که از آن آمدن میباید: چونین تو خواهی فرمودن و فرمایانه پیشرفتن.` -
اود من پاسخیدم: `من شرمیدهام.`
دگربار آنجا بی سدایی نزد من واژید: `تو باید دوباره کودک شوی و بی شـرم.
سربلندیِ جوانان هنوز بر تو است; دیر تو جوان شدهای: ولی کسیکه کودک شدگی میخواهد, باید که جوانی اش را برچیند.` -
اود من اندر و بر خویش بدرازا سِگالیدم[30] و لرزیدم. سرانجام ولی, گفتم, آنچه در آغاز[12] گفتم: `من نمیخواهم.`
آنگه خندهای پیرامون[31] ام را گرفت. ای وای, چگونه این خنده اندرون ام را شکافت و دل ام را دَرید!
اود[9] برای واپسین بار نزد من واژید[8]: `اوه زرتشتا, میوههایِ تو رسیدهاند, ولی تو هنوز برای میوههای ات رسیده نیستی!
پس تو دوباره به تنهاییات میباید: که تو باید هنوز تُرد شوی.` -
اود دوباره خندید و گُریخت. سپس پیرامون ام را خاموشیای دوچندان بگرفت. من هر آینه, دراز کشیدم و خِی[32] از اندامهای ام فروریخت.
- اکنون شما همه را شنفتید, اود که چرا من به تنهایی ام باید برگردم. هیچ از شما نپنهاندم, دوستان من.
ولی هتا این را نیز شما از من شنفتهاید, _کسیکه_ از میان همه کمگویترین است — اود چنین خواهد بود!
افسوس دوستان من! من میبایست چیزی بیشتر برای گفتن بهتان داشـته باشم, من میبایست هنوز چیزـی برای دادن بهتان داشته بـاشم! چرا چیزی نمیـهدم؟ آیا من تنگچشـم ام؟`-
همچُنانکه زرتشت این سخنان را بر زبان آورده بود موستیِ[33] درد و نزدیکیِ جدایی[10] از دوستان اش بر وی چیرید, جوریکه بلند[22] گریست; اود هیچکس نمیدانست چگونه وی را بیارامد. در شب هر آینه, او تنها رفت و دوستان اش را هِشت[34].
----
1. ^ Espâš || اسپاش: فضا Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org space
2. ^ Hude || هوده: حق; بیهوده=ناحق Ϣiki-En, Ϣiki-En right; due
3. ^ tar+zabânidan::Tarzabânidan <— Tarzabândan || ترزبانیدن: ترجمه کردن to translate
4. ^ far+gard::Fargard || فرگرد: فصل کتاب Ϣiki-En, Ϣiki-De, ϢDict-Pâ, Ϣiki-Pâ, Dehxodâ chapter Kapitel
5. ^ Tasu || تسو: ساعت Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ hour
6. ^ Šekaft || شکفت: غار MacKenzie, Dehxodâ, Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ cave Höhle
7. ^ Delbordan
8. ^ آ ب پ Vâžidan || واژیدن: سخن گفتن Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En to speak; to tell; to say
9. ^ آ ب پ Ud || اود: بندواژه: و Dēnkard, MacKenzie, Ϣiki-En, Ϣiki-De, Ϣiki-Pâ and und
10. ^ آ ب Jodâyidan || جداییدن: جدا کردن to separate
11. ^ Xwâmn <— Xwamn || خوامن: رویاء MacKenzie, Ϣiki-En, Ϣiki-De dream Traum
12. ^ آ ب Âqâxtan || آغاختن: آغازیدن Ϣiki-En, Ϣiki-De to begin beginnen
13. ^ Basânidan || بسانیدن: آبیاری کردن; مشروب کردن;
14. ^ ârtâ+mân::Ârtâmân || آرتامان: داستان آرتائیگ; تمثیل اخلاقی Ϣiki-En, Ϣiki-De parable Gleichnis
15. ^ gâh+šomâr::Gâhšomâr || گاهشمار: زمانسنج Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ clock
16. ^ Pargudan || پرگودن: معاف کردن MacKenzie, Ϣiki-En to exempt erlassen
17. ^ šây+estan::Šâyestan || شایستن: ممکن بودن Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ to may
18. ^ Šakiftan || شکیفتن: شکیب کردن; صبر نمودن Dehxodâ to wait
19. ^ bar+tâftan::Bartâftan || برتافتن: تحمل کردن; Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En to endure; to tolerate; to bear
20. ^ Bolandâ || بلندا: ارتفاع Ϣiki-En height
21. ^ cek+âd::Cekâd || چکاد: قلّه; سر کوه Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ summit Gipfel
22. ^ آ ب lond+idan::Londidan || لندیدن: لُندلُند کردن; غرغر کردن Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ to nag
23. ^ hu+man::Human || هومن: آدم; هو+منش همچون دُژ+منش (دشمن), کسیکه کارکتر و منش والای دارد. human
24. ^ riš+xanad+idan::Rišxanadidan || ریشخندیدن: مسخره کردن Ϣiki-En to ridicule verspotten
25. ^ Gâmidan || گامیدن: رفتن و قدم زدن Dehxodâ, Ϣiki-En to walk
26. ^ ân+âmuxtan::Ânâmuxtan || آناموختن: چیزی را از مغز بیرون کردن; فراموش کردن Ϣiki-En to unlearn
27. ^ Nun || نون: اکنون; حالا MacKenzie, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ now nun
28. ^ yeg+ân+e::Yegâne || یگانه: بی مانند; تنها unique
29. ^ niyâz+idan::Niyâzidan || نیازیدن: نیاز داشتن Ϣiki-En to need
30. ^ Segâlidan || سگالیدن: اندیشیدن Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En to reflect; to think; to cogitate; to speculate
31. ^ pirâ+mun::Pirâmun || پیرامون: محیط Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ around
32. ^ Xwey || خی: عرق تن MacKenzie, Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-De, ϢDict-Pâ sweat Schweiss
33. ^ Must || موست: خشونت; زور MacKenzie, Ϣiki-En, Ϣiki-De, Ϣiki-Pâ violence Gewalt
34. ^ Heštan || هشتن: گذاشتن; نهادن Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En to pose; to put; to set || هشتن: ترک کردن MacKenzie to leave; to abandon verlassen
همیشه به یاد دوستان هستم و پست های دوستان رو هم میخونم و دنبال می کنم ..:e032:
به تازگی به سخن گفتن به گونه ی پارسیک علاقه مند شده ام ...میخواهم آن را بیاموزم و برای همین از پست های بعضی دوستان در این زمینه کمک خواهم گرفت :e418:
سپاس از دوستان و اساتید بابت بدرودهای گرم و صمیمانه!
دفترچه نسل جدیدی از کاربران ارزشمند دارد که در کنار دوستان کهنهکار به حیات و سرزندگی آن یاری خواهند رساند. رفتن من صرفا این نوسازی را تسریع میکند و از این جهت هیچ خبر بدی نیست. امیدوارم روزی دوباره بتوانم در کنار دوستان ارجمندمان باشم. تا آن روز.
امیدوارم که امیر عزیز بتونه هرچه زودتر به شرایط پایداری برسه و باز بتونه فعالیت خوبی داشته باشه.
یک نکته ای که به ذهنم رسید این که کاربرای اینجا کلا مستعد مایوس شدن هستند:))یک نکته هم از فلسفه آبزورد بگم بد نیست"وقتی به چیزی امید نداشته باشید هیچ وقت ناامید نمیشید";)در ضمن هرکس از این به بعد خیال رفتن به سرش زد بگه بیام به حسابش برسم:)))
در ضمن یک یادی هم از مهربود کم پیدا بکنم و منتظر روزی هستم که برگرده.
با اینکه بیشتر وقتا که پستای امیر رو میخونم دلم میخواد با یه چیزی بکوبم تو سرش :-D ولی وقتی نیست دلم براش تنگ میشه. مهربد هم که جاش خیلی خالیه هر چند هیچوقت نمیفهمم چی میگه. کاش دوتاشون باز برگردند.
فکر کردم ترک کردن اینجا بدون خداحافظی و قدردانی از تمامی زحمات و تلاش های دوستان و مدیران اینجا کاری به دور از ادب و انصاف است.
به هر سو گرچه مدتی کم اما لحظات بسیار خوبی را اینجا سپری کرده ام و بی شک آشنا شدن با دفترچه و کاربران فوق العاده اش برای من یکی از بهترین اتفاق هایی بود که میتوانست رخ دهد.
از تمامی دوستان خوبی که افتخار هم صحبتی با آنان برایم فراهم شد و از اینکه اطلاعات و دانششان را اینجا به اشتراک نهادند و توانستم به نوعی از آن بهره مند شوم سپاسگزارم.
برای یکایک دوستان آرزوی موفقیت و سربلندی میکنم :e032:
درود ایرانبانوی گرامی. من تصور نمیکنم شما حقیقتا بخواهید به سببِ دلگیری از مدیری، ما را بدرود بگویید! من اینجا از شما خواستم که بازگردید و در کنارِ ما باشید. اگر آنرا خواندهاید و همچنان تصمیمتان بر رفتن است، به تصمیمتان احترام میگذارم و با بهترین آرزوها برایتان، شما دوستِ نازنین را بدرود میگویم. اما امیدوارم در تصمیمتان تجدید نظر کنید:e306:
با درود
بانو گرامی شما بنده را دعوت میکنید که در این تالار گفتارهایی را بیان کنم و به هم اندیشی بپردازیم
انگاه خود میروید؟
اینگونه فراخواندن را دیگر ندیده بودم
اگر مشکلی دارید که نمی توانید در این تالار حضور یابید برای شما ارزوی موفقیت می کنم ولی در غیر این صورت از شما خواهشمندم که از دیدگاه خود بنده و دیگر دوستان را بهره مند کنیدو فعالیت خود را از سرگیرید
سپاسگذارم
حداقل بیا یه پست دیگه بده که سر راست بشه هزار تا بعد برو ایرانبانوی عزیز :e404: !! جدا از شوخی ، من فکر میکنم به دلیل یه بحث و ناراحتی نباید این جوری انجمن رو رها کنی بری...دیگه این جور دلخوری ها پیش میاد و این محیط هم مجازی هست !! پس اگر امکانش هست یه تجدید نظری بکن در این تصمیمت :e414:
ایرانبانو جان، شما یکی از کسانی هستید که اینجا باهاش بیشترین توافق فکری رو داشتم، به خاطر همین خیلی ناراحت میشم اگر اینجا نیایید و دوست دارم برگردید. یادمه اولین پستهای شما رو در تاپیک تیمارستان خوندم.:)))
تیمارستان
به هر حال برای شما دوست خوب، آرزوی موفقیت میکنم.:e303:
اطمینان داشته باشید که هیچ گونه دلخوری ای وجود ندارد بلکه برعکس از اینکه طی این مدت توانستم با حضورم در چنین فضایی دوستان خوبی چون شما بیابم خوشحال هم هستم:)
حقیقت این است که مشغله هایی که پیش رو دارم آنقدر انرژی و وقتم را میگیرد که فکر نمیکنم تا مدتها بتوانم هیچ گونه فعالیتی داشته باشم تا این حد که فکر میکنم تا مدتها جایی ثابت هم نداشته باشم.ضمن اینکه طی مدتی که در اینجا بوده ام صادقانه میگویم که به واسطه ی هم صحبتی با فرهیختگانی چون شما و سایر دوستان نیاز یک جمع بندی و سر وسامان دادن به آنچه که یافته ام را در افکارم میبینم:))
وگرنه که در این مدت علاقه ام به فضای اینجا به حدی رسیده است که با یک بگو مگوی ساده(:e10c:)اینجا را ترک نکنم و خود را از داشتنش دریغ کنم:)
از شما هم سپاسگزارم داریوش جان و عمیقا برایتان آرزوی سلامتی و بهروزی میکنم.
ضمن اینکه قولم را هم فراموش نکرده ام و امیدوارم روزی فرابرسد که بتوانیم در کنار دیگر دوستان به سلامتی اینجا جامی به هم زنیم و به یاد این روز ها بنوشیم:e032:
جناب mmns2001 گرامی
این واقعا از بدشانسی من بوده که نتوانسته ام با شما در اینجا حضور داشته باشم.اما مطمئن باشید در اینجا دوستان
خوبی خواهید یافت و امیدوارم لحظات خوبی را در کنارشان سپری کنید...
تمامی تلاشهای شما را در روشنگریهایی که در انجمن هایی که با یکدیگر بوده ایم تحسین میکنم و امیدوارم همیشه و همه جا موفق و سربلند باشید
:e032:
دقیقا آنارشی جان تو گلوم مونده بود این یکی:))
نه آنارشی جان ما از اونجور خونه واده هاش نیستیم:))
و اتفاقا باید همینجا از تمامی تلاشهای مدیران اینجا خصوصا شما,میلاد عزیز,مهربد گرامی مادامی که حضور داشتند و سایر عزیزان بابت هرچه سالم تر و کارا کردن محیط انجمن تشکر ویژه کنم.به هر سو هر انجمنی مسائل خود را دارد و اگر گلایه ای هم احیانا از طرف کاربران میشود تنها به خاطر احساس علاقه و تعلقشان است.
ممنون و سپاسگزار:e032:
ممنونم بی باک جان.
برای منهم همینطور بوده و از اینکه دوستی چون شما را توانستم بیابم خوشحالم و امیدوارم روزی فرا رسد که بتوانیم
یکدیگر از نزدیک ببینیم.
من هم برای شما دوست نازنین آرزوی بهترینها رو دارم:e032:
+
باز هم سپاسگزارم و امیدوارم روزی فرارسد که باز بتوانم در کنار دوستان باشم.....
.
.
.
.
راستی راسل خوش گذشت:e10c:
همانطور که پیشتر گفتم در این راستی ،راستی نیست و وقتی که خوش میگذرد نمیروند قهر کنند !! :e402:
این داستان تکراری که ایرانیان حتی در محیط مجازی که هزینهای ندارد با طرف قهر میکنند به هم در لفافه ناسزا میگویند و در آخر برای هم گل و بلبل میگذارند هم حکایتیست که نمیدانم باید برایش گریست یا تنها به آن خندید.
اینجا هم من بارها گفتهام که برخی سخنها مدیریتیست و برخی نیستند،خندهدار است وقتی که طرف از مدیر میخواهد بر خلاف قوانین بیاید اخراجش کند بعد پرسش همان فرد را که آنها که هر از چندی میایید هر چه از دهانشان در میاید نثار دفترچه میکنند تبدیل میکنند به توهین ِ مدیر و بی قانونی و... !!
چرا؟چون اینجا محلی آزاد است و بحثهایی مانند بحثهای جنسیتی اینجا شده که آنها را خوش نیامده و حالا باید امیر گرامی و مریدانش (!!) حسابها تسویه میشده!!
به هر روی من بجز یکی دو نفر ترول که رسما خواستار توقف فعالیتشان در اینجا بودهام و دوستانی که با آنها رفاقت دارم و با وجود اختلافها احترام ویژهای قائلم، مابقی کاربران هر قدر هم در بحث با آنها اختلاف داشتهام یا حتی از شخص آنها خوشم نمیامده کار و حتی علاقهای به رفتن آنها از اینجا نداشتهام و بودن و نبودنشان هم به شخصه فرق چندان زیادی به حال من نمیکند (از نظر شخصی میگویم باز کسی نگوید این توهین به کاربران است و...).
اینجا گویا انتظار برخی اینست طرف بیاید بگوید اینجا سیرک است و گور نداشته قربانیان هلوکاست را شخم بزند و به مدیران اتهام بزند و مدیر مربوط هم بنشیند این حملات شخصی را بشوند و چیزی نگوید ،احترام متقابل است و با فرستادن گل و بلبل و در عین حال زدن اتهام و حمله شخصی بطرف ندارد هم حاصل نمیشود و نه جنسیت احترام میاورد.به فروم و قوانین و مدیریت آن (نه شخص مدیران آن) هر چقدر احترام گذاشته شود همانقدر هم احترام میبنند.
اینجا نه منتی بر کسی گذاشته میشود و نه منت کسی کشیده میشود.کس وقتی میاید میگوید که من میخواهم اینجا باشم و بعد هم میگوید اگر دوست ندارید من اینجا بیایم من را سرخود بن کنید نامش منت است،جالب این است که مدیران اینجا خودشان از وقت و جیب خودشان هزینه میکنند و ماحصل بحثها و گفتگو هم عام المنفعه است و کسی فکر نکنم اینجا بحثی کند بخاطر مدیران اینجاست.این داستان خنده آور فحش و اتهام شنیدن مدیران اینجا و دم برنیاوردنشان هم باید یکجایی پایان پیدا میکرد که کرد.
حیف است که دوستان یک به یک تصمیم به ترک اینجا می گیرند.من هم برای شما ایرانبانو گرامی آرزوی موفقیت می کنم و امیدوارم هرگاه مشغله های زندگی تان کاهش یافت دوباره از حضور شما بهره مند شویم.به امید دیدار دوباره:e032:
پ.ن:راستش را بخواهید من دلیل خداحافظی دوستان را متوجه نمی شوم.اگر مشغله هایتان افزون شده اشکالی ندارد.دلیلی ندارد در بحث های فرسایشی و ملال آور شرکت کنید یا اگر وقت نکردید در تاپیکی پاسخ دهید دیگران ناراحت شوند.همین حضور اندک کافی است.مگر در این زمانه انسان می تواند بدون اینترنت زندگی کند؟قرار نیست حضور در دفترچه بار اضافی بر دوش شما باشد که بخواهید روزانه وقت معینی را به آن اختصاص دهید.هرگاه انرژی و "حال" بحث کردن را داشتید در آنها شرکت کنید و گرنه به گپ و گفت با دوستان تان مشغول باشید.
در این دوران سیاه و نکبت بار جمهوری اسلامی دانستن همینکه کسانی هستند که مانند من می اندیشند و من می توانم گپ و گفتی هرچند مختصر با ایشان داشته باشم برای من بسی انرژی زا و مایه ی امید و دلگرمی است.دیگر دوستان را نمی دانم.:e303:
من امیدوارم این دوستان بیوفایی که اخیراً جمع ما را بدرود
گفتهاند به زودی تجدید نظر کنند. شهریار درست میگوید؛
نیازی هم نیست در جُستارهای فرسایشیک مشارکت کنید،
(مثل من که وقت و انرژی پرداختن به آنها را ندارم و هتا بروی
سندلی داغ هم ننشستهام) همینکه دفترچه را به مثابه یک
کافه یا سفرهخانهی دوستانه گرم نگه بدارید و دور هم باشیم
کفایت میکند. دفترچه متشکل از جوانهای به شدت دیوانه و
اهل نظر میباشد، حیف است که اینجا را به بهای مشکلات
زندگی رها کنید.
:modern_45:گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی SAMKING
درود
فک کنم اشتباهی دستت رفته رو دکمه، لوگ این کردی، نه؟ پس ما هم یه خوش آمد اشتباهی بهت میگیم...:e417:
بدون ما خوش بگذره...
ای بابا چقدر دوستان رفتند! خداحافظی رو من نمیفهمم یعنی چی. مگه مثلن یه پیشه یا حرفست اینجا بودن؟
اگر مشغله باشه میشه بدون خداحافظی هم با ماهی دو ماهی یکبار سر زدن به مسائل و کارهای شخصی رسیدگی کرد. ولی خب اگر به جایی رسیده باشید که حضور در انجمن نه براتون جنبه یادگیری و نه آموزش داشته باشه دلسرد میشید. فکر میکنم مشکل قدیمی کمبود کاربر اینجا رو اینجوری کرده باشه. خود من که زیاد انگیزه ای برای ورود به اینجا ندارم. وگرنه حرفه و شغلم دیگه انقدر وقت گیر نیست برام
امیر یکی از کاربران مورد علاقه من بود. همیشه منتظر بودم نظر بده ببنیم در مورد "این یکی" دیگه چی میگه! امیدوارم بازم ببینیمش.
به نظر من هم خداحافظی یه کار لوس و بیمعنی هست. مگه اینجا یه مکان حقیقی هست که میخوان ازش به مسافت طولانی دور بشن؟ خب هر وقت دلشون برای دوستاشون تنگ شد بیان احوالپرسی کنن. مگه یه صفحه مجازی باز کردن چقدر وقت میگیره؟ اگه هم میخوان کلا کسی رو نبینن صفحه رو ببندن دیگه هیچوقت بازش نکنن. به همین راحتی. :-)
واسه ورود من هم شادباشی باشه بد نیستا؟!:D
روزبه ام ٬ خوشبختم
ورود "بابک" رو به فروم دفترچه خوشامد میگم. امید که اوقات خوشی رو در اینجا سپری کنید کاپیتان :e032:
از سوی دوست گرامیم Viviyan با این تارنما آشنا شدم
با یاری Viviyan، دیروز یکی از مدیران که نام نمی برم برایم پیشخوان فرستاد و به دفترچه پیوستم. از هر دو سپاسگزارم
اینکه چندی از دوستان زبان شناش هستند و پارسی شیرین می نویسند را دوست دارم و از آنها خواهم آموخت
راستش را بخواهید، یک ساعتی اینجا چرخ زدم تا راه نوشتن و فرستادن را یاد بگیرم. خیلی دنبالش گشتم و کم مانده بود گله کنم که این چه جای دشواری است!
چرا دگمۀ پست جدید آن بالا نیست؟ :e415: مانند بیشتر مردم که وقتی دستگاهی را می خرند، نخست روشنش می کنند و اگر گیر کردند، راهنمایش را می خوانند، من هم بناچار راهنما را خواندم و دستگیرم شد که باید به تالار ویژه بروم
سرتان را درد نیاورم، فقط آمدم که به همه درود بفرستم و از تلاش های گردانندگان سپاسگراری کنم. من اینجا بیشتر خواننده خواهم بود، ولی اگر چیزی توی نوشته هایم پیدا کنم که درخور دفترچه باشد، فرابار خواهم کرد
پاینده و سرافراز باشید
کاپیتان خوش آمدید. این تاپیک مخصوص شادباش هاست. :e414:
http://www.daftarche.com/%DA%AF%D9%8...html#post45643
با سپاس از مهر شما ویویانِ گرامی
باشد که هرگز بدرود همیشگی نگونیم و امیدوارم که بتالار اشتباهی نیامده باشم:e11b: دارم نویگیشن یاد می گیرم :e415:
دوستان گرامی، به علت یک سری فعالیت ها و مشکلات شخصی مدتی در جمع شما نخواهم بود. امروز رو هستم. ولی از فردا برای حداقل 1ماه نمیبینمتون....
میدونم دلتون برای ترولم تنگ میشه :)) خخخخخخخ
دوستتون دارم. بای
مزدک گرامی خوش آمدید به دفترچه.امیدوارم حضورتان تداوم داشته باشد.:e303::e00e:
بسیار خوشحالیم که مزدک گرامی پس از این همه مدت که از نام نویسیشان میگذشت جمع ما را پذیرفته و با ما همسخن شدند :e032:
درود. امیدوارم در جمع شما لحظات مفیدی رو تجربه کنم
هوامو داشته باشید...
:e306:
اگر شما براستی ما را فرهیخته می پندارید؛ در گفتمان های مهند تر و پیشرفته تری پیرامون خردگرایی ۱، می توان بازدادهای سودمند تری نسبت به گفتمان های پیش پا افتاده همچون نقد اسلام نایل آمد. مگر اینکه به عنوان هدفی پایدار؛ بخواهید به خرافه ستیزی اجتماعی بپردازید که من آن را هم مردود می شمارم۲.
به هر روی؛ موجب افتخار من است اگر به نقد دیدگاه های من بپردازید(ضمن اینکه، هنوز پاسخی به پیامم نداده اید.)
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ-
۱. امید است که با پرداختن به جستارهایی مهند و چالش برانگیز؛ بتوان در سطحی فراتر از نقد اسلام، به گفتگو نشست. و لزومی به اختلاف عقیده در بازه بی خدایی و اسلام گرایی نیست؛ در حالیکه
بیشینه آن گفتگوها به جایی ختم نخواهند شد.
۲. این باور من نشات گرفته از سیستم فکری ام می باشد؛ که در آن هرگونه فعالیت اجتماعی در نظریه "آنارشسیم خردگرایی" معنا می یابد.
راستش مسلمین اینجا پیدایشان نمیشود
خاطراتان باشد در گفتگو یک کاربری بود با نام k.k.k.k که در عَندیشه ها با نام کمال فعالیت میکرد . آمد اینجا ثبت نام کرد ولی به محض اینکه دید در اینجا از طرف تیم مدیریتی کوچکترین تفاوتی بین ایشان با بقیه وجود ندارد و امتیاز ویژه ای به عنوان مدافع اسلام دریافت نمیکند گذاشت و رفت !
چندین مسلمان دیگر هم اینجا آمدند ولی رفتند سراغ همان هم میهن و هوپا و ...
از طرفی روزهای نخست اینجا جوی بسیار سنگین داشت و تمام بحث ها جدی دنبال میشد به همین جهت کاربرانی که درگیر بحثهای مذهبی نبودند و در عین حال علاقه ای هم به بحث های جدی نداشتند به اینجا نیامدند . نتیجه شد جمعی از دوستان که میبینید :e00e:
یک مدتی هم تلاش کردیم که از هر قشری کاربر بگیریم ولی سرانجام به این نتیجه رسیدیم که کیفیت مطالب از کمیتشان و شمار کاربران مهم تر است . اگر در حوصله تان بود و خودتان علاقه داشتید یک نیم نگاهی به بحثهای قدیم در رابطه با خود فاروم بیندازید در جریان کامل داستان قرار میگیرید .
گوگل گرامی به دفترچه خوش آمدید :e032:
سخن شما درست است دوست گرامی، ولی از سوی دیگر نمیتوان همواره سالاد خورد, گاهی کله پاچه هم بد نیست.
بزبان دیگر، گفتمان های سودمند، بی برو بگرد، آماج های برتر هستند ولی بایستی همچنین چیزهایی خوشایند تر ( مانند کوبیدن اسلامیست ها برای من) هم باشند تا از یکنواختی و تراز بالای گفتمان خسته نشوم.
کله پاچه؟؟؟!http://www.daftarche.com/images/imported/2013/09/1.gif http://www.daftarche.com/images/imported/2013/09/1.gif
حالا نمیشد این وسط تبلیغ گوشتخاری نکنی؟! http://www.daftarche.com/images/imported/2013/09/13.jpg
خوش آمدی دوست گرامی
یکی باید هوای خود ما رو داشته باشه! http://www.daftarche.com/images/imported/2012/10/28.gif
فکر کنم شما از قدیمی های این فروم هستید.. از پست هایتان استفاده ها کردیم..
راستی شخصیت های ترول در این فروم چه کسانی هستند؟؟ چه کسانی رو به باد هوا هم حساب نکنیم؟ :-)
چه کسانی نظریه پرداز هستند؟
چه کسانی کارشون خیلی درسته؟؟
فمنیست ها کدام هستند؟ بی خدایان چه کسانی اند؟؟ مسلمان ها کدومند؟؟
دوست گرامی، اگر ما گوشتخواری نکنیم، که زادمان (نسل) مرغ و گوسفند و خوک و بوقلمون و اینها بر میافتد!
ببینید گوسپندان چه زندگی آسوده ای از سر ما دارند؟ نه باید بروند در پی یافتن خوراک، نه باید با گرگ بجنگند، نه باید لانه بسازند چون ما برایشان آغـُـل گرم و نرم ساخته ایم، نه نیاز به خانه ی سالمندان دارند که یکی لگن زیر شان بگیرد، نه میروند پیش دکتر، بساکه دکتر میاید به دست بوشی شان و نه نیاز به پول انباشتن برای همسریابی و دادن کنکور و نماز جمعه و اینها دارند...
خب شما باین کارتان، به زادمان این بیچارها ، خنجری خونریز و مرگبار میزنید.
شاید بدانید که پژوهش های نوین بدانسوست که شهبانو استری هرگز هستی راستین نداشته. این داستان را یک الگوری ( داستان نمادین) از رویداد تاریخی بزرگ چیرگی آسور بر ایلام و نابودی ایلام میدانند. استر همان خدایبانو ایشتار و مردخای که عمو و پدرخوانده ی استر بود، همان مردوخ است که او هم با ایشتار چنین پیوندی دارد. نامهای وشتی و هامان هم از نامهای خدایان ایلامی هامان و مشتی گرفته شده اند. بر پایه ی فرهنگ آنزمان، این پیروزی را پیروزی خدایان میاندورود بر خدایان ایلامی شمردند. پس از چیرگی آسور/بابل ، هرسال به این یادبود جشنی برگزار میشده و چون یهود در بند بابل بوده اند، سالها در آیین در فرهنگ آنان هم راه یافت و این داستان نمادین، که نمونه هایش در شاهنامه هم گاه یافت میشود، پدید آمد.
بنمایه : سایت تاریخ پژوهی لیویوس & ....
به هموند تازه امان بانو isabel دوست داشتنی خوشآمد میگویم :e306:
ایشان به سخن خودشان هم مردستیز هستند و کوشیده بودند مرا از crusade باشکوه امان در راه ستیز با مردستیزی با ظرافتهایِ دخترانه بازداشته و ناامید کنند, بسی پندار پوچ! (:
نه, به نگر ام یک نسک را برداریم و آن را با یاری خودت و ایزابل و دیگر هموندان[1] اینجا که خواستند خورد خورد برای یادگیری پارسیک[2] کنیم!
نمونه:
این خودش ١٠٠% پارسیکه:
• رنج امروزین آسودن فردائین بود و آسودن امروزین رنج فردائین . (قابوسنامه )
یا این:
به روزگار خسرو، اندر وقت وزارت بزرجمهر، فرستادهای از روم آمد. خسرو به فرستاده، اجازه ورود داد. خسرو بسیار مایل بود بزرگی و بلندمرتبگی وزیرش بر فرستاده آشکار شود، از اینرو، در حضور فرستاده به وزیر گفت: فلانی! آیا تو در عالم همه چیز را میدانی؟ بزرجمهر وزیر جواب داد: نه ای پادشاه! همه چیز را همگان میدانند و همگان هنوز از مادر زاده نشدهاند. هر که خود را داناتر از همه بداند، نادانترینِ آنهاست، که سقراط نیز با همه بزرگی، چنین میگوید: اگر از بزرگان اهل خرد نمیترسیدم که بر من خرده بگیرند، میگفتم من عاجزم و به هیچ چیز دانا نیستم. بوشکور بلخی نیز چنین گوید:
○ تا بدانجا رسید دانش من
○ که بدانم همی که نادانم
پس به دانش خودت مغرور نشو، اگر چه دانا باشی.
یا یک کتاب همانند دیگر که بشود بیشتر کار کرد, این بالاییها ١٠% کمتر واژه بیگانه دارند.
----
1. ^ ham+vand::Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En, Dehxodâ member
2. ^ pârs+ik+idan::Pârsikidan || پارسیکیدن: پارسیک کردن; ترزبان به پارسیک Ϣiki-En to persianize
به به, دوست گرامی Aria Farbud را از ناکجا اینجا میبینم!
خوش آمدید آریا جان :e306:
@Aria Farbud
@Mehrbod
@Anarchy
@admin
aria farbud آمده اند؟ ایشان از بهترین دوستان مجازی ام در فیسبوک هستند.. تفکراتش را بسیار دوس دارم. لحن سخن گفتنش بسیار لطیف است ولی با من کاملا مخالف... :-)
امیدوارم بتونید از این گل پسر یاد بگیرید..
خوش آمدی آریا جان.. :e032:
به دفترچه خوش آمدید @LUCIFER گرامی :53:
امیدوارم از دانش و اندیشهیِ شما اینجا هم بهرهمند شویم.
LUCIFER عزیز
دوست بسیار خوبم به دفترچه خوش آمدی :e303:
از رویی که به مدت یک سال و اندی در این انجمن همواره بودگی داشتم، دریغم آمد که بیآگاهی و بدرود
اینجا را رها کنم. به شوند گرفتاریهای خودین و بیرونی، من از همینجا و در این پُست از این انجمن در جایگاه
کاربر کنارهگیری میکنم. از یکایک شما بزرگواران چیزها فرهیختم که گاه نگرش من به زندگی را دگرگونه ساخت،
از این رو دست تکتکتان را دوستانه و مهربانه میفشارم و برایتان همیشه آروزی بهروزی و سرفرازی دارم.
بدرود.
:e306:
اینجا سخنگاهی است نیمه-مرده و رو به مرگ, این رفتنها هم بیشتر از آنکه میاندیشید منطقی است (;
من تنها خوشنودم که یک بایگانی ماندگار از مزدک ارجمند درست شد, همراه با دیگر نوشتههایِ درخوری و اندیشانندهای که من از همهیِ
آنها رونوشت و پشتیبانی گرفتهام و همانجور که تاکنون بایگانیهایِ کهن را اینجا آورده بودم, اینها را هم در آینده به دست دیگران خواهم رسانید.
دیگر هموندان هم هر گلی زدند به سر خودشان زدهاند.
پارسیگر
اینجا از روز نخستش همین طوری بوده و دلیل متفاوت بودن و جلوتر بودنش از تمامی انجمن های فارسی زبان همین است .
اگر بنا بود مسیر را به سمتی بکشانیم که تاپیکهایی مثل "موهای زیر بغلتو میزنی یا نه" بوجود بیاد اکنون از ایران پراود و هم میهن و هوپا و ... بیشتر کاربر داشتیم .
این بانوان عادت کردند ادمینهای فرومهای دیگر کس لیسی آنها را بکنند ، اینجا میبینند خبری نیست و کسی حقوق اضافی به آنها نمیدهد بعد مدتی میروند!
من خسته شدم جناب مزدک گرامی از اینها که در فرومهای رژیمی جیکشان در نمیآید اینجا یکی به مدیر میگوید دیوث او را برای ۷ روز اخراج میکنند به این لکّاتهها به قول صادق هدایت بر میخورد!
من هم برای @آلیس نازنین از هماکنون دلتنگ شده ام و برایش کامیابی هر چه بیشتر را در زندگی آرزو میکنم, به امید بازدیدار.
فارغ از بحث ها و درگیری های چند وقت اخیر،من هم دلم برای آلیس تنگ خواهد شد.به نظرم ایشان خردمندترین کاربر زن این انجمن بود و امیدوارم شرایطی پیش آید که باز هم او را در این انجمن ببینیم.
آلیس جان در همان روز موعود(قرارمان در یکی از کافه های تهران) یک شامپاین دست نخورده برایت گذاشته ایم.:e032:قال امان نگذاری.
موفق و سرافراز باشی.:e303:
سربلند و شاد باشی آلیس گرامی
ای بابا؛ آلیس جان تو دیگر چرا دختر؟ یک ماهی نبودیما!
آلیس انصافا دوستترین بانو با من در این سایت بود و یکی از دوستترین دوستانِ دفترچه. رفتناش مایه یاس و شگفتی بود برایم! امیدوارم آنقدر بیمعرفت نباشد که بخواهد دیگر کانالهای ارتباطی که مشترکا داریم را خراب کند. دوستانی چون آلیس حقیقتا کمیاب هستند(آن هم از میانِ دختران). علاوه بر اینکه امیدورام هرچه زودتر بازگردد به جمعِ ما، از او میخواهم که با دفترچه اگر قهر کرده، با گسترشِ خردگرایی و آگاهی قهر نکند.
:e303:
خداحافظی چرا آخه؟ مگه فوتباله:e056:
من که خودم اعتراض ها رو باب کردم که هنوز اینجام که...:e406:
البته درسته
منم وقتی شیلا رو بن دائمی کردید به نشانه اعتراض رفتم، ولی بعد که از دائمی به محدود تغییرش دادید برگشتم...
امیدوارم آلیس هم با تموم شدن مدت محرومیت یه نفر برگرده...
از آنجاییکه سیاستهایِ این سخنگاه آنچه من میاندیشیدم دیگر نیستند و کم کم دارد به کژروی میگراید, نمونهوار سرپرست @sonixax با کُنشی سراسر زشت و نکوهیدنی
همهیِ پستهای پاک شده از سوی کاربر @آلیس, که تاریخ اشان هتا به یک سال پیش میرسیدند را سرخود بازگردانده تا در درگیریهایِ تازهای که با همدیگر داشتهاند زهر خودش! را بگونهای ریخته باشد,
و همچنین دیگر گردانندگان همچون @Anarchy و @sonixax میخواهند توانایی زدایش پستها, این ابزار بدیهی را نیز از هموندان[1] بگیرند, در برایند[2] من کار این سخنگاه — که روزی آزادترین و بهترین آنها بود — را پایان یافته میبینم و کنارهگیری همیشگی[3] خودم از اینجا از جایگاههایِ گردانندگی و هموندی[4] را به آگاهی میرسانم.
دیگر هموندان بهتر است بدانند که اینجا دیگر توانایی زدایش نوشته هایشان را ندارند و دور از باور نیست فردا ابزاری برای پیشگیری از ویرایش[5]
هم گذاشته شود, پس بهتر است پیش از فرستادن هر نوشتهای بخوبی به پیامدهایِ آن بیاندیشند و به این سخنگاه (مانند من) اعتماد افزوده و بیخود نکنند.
با آرزوی سربلندی برای دوستان و یاران و به اُمیـدِ بازدیدارِ همگیِ شما در تارنماهایِ دیگر :e306:,
— مـهربـد وارسته
پ.ن.
با پوزش از @مزدك بامداد گرامی, نرمافزار پارسیگر (pn2) تا جاییکه میدانم تا آیندهیِ پیش رو کار خواهد کرد (من نرمافزار اش را دست نخورده گذاشتم), ولی
دسترسی برای ویرایش و افزایش واژگان نو را دیگر ندارم, اگر خواستید بمهر بگویید تا نگارش ناهمگاه[6] آنرا برایتان بفرستم (راه اندازی اش کمی زمان میبرد).
----
1. ^ ham+vand::Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En, Dehxodâ member
2. ^ bar+ây+and::Barâyand || برایند: منتجه; نتیجه ϢDict-Pâ, Ϣiki-En resultant
3. ^ hamiš+eg+i::Hamišegi || همیشگی: یوند تنگاتنگی با پندارهیِ زمان دارد, آنچه در همهیِ زمانها باشد; میتواند «هستنده» باشد و بباید «باشنده» نیست. Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ eternal
4. ^ ham+vand+i::Hamvandi || هموندی: عضویت Ϣiki-En membership
5. ^ vi+râstan::Virâstan || ویراستن: وه+راستن; ویرایش کردن; تصحیح کردن to edit
6. ^ nâ+ham+gâh::Nâhamgâh || ناهمگاه: آفلاین Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ offline
همه چی از زیر سر این دختره پا پتی شروع شد!!
اخراجش کنیددددد ! اخراج مانا ! (دائم)
به چه زبونی بگم ریشه همه ی این دعواها و دلخوری ها بخاطراین دختره ست!
من تنها تالار ادبسار رو دنبال میکردم و برای خودم ذخیره سازی میکردم. حب اگر مهربد بره کی دیگه میمونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جناب مهربد تجدید نظر کنید.
نه اینجور نیست گرامی, رویهمرفته هر کسی یا هر سازوارهای[1] (مانند خودِ این سخنگاه) تنها زمانیکه به دشواری و
گرفتاری برمیخورد است که چهرهیِ راستینِ خود را مینمایاند. نمونه, اینجا روز یکم توانایی ویرایش[2] نوشتهها یک ماه بود, سپس شد سه روز, از دیروز
شده یک روز. پیشتر شما میتوانستید پست یک ماه پیشتان را بی نگرانی بزدائید, اکنون پستهایی که ٦ ماه پیش زدودهاید را برمیگردانند, چون آنرا از آنِ سخنگاه میدانند!
من چهرهیِ سیاه یا سپیدی برای شما از اینجا نمیپنگارم[3], اینجا خوبیهایِ ویژه و بسیار خودش را دارد (تا اینجا که داشته دستکم) و بدیهایِ خودش که شوربختانه دارند کم کم روی هم انباشته میشوند.
از همینرو, به دید من رویکرد سخنگاه به کژرویِ بدی افتاده و این کارها (e.g. گرفتن حق بدیهی زدایش از کاربر), در کنار یارگیریِ کمابیش آشکار گروه گردانندگی
در برابر هموندان[4] — که من همواره با آن ستیزیدهام, زیرا همیشه خودم را اینجا نخست یک هموند میدانستهام تا چیز دیگر — و ... دورنمایِ زیبا و خواستنیای ندارند.
از پاسخ دادن بیشتر هم شرمندهام (;
----
1. ^ Sâzvâre || سازواره: جاندار زنده; هر ساز و کاری که همانندیک موجود زنده با مجموعه ای از اجزا و دستگاههای دارای کنش متقابل با یکدیگر عمل می کند. organism
2. ^ vi+râstan::Virâstan || ویراستن: وه+راستن; ویرایش کردن; تصحیح کردن to edit
3. ^ pen+gâštan::Pengâštan || پنگاشتن: نقش کردن; رسم کردن Dehxodâ to depict
4. ^ ham+vand::Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En, Dehxodâ member
در هیچ انجمنی هر زمانی که دلتان خواست نمیتوانید پستهای خود را پاک کنید ، برای اینکه نظم حفظ شود باید یک محدودیتی برای حذف پستها باشد. مثلا ۲۰ صفحه با یکی بحث میکنید بعد شخص میرود نوشته خود را ویرایش یا پاک میکند ، آیا این صحیح است ، حق آن یکی طرف چه میشود؟
کاملا درسته. بعضی وقتا یه بحث داغ میشه و در 1 روز 100 تا جواب میگیره. حتی این پست هم نباید در 3روز اجازه پاک کردن داشته باشه. بخصوص اگر پست اول باشه که کل پست ها هم پاک میشه!
ولی بنظرم اگر یه پست ترول باشه و یا نامرتبط این امکان وجود داشته باشه تا 3روز پاک بشه.
با این حال پاک نشه هم بهتره. بلاخره نوشته شده. میتونه بره بایگانی بشه. تالار آشغالدانی..
امکان ویرایش ابدی با 1ماه هیچ تفاوتی نداره! بهتره کمتر بشه. مثلا 3روز..
ولی اگر کسی پستی رو پاک کرده دیگه نباید ریکاور بشه.
مهربد جان من ازت خواهش میکنم نرو.من خودم بیشترین اختلاف نظر رو سر موارد نامبرده باهات دارم ولی میگویم همه انها قابل حل هستند، فقط شما یک مدت این استعفایت را به خالت تعلیق درآور تا یکبار سر فرصت و گام بگام صحبت کنیم و با یکمقدار کوچکی کاغذبازی (و نه بیشتر) اینها را درست کنیم.اساسا اینجا آنقدر تصمیم پیرامون گردانندگی ندارد که کسی بخواهد بخاطر اختلاف نظر اینجا را بکل ترک کند، چنانچخ من هم با خودت به اختلاف برخوردم از دخالت در تصمیمگیری دربارهیِ کاربران استعفا دادم نه کل فعالیتم..پیرامون این داستان حذف پست هم این موضعگیریهایِ رادیکال درست نیست و هر دو طرف حق دارند، بیا من یک راه حلی دارم ببین چطور است.
راستاش من هم به قویا مخالفِ حذفِ امکانِ ویرایش یا زدایشِ پستها هستم. و با اینکه نوشتههای پیشین آلیس (یا هر کاربر دیگری را) بازگردانید بس مخالفتر. این حق هر کاربر است که پستهایش را بتواند در زمانی محدود (مثلا یک هفته) ویرایش کند و بزداید. علاوه بر اشتباهاتِ نگارشی و دستوری، گاهی پیش میآمد که به اشتباه اطلاعاتِ شخصی خود را وارد میکنیم و ناچار میشویم آنها را بزداییم. این مورد برای من بارها پیش آمده و هتا چندبار از آلیس هم خواستهام که پستاش را که در موردِ من بوده بزداید. حالا این به کنار، به چه توجیحی پستهایی که کاربری به اختیارِ خود ( و به حقِ خود) در زمانیکه امکانِ حذفِ پستها را داشته، آنها را بازگرداندهاید؟ یکبار که تمامِ پیامهای خودینه را زدودید به این دلیل که دادههای خودینه در آنها بوده (حالا چطور بدونِ خواندنِ خودِ پیامها دانستهاید که در آنها دادههای خودینه بوده بماند) اینبار هم تمامِ پستهای زدوده شده توسطِ یک کاربر را بازگردانیدهاید! اینها را از نظر من قابلِ قبول نیستند (در نهایتِ احترامی که برای دوستانِ مدیر قائلم و سپاسگذاریهایی که همیشه بابتِ زحماتشان کردهام). تصور میکنم اینجا به یک سری قوانینِ جامع برای روتین بودن نیاز دارد که مدیرانِ گرامی نیز تنها حقِ این را داشته باشند که برای نظم دادن به تالار نقشِ هماهنگ کننده را داشته باشند، نه اینکه شب بخوابیم و صبح بیدار شویم ببینیم مثلا تمامِ پستهایی که شش ماهِ پیش ویرایش کردهایم به حالتِ اول بازگشتهاند چرا که یکی از مدیران چنین صلاح دیده است! اگرچه من راهکارِ مهربد عزیز را نمیپسندم و باور دارم رفتن راه حل نیست، بلکه باید کوشید در برابر این چیزها ایستاد و نگذاشت اقتدار شکل گیرد، اما دلسردی ایشان برایم قابل درک است. من نیز از حاشیهها کاملا بیزار هستم ، مخصوصا که بخواهد بچهبازی و لجبازی شود و به همین خاطر از مشارکت در چنین بحثهایی پرذهیز میکنم. با اینحال درخواست میکنم که پستهایی که آلیس پاک کرده و بازگردانده شدهاند، دوباره پاک شوند(حداقل این را در نگر داشته باشید که او زمانیکه آن پست ها را مینوشته فکر میکرده که حق دارد آنها را بزداید و اگر میدانست که این حق را ندارد یا آنها زمانی دگر همگی یکجا بازگردانده میشوند، جور دیگری آنها را مینوشت)، حداقل سه روز مهلت برای ویرایش یا زدایش پستها نیز در نظر گرفته شود.
درود
داریوش جان سخنت درست است و اصل کار همانطور که خودت گفتی همان نیاز به روشن شدن قوانین است که من قبلا هم به آن تاکید داشتم برای همین مواقع.
در مورد حذف پیغامهایِ خصوصی هم داریوش جان یکی از کاربران به خود من درخواست داد که پیغامهای رئ و بدل شده بین او و کاربر دیگری پاک شود چرا که خبری از او نیست و بخاطر وجود دادهیِ شخصی در آن پیغامها خطر امنیتی برای او وجود دارد.حالا اینکه حذف (به ناچار) کل پیغامها درست بود یا نه(که بنظر من بود) بحث دیگری ست ولی داستان پشت پردهای هرگز در کار نبوده.
در مورد قانون حذف پست هم درست میگویید، تاکنون هر چه قانون بوده باید رعایت شود و قوانین جدیدی هم اگر گذاشته شود (که لازم است بشود) باید برای ارسالهایِ جدید باشد.
به نظر من در نوشتن فروم هم کاربر و هم فروم (مدیران و ادمین) حقوق و وظایفی دارند.هم مدیران نمیتوانند سرخود کاری بکنند و هم نمیشود کاربر به یکباره انبوهی از پستها را که پیرامونش بحث شده بزداید و بگوید حق من است.در مواقعی که خطر امنیتی واقعی هست بحثی در این نیست که پستها باید پاک شوند ولی در هنگام حذف فلهای پستها مدیران و کاربران دیگری هم که در بحث شرکت کردهاند حق دارند و اینطور نیست که ما در ساخت یک دیوار مشارکت کنیم، بعد از اتمام آجرهای خودمان را برداریم برویم و دیوار را به پنیر سوئیسی تبدیل کنیم، بعد این هم برود به حساب حق مطلقی که دیگران در آن سهمی ندارند.
جناب @Mehrbod اگر کسی با گفته خودش مشکل داشته باشه میتونه با یک نقل قول اون رو تصحیح کنه. ممکنه اصلن نظرش در زمانی تغییر کرده باشه. دلیل نمیشه بره پیکی رو که بهش پاسخ داده شده و پیش رفته رو دستکاری کنه و در روند انجمن اختلال ایجاد کنه. همونطور که تئودور گفت انجمن های زیادی همینطور هستند. دلیل موجهی برای تغییر و دست بردن در پیک ها وجود نداره. کسی که پیکی مینویسه درست مانند کسی که سخنرانی میکنه نباید بتونه سخنانش رو دستکاری کنه ولی میتونه تصحیحشون کنه که این امر با نقل قول ممکن هست.
بنابر این خواهش میکنم با تبلیغ و پروپاگاندا فضای اینجا رو آلوده نکنید و طوری نشان ندید که اینجا گویا داره غیر منصفانه اداره میشه. اگرچه ادمین محترم تعهدی نسبت به استقرار دموکراسی و آزادی بیان در اینجا نداره ولی رفتار و تصمیماتش همواره در این راستا بوده و این مساله اخیر هم خدشه ای به این موضوع وارد نمیکنه.
امکان حذف پستهایی را که از آنها نقل قول شده را از کاربر بگیرید
گاهی پستی ارسال می شود و بالافاصله قصد زدایشش(درست است دگر؟) را داریم
همانیز ویرایش
من وقتی سرعتم خیلی پایین هست مطالب پیکم در هم گره می خوردند و زمانی که سرعت متعادل باشد ویرایش می کنم و فاصله های لازم را ایجاد می کنم گاه حتی غلط املایی ..
آری اصلا امکان ویرایش پست همه جا برای همین است و بنظر من چند روز قابل ویرایش بودن لازم است، من هم پستهایِ خودم را بخاطر غلطهایِ معمول کم ویرایش نمیکنم. حذف فلهای چیز دیگریست که شامل اینها که گفتید نمیشود.مثلا من اگر بروم همه پستهای یکسال آخر خود را در یک شب تا صبح بزدایم. این میشود حذف فلهای.
داریوش گرامی مهربد میگوید کاربر باید حق داشته باشد هر زمان که خواست پستهایش را ویرایش و حذف کند ولو اینکه دیگران از پست وی کوت گرفته باشند چرا که حقش است !
این حرف مهربد چند ایراد داره :
1 - حق و حقوق آنهایی که با کوت گرفتن از نوشته کاربر به وی پاسخ داده اند چه میشود ؟! (حق که فقط مال یک نفر نیست)
2 - حق و حقوق تارنما چه میشود که باحذف فله ای (مانند کاری که آلیس کرد) آسیب جدی میبیند ! (به یکباره رتبه سایت پایین می آید)
3 - کاربران هنگام نام نویسی با این بند موافقت کرده اند :
به همین جهت من در جای دیگر هم گفته ام که تنها با حذف پستهایی موافقم که :گفتآورد:
• تارنمای دفترچه مالک تمام آنچیزی است که در آن نوشته شده و میتواند در هر زمان آنها را ویرایش ، حذف و یا در جایی دیگر استفاده کند .
1 - برای کاربر مشکل ایجاد کند (امنیتی ، شخصی ، ...)
2 - کاربر دیگری از آن کوت نگرفته باشد .
خُب شما کار داشته باشید یا نداشته باشید حذف فلهای با ما و شما کار دارد.فعلا که قانون این است که تا 24 ساعت امکان ویرایش وجود دارد، پس از آن برای زدایش نیاز به درخواست از تیم مدیریت است.تا کنون هم تقریبا هر چه کاربران خواستهاند حذف شده بود تا همین مورد آخری، ولی از این به بعدش چطور باشد نیاز به بحث دوباره دارد.
خوب چون کاربران دیگر در جریان نیستند !
از روز یکم ! بر خلاف گفته شما مدت ویرایش یک روز بود ، پس از آن شما بدون مشورت با سایر گردانندگان آن را کردید 1 ماه که اعتراض کاربران را از جمله امیر گرامی را در پی داشت که به 3 روز کاهش یافت . اکنون هم به همان روز یکمش که مدت زمانش یک روز بوده باز گشته . دلیل این کار عدم سوء استفاده برخی کاربران از این امکانات و همچنین بر هم نخوردن نظم سایت است . قطعن 24 ساعت مدت زمان مناسبیست برای اینکه کاربر تشخیص دهد پستش ایراد دارد و باید ویرایش یا حذف شود .
مشخصن کاربر حق زدودن پستی که بیش از یک هفته پیش زده و سایر کاربران به آن پاسخ داده اند را ندارد چون :
1 - حق و حقوق سایر کاربران پایمال میشود .
2 - به سایت آسیب میرسد .
کار گردانندگان همین است که در صورتی کاربری بعد از مدت زمان محدودیت متوجه شد پستش مورد دار است به گرداننده میگوید و گرداننده برایش عمل ویرایش یا حذف را انجام میدهد .
با درود با دوستان (من نمیتوانم به خط جدید بروم و به همین دلیل نوشتههایم پیوسته خواهند بود). ببینید در این تالار ما با محدودیتهایی مواجه هستیم که نمیتوان آنها را نادیده گرفت و کاربرانی که از خارج از ایران با سایت تعامل داشتهاند نباید انتظار داشته باشند که ما نیز همچون آنها براحتی با سایت کار کنیم. نخست آنکه محدودیتِ فیلترینگ و سرعتِ پایین سبب میشود که ما خیلی از اوقات نتوانیم به سایت دسترسی داشته باشیم و این یعنی اینکه ممکن است پستی ارسال کنیم و تا مدتی نتوانیم آن را ویرایش کنیم (مشکلی که من زیاد دارم). سپس آنکه ریسکهای امنیتیای که کاربران در هنگامِ کار با این سایت با آنها دست به گریبان هستند، موضوع را بحرانیتر میکند. بنابراین کاملا معقول است که حداقل سه روز فرصت برای ویرایشِ پستهای ارسالی وجود داشته باشد. و برای اینکه از حالتِ سلیقهای خارج شود باید یک قانونی برای این موضوع وضع شود که همه پیروِ آن باشند و کسی معترض نشود. من پیشنهاد میکنم :سه روز فرصت برای ویرایشِ پستها توسط کاربر و همچنین امکانِ درخواست از مدیران برای ویرایشِ پستی که ممکن است از لحاظِ امنیتی برای کاربران مشکل ایجاد کند، در صورتی که بیش از سه روز از ارسالِ آن گذشته باشد. همچنین درخواست میکنم که پستهای آلیس برگردانده شود چرا که پستهای ایشان زمانی پاک شدهاند که ایشان حقِ آن را داشته(خودِ تالار این حق را به او داده). نکته جالب این است که دوستان در هنگامِ مواجه با منتقدان میگویند که قوانینِ سایت کپی بوده و اصلا قوانین اصلی اینها نیست، ولی اینجا میگویند که بر اساسِ قوانین سایت ، محتویاتِ سایت از آنِ خود سایت است!
از مهرت سپاسگزارم دوست گرامی, ولی چنانکه میبینی اینجا میلاد (که دوست بسیار خوبی است, ولی بدا به حالتان اگر به دندهیِ لج بیافتد)
سر راه آمدن و پذیرش لغزشهایِ خود را ندارد و ابزار زدایش را هم که برداشتند (با سه رای, @Anarchy, @sonixax و
اکنون @kourosh_bikhoda), فردا هم شاید ویرایش[1] را بردارند, چون گویا این سه تن احساس مالکیت بیش از اندازهای روی
نوشتههایِ کاربران میکنند و باید ببخشایند[2] که من نوشتههایِ خودم و هموندان[3] را از آنِ کسی نمیدانم و به هر کس حق میدهم
دستکم در ٣ روز اگر خواست[4], هر پستی از خود را بزداید, آنهم بی اینکه نگران باشد ٦ ماه! دیگر یکی بدلخواه برگرداند اشان.
پستهای بانو @آلیس (بیش از ١٠٠ و اندی پست) هم به ١ سال پیش برمیگشتند که خود وی, در بازهیِ[5] زمانی
روشنِ نامبرده (٣ روز) آنها را زدوده بود, ولی از روی لجبازیِ و دعوای پیش آمده میان او و @sonixax میبینیم که همگی بزور برگردانده
شدهاند; تازه بامزه است به سخن کوروش بیخدا اینجا منصفانه هم گردانندگی میشود, خوب است نامنصفانه نمیشود, اگر نه چه ها که نمیشد!!
هر زمان که شما توانستی این گندهایِ بزرگ را برداری (که نمیتوانی), من هم
در خدمت شما اینجا خواهم بود, اگر نه این سه تن میدانند و سخنگاه خود اشان! (;
----
1. ^ vi+râstan::Virâstan || ویراستن: وه+راستن; ویرایش کردن; تصحیح کردن to edit
2. ^ baxš+udan::Baxšudan || بخشودن: عفو کردن Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ to forgive verzeihen
3. ^ ham+vand::Hamvand || هموند: عضو Ϣiki-En, Dehxodâ member
4. ^ Xwâst || خواست: اراده Ϣiki-En, Ϣiki-De, ϢDict-Pâ, Dehxodâ will Wille
5. ^ bâz+e::Bâze || بازه: فاصله Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ interval
آری داریوش جان این را درست میگویی.مشکل از این است که بر سر قوانین هیچگاه دزست و حسابی بحث نشده و هر بار که به مشکلی بر میخوریم تازه به فکر قانونمند کردن آن میافتیم.
در این مورد هم این داستان حذف همواره جسته و گریخته بوده و مشکلی هم نبوده و احتمالا برای دیگران تا چند ده سال دیگر هم نخواهد بود.این داستان بیشتر از هر چیز مسالهیِ کاربر آلیس است.مشکل هم اینجاست که پیشتر بسیاری از پستهای ایشان توسط خودش پاک شده بود یا بگفتهیِ او بدلایل امنیتی باید پاک میشده و توسط میدران برای او پاک شده، سر این داستان بسیاری مدیران (یکی دوبار خود من) بسیاری از پستهای او را پاک کردیم که اصلا برای ما معلوم نبوده چرا باید همهیِ پستها ی او و حتی نقل قولهایی که از او در پست دیگران بوده ویرایش شود و مورد امنیتی مشهودی در آنها نبوده.
از این رو این مورد آخری هم بیش از هر چیز لجبازی و ... است تا چیز دیگری وگرنه اصلا پیچیدگی وجود ندارد.اگر کاربر تنها برای ویرایش و غلط گیری املایی ... از ویرایش استفاده کند (که علت اصلی وجود آن است) 3 روز که سهل است 3000 روز باید بتواند پاک کند . ولی اگر این اعتماد با این پاسخ داده شود که کاربر بیاید از این امکان برای نابود کردن یک بحث و آسیب به سایت استفاده کند دوستان هم حق دارند ناراحت شوند.در مورد پستهای الیس هم اکنون یکمقدار ماجرا پیچیده شده و ممکن است در این بین برای ایشان خطر امنیتی بوجود بیاید به همین خاطر بنظر من بهتر است پستهای ایشان فعلا معلق شوند (از دسترس خارج شوند) تا بعد فکری بحال آنها کنیم.
مهربد جان، وارد شدن از این منظر که ویرایش حق کاربر است تنها بحث را به بن بست میکشاند.ویرایش اعتمادی ست که مجموعهیِ مدیریت به کاربر میکند تا او در راستای تصحیح از آن استفاده کند.کاربران هم در هر فرومی سهم دارند هر کدامشان ولی این حق مطلق جذف را به آنها نمیدهد که.حداقل این برای من که در این بحث به سخن خودت نه نقشی داشتهام و نه هیچ چیز بدیهی به نظر نمیرسد.اینجا هر دو طرف لجبازی دارند میکنند.بیا با آرامش صحبت کنیم، اگر مرا قانع کردی من هم پرچم مخالفت دست خواهم گرفت.
من هیچ ربطی بین این مباحث اخیر بهشادباشها، دلداریها، درودها و بدرودها پیدا نمیکنم
- لطفا یکی از مدیران ربطش بده
ربطش از این پست شروع شد : شادباشها، دلداریها، درودها و بدرودها - برگ 32
اینها همه بیهوده هستند. کسیکه اینجا پاسخ میدهد quote میگیرد, پس ویرایش یا زدایش هرگز آسیب چندانی نرسانده و نخواهند رساند.
من هم باورم نمیشود برای این حق بدیهی که کسی چیزی نوشت بتواند آنرا دستبالا در ٣ روز بزداید دارم مینویسم, شما چند سخنگاه تاکنون
بودهاید؟ من جاهای دیگر از گرداننده درخواست کرده ام و برایم همهیِ پستهایم را بی چون و چرا زدوده, اینجا ما باید برای اینکه پست خودمان در ٣ روز را
بتوانیم بزداییم این همه کاغذبازی کنیم و تازه بگویند لطف کردهاند که زدودهاند, چون نوشتهای که من انرژی سوزاندهام نوشتهام از آنِ دفترچه بوده!؟ Thanks, but no thanks.
بماند که اگر ٦ ماه دیگر من با سرپرست دعوایم شد میتوانند همین پستی که با لطف پاک شده بود را هم recover کنند!!
بسیاری از پستهای @آلیس هم بی اینکه quote شده باشند بدست خودش زدوده شده بودند, پس رفتار @sonixax در اینجا بی
هیچ سخن افزودهای نادرست بوده (میتواند یک من خروار اینجا چیزی بنویسد, سخن ساده است و خوانندهیِ آگاه آنرا میگیرد).
با سپاس از همهیِ دوستان, چنانکه میگویند خسروان صلاح مملکت خویش دانند.
من اینجا خویشکاریِ[1] خودم میدانستم این را گزارش بدهم و تا جاییکه توانستم پلهایِ پشت سرم را هم ویراندم تا از من اینجا ردی دیگر دیده نشود,این گفتگوها نیز زمانبر و خستهکننده هستند, زیرا فرهشت[2] سخن بسیار ساده و دریافتنی بود.
تنها از @مزدك بامداد خواهش میکنم اگر گذر اشان به اینجا خورد دنبالهیِ صندلی داغ اشان را پی بگیرند, زیرا کنجکاوانه و بی شکیبانه نوشتههایشان را میدنبالم[3].
----
1. ^ xwiš+kâr+i::Xwiškâri || خویشکاری: وظیفهشناسی; انجام کار درست MacKenzie proper function
2. ^ far+hešt::Farhešt || فرهشت: تم; زمینه; موضوع; مضمون Dehxodâ theme
3. ^ donb+âl+idan::Donbâlidan || دنبالیدن: پیرفتن; دنبال کردن Ϣiki-En to follow
من هم چندتایی از فرومهایِ مختلف بودهام و این متعلق بودن نوشتارها به فروم (درست یا غلط) بسیار مزسوم است.تازه برخی فرومهایِ انگلیسی تعهد هم میگیرند که ما میتوانیم اطلاعات شما را تحویل دولت میدهیم در صورت پیگیری قانونی.
اینکه دیگری یک کاری را کرده نشان نمیدهد تکرار آن وظیفهیِ بقیه است که مهربد جان.این بازگرداندن پستهای قدیمی آلیس هم از نظر من اشتباه بوده و اگر پیشتر جواز آن داده شده (درست یا غلط)، داده شده دیگر و قبلا باید فکر آن میشده.ولی همانطور که گفتم کلا فعالیت در فروم مشارکتی است از همهیِ کاربران و اصلا دلیلی برای من قابل تصور نیست که چرا نوشتههایِ کاربران که با هویت مجازی نوشته شده (بجز نگرانی امنیتی) میخواهد حذف شود.در همان آنارشیسم هم وقتی شما در ساخت یک دیوار مشارکت کردی که نمیشود بگویی حالا من آجرهایم را یمخواهم که.من با آسیب آن کار ندارم، چون آنقدر نادر است و اصلا کل چیزی که دربارهیِ آن صحبت میکنیم آنقدر نیست که بخواهیم دربارهاش نگران باشیم و برای من هم نیست و پولی هم از اینجا در نمیآوریم که بگوییم حالا نوشتارهای مسروقه را میفروشیم پولشان را به جیب میزنیم.هر کس خواست میتواند براحتی یک نسخه از کل فروم را دانلود کند، ولی آنچه گفتم بنظرم سخن خردمندانهایست.برایت از موضوعات مشابه دیگر هم میتوانم مثال بزنم، مثلا شما یک مطلبی را در یک مجله روزنامه و... چاپ کردی چند مدت بعد نمیتوانی مطلبت را از نسخههایِ فروخته شده و آرشیو در آوری یا بگویی اینها سخن من نیست.میشود اصلاحیه داد و از گسترش بیشتر آن جلوگیری کرد ولی آنچه که گفته شده گفته شده.درست یا غلط میرود بخشی از تاریخچهیِ فرد.من هم پستهایِ همین چند سال پیش خودم را میبینم، سخنی که بنظرم امروز نادرست است کم در آ«ها نمیبینم، ولی دلیلی برای حذف انها نمیبینم.
من با عادلانه بودن شرایط هیچ مخالفتی ندارم که پای آن هم ایستادهام ولی حقیقتا نمیدانم چطور چنین موضوع سادهای اینجور بزرگ شده و موضوعی شده که حتی باورت نمیشود دربارهیِ آن قرار است بحث شود.شما بحثت با میلاد است که راه حل آن این است که اینجا قانون را یکبار درست و روشن بنویسیم و گرفتاری نبود اندکی کاغذبازی ست نه زیاد بودن آن.شما میگویی در این مورد میلاد نباید دخالت کند.من هم میگویم مدیر دیگری باید رسیدگی کند.وگرنه قانون اینکه چند روز امکان ویرایش نیاز است بحثی منطقی است و اصلا جنجال و بحثی پیرامون آن نیست.
در انجمن قبلی ما یعنی انجمن گفتگو تا جایی که من یادم هست هیچ کس امکان حذف پستهایش را نداشت ، ولی نمیدونم زمان امکان ویرایش چقدر بود.مهربد هم فکر میکند بقیه به او بدهکار هستند و باید حرف او باشد همیشه ، اکنون همه مدیران نظر مخالف ایشان را دارند ، بعد وقتی میبیند کارش به جایی نمیرسد ماشین پروپاگاندا خود را روشن میکند و به تخریب همگی میپردازد و در جای دیگر میگوید این فروم رو به مرگ است و اینها ! ۳ سال هم هست این قانون که مطلب پست شده اینجا متعلق به انجمن هست وجود دارد ، حالا یک دفعه انقلابی گری یاد مهربد افتاده ؟ خود ایشان دهها بار جستارهای دیگران و خود من را بدون اجازه ویرایش کرده ، منتقل کرده و غیره چطور آنها حق مثلم کاربر نیست چون و اینیکی هست
مسبب همه این دلخوری ها و دعوا ها «یه نفر» هست..
قهر کرد و دعوا کرد و تهمت زد و لوس بازی در آورد و قانون ها رو به چالش کشید
آلیس و 2و3 نفر دیگه حمایتش کردن. اونا هم قهر کردن و خدافظی
مهربد هم حامی آلیس شد
به قول خودش پل پشت سرش هم خراب کرد
الانم این شده که همه نسبت به هم تهاجمی حرف میزنن
باید این دختره پریودی رو سلاخی کرد!
مطمئن هستید هنوز سر جایش است؟
من هم اکنون خواستم پستم را ویرایش کنم آن هم فقط در حد ایجاد فاصله یا احیانا غلط املایی ولی این گزینه نبود
البته چون هنوز اول کار ست به نظر سخت می آید با گذر زمان میامویم که قبل از ارسال چندین بار نوشته یمان را بخوانیم :e108:
خودتان هم میدانید که این سنجش چندان درستی نیست.
در سخنگاه های اروپایی و آمریکایی هم بنگرید، اینجور نیست
که نشود ویراست و یا زدود. بهتر است ما هم از رفتاری که
سخنگاه های دیگر روا داشته اند، پیروی کنیم، چرا که ارزش این
رفتار ها در گذشت زمان درستی خود را نشان داده و پایوَر شده است.
•
پارسیگر
مزدک گرامی نظر شما چیست و چه میزان امکان ویرایش مناسب است؟
3 روز تا یک هفته کافی ست؟
مساله همانطور که دوستان گفتند بحث حذف فلهای است یا مثلا من به شما یک چیزی بگویم بعد یک هفته مثلا به تناقض بخورم یا هر چه بعد بروم سخن خود را ویرایش کنم و منکر سخن قبلی خودم شوم.اینها مسائلی ست که در ذهن من است وگرنه اگر اعتماد باشد که چنین اتفاقاتی نمیافتد اصلا محدودیت زمانی نیاز نیست.محدودیت زمانی تلاشیست برای حداقل کردن آسیبهایی که نام بردم.بالاخره بحث شدید کم در نمیگیرد و دلخوری هم زیاد پیش میاید و امکان دارد کسی ناراحت شود و بیکباره بزند تمام پست هایش را پاک کند تا بحثها ناقص شوند.
دوست گرامی، سخن شما خردمندانه است،
اگر از این کنج نگاه کنیم که این سخنگاه نمیخواهد که پیک های هموندان خود را از دست بدهد.
شوربختانه، برخی از ما ایرانی ها مانند بچه ها قهرو هستیم و گاه برای کینه جویی میرویم همه ی
پیک هایمان را پاک میکنیم. من کمتر دیدم کسی در سخنگاه های فرنگی چنین کار افسوس برانگیزی
انجام بدهد. از اینرو، گمان میکنم که به وارون گفته ی پیشین خود، ما نمیتوانیم از سخنگاه های فرنگی
پیروی کنیم چون فرهنگش را نداریم. این است که یک راه میانه بهتر بنگر میرسد که برای نمونه پیشنهاد بجای شما:
١- ویرایش تا سه روز کاری
٢- زُدایش * تا ۷ روز کاری
شدنی باشد. اگر شما این را درخور دانسته و میپسندید.
•
*زُدایش = حذف removal
پارسیگر
البته مزدک جان من تنها تصمیم گیرنده نیستم و دوستان دیگر هم باید موافقت کنند ولی من هم بنظرم راهکار بسیار خوبی میاید.همین یک هفته بسیار خوب است، چرا که اساسا در یک هفته هرچقدر هم کاربری سختکوش باشد تعداد پستهایش آنقدر است که در مقایسه با کل قابل صرف نظر کردن است.در مقابل از کاربران هم خواهش میکنیم سعی کنند مطالب خودشان را با ملاحظه تغییر دهند و این بخثها را دارایی همگانی بدانند.پیشتر هم گفته بودیم اینجا با یک دستور سادهیِ Export هر کس به آسانی میتواند کل فروم را دانلود کند.اینجا نفع مالی هیچ کس ندارد که برای ادمین اینجا هزینه هم از جیب میدهد و مطالب تولید شده هم برای عموم است و کپی رایتی چیزی ندارد.
بله سر جایش است تنها فرصت ویرایش از 3 روز به 24 ساعت به شکل موقتی کاهش یافته تا مدت زمان 3 روز برای آلیس بگذرد تا باز نیاید سر خود 100 تا 100 تا نوشته هاش رو پاک کنه .
شما بگویید کدام پستتان را میخواهید ویرایش کنید ؟! من تاریخش را میکشم عقب که بتوانید این کار را بکنید .
شوربختانه نمیشود امکان ویرایش و زدایش را در بازه های زمانی متفاوت از هم تعریف کرد . یعنی مدت زمان هر دو باید برابر باشد .
قدیم تر یعنی از روزهای نخستی که این انجمن راه افتاد پیش بینی رفتار اینچنینی از کاربران میشد . برای همین مدت زمان 24 ساعت در نظر گرفته شده بود .
ناگهان یک روز و بدون اطلاع باقی گردانندگان این مدت به یک ماه افزایش یافت و این کار رو مهربد سرخود انجام داد بدون مشورت و کسب نظر بقیه تیم مدیریتی . چند وقتی همین طوری بود تا زمانی که برخی مدیران و دوستان قدیمی که امروزه دیگر در اینجا حضور ندارند (مانند امیر گرامی) به این میزان زیاد و رفتار همین کاربر آلیس اعتراض کردند و این مدت به 3 روز کاهش یافت .
که معلوم شد همین سه روز هم برای کاربرانی که قصدشان تخریب محیط است مدت زمانی بس اندازه و کافیست و اینطور شد که کاربر آلیس هر چند پست که توانش را داشت پاک کرده بود .
زمانی که مشغول درست کردن خرابکاری کاربر آلیس شدم سری هم به پستهای قدیمی ترش انداختم و دیدم که بیشتر از نیمی از پستهایش را پاک کرده که بسیاری از آنها را کاربران دیگر نقل قول کرده بودند و به ایشان پاسخ داده بودند . از آنجایی که امکان بررسی یک به یک پستها نبود (نزدیک به 700 نوشته) تمام نوشته های کاربر آلیس را برگرداندم . این که چنین کاری چه آسیب هایی میزند و کاربرانی که تازه تر در جریان بحث قرار گرفته اند فکر میکنند باقی کاربران خُل وضع هستند و با در و دیوار سخن میگویند !! به کناری دیگر .
به همین جهت این مدت زمان از 3 روز به 24 ساعت کاهش پیدا کرد که به نظرم مدت زمان مناسبیست برای اینکه کاربر تشخیص دهد نوشته اش ایراد دارد و باید ویرایش یا حذف شود . ولی امکان حذف و ویرایش کماکان هست .
حالا اگر دوستان میگویند 24 ساعت کافی نیست و مدت زمان بیشتری نیاز است یک داستان دیگر است و میشود روی این بازه زمانی بحث کرد و به یک توافقی رسید .
ولی در حال حاضر با توجه به تصمیمی که اسپانسر مالی اینجا (مانی بهروز) و ادمین گرفته اند انتقال سرور به آمریکا در دستور کار است تا بشود بخشی از محدودیت ها در قوانین مانند (ممنوعیت انکار هلوکاست ، دفاع از نازیسم و ...) را با نظر تیم مدیریتی یک بازبینی کرد و شاید برداشت . ولی محدودیتهایی مانند ممنوعیت نژادپرستی ، فحاشی به کاربران و نقض کپی رایت همواره باقی خواهند ماند و جای بحث هم ندارند .
با سپاس از یارانی که با بدرودهای خود مرا دلگرم کردند، و با سپاس از دوستانی که به گفتهی مزدک در گاه
رفتن با پرتاب سنگ و ... همراهیام کردند.
هرچند برای من براستی مایهی شگفتی بود که پس از رفتنم، این بی مهری ها را از یارانی ببینم که دست
پایین یکسال بایکدیگر همنشین و همگفتار بودیم... من پیشترها هم از میلاد گرامی درخواست زدایش پیکهایم
را داشتم و ایشان با گشاده رویی برایم انجام دادند. ولی اینکه پس از ستیز پیشین، (که دیگر در کار نیست)
در دم پُست هایم را برگردانند و سنگی هم به دوست خرابکارشان پس از فروگذاشتن و رفتن بزنند کار زیبایی نبود.
من نه از کسی گلهمندم و نه دوست دارم کسی از یاران برای من اینجا را فروگذارد؛ مهربدجان برای پشتیاری و
دلگرمی شما به من سپاسمندم، ولی خوش ندارم ستیز شما میان گردانندگان اینجا که از بیخ به من برمیگردد
شما را از اینجا برهاند. امیدوارم بازنگری کنید، شما برای این انجمن و پایستگی آن ارزش والایی دارید.
---
پیرامون پُست هایی که بازگردانده شدند و گویا کسانی هم دیدگاه را به من واگذاردند، نگر من اینست هر روندی
که در پیش میگیرید آن را پس از زدایش این پیکها پیشه کنید. چراکه بازگشت پیکها چیزی به جز دشمنی و
سنگ زدن به من نیست، یا دستکم من اینگونه دریافت میکنم. (بقول داریوش زمانیکه پیکهایم را مینوشتم با
این گمان و «امتیاز» که تا چندی میتوانم آن را بزدایم میفرستادم، این جا هودهی (حق) من بود که با این دستیافت
از سوی مدیران آنان را بنگارم، اگر قانون اینگونه بود خب شاید جور دیگری می نوشتم)
----
فزون بر این، گمان نمیبرم پس از بدرودم کسی از یاران همچنان بخواهد با من در ارتباط بماند، پس دوستانی که
چوبکاری میکنند و من را از مهر خود شرمنده و سرشار، امید دارم این عدم ارتباط را به پای «بیمعرفتی» من
ننویسند.
آلیس گرامی دلیل برگرداندن تمام پیک های شما نه بحث من با شما بلکه پاک کردن فله ای و وسواس گونه شما بود که امکان بررسی تک به تک پستها را نمیداد .
اتفاقن میخواستیم با شما تماس بگیریم که خودتان تشریف آوردید .
اگر برایتان امکان دارد فهرستی از پیکهایی که نمیخواهید اینجا باشد تهیه کنید و به ما بدهید تا همه را پاک کنیم . (توجه داشته باشید که پیکهایی که سایر کاربران آنها را کوت گرفته اند از دایره حقوق مطلق شما خارجند و نیاز به کسب رضایت کوت گیرنده هم هست)
پیکهایی که شخصن خودم برای شما پاک کرده بودم ، زدایش همیشگی شده اند و دیگر قابل بازگشت نیستند . تنها آنهایی که خودتان یا سایر دوستان برایتان پاک کرده اند قابل برگشت بوده اند .
به هر حال منتظر هستیم تا فهرست آنها را به ما بدهید .
با سپاس
دوست عزیزم آلیس؛
لطـــــفــا برگرد..
میدونم چی کشیدی.. این رفتارها 100 برابرش برای منم بود.. لطفا بیــا . حداقــل کمتر توی مباحث شرکت کن. ولی باش
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/10/1.jpg
کسی به واقع، هوای همدیگر رو دارند!
الان کوروش میاد میگه اینجا تالار دلداری ها و شادباش ها و بدرود هاست!
یه نفر؟ اخطار میگیری چون توی تاپیک نامربوط نوشتی و بحث رو به بیراهه کشیدی! مطابق قوانین آزادانه این انجمن بیراهه کشیدن موضوع بحث، 2تا کارت زرد و جریمه نقدی و ..
:-)
درضمن قضیه خداحافظی آلیس صرفا دعوایی بود که از قبل بوده..
ریشه تاریخی داره...
آلیس اومده :-)
اینم منبعش :-)
خوش اومدی دخدر
مدتی مهمونتون بودم.
چند وقتی بود که بیشتر تو بحثها شرکت میکردم.
تصورم این بود که اینجا میشه بحث کرد و جواب خوب و درست و حق شنید.
متاسفانه به این نتیجه رسیدم که ایرانی همون ایرانیه. درس بخونه، دانشمند بشه، استدلال کردن رو یاد بگیره، فارسی پهلوی صحبت کنه، باز هم ایرانیه. یک بعدیه. حق جو نیست. تنها به فکر اثبات خودشه. تا وقتی ازش تعریف بکنی باهاته، بخوای اشتباهش رو نشون بدی میشه دشمنت.
زندگی شاد و همراه سلامتی رو برای تک تکتون آرزومندم.
من نمیدانم چه اصراری دارید شما طرف مقابلتان را مجبور کنید که مانند شما بحث کند.اینجا سخنگاه است هر کس هم یکنوع شخصیت دارد.بسیاری از دوستان مثل مهربد و مزدک گرامی اینجا عقاید سرسختانهای دارند که در نوع خودش جالب است.حالا شما علاقه به نوع دیگری از بحث دارید میتوانید با دوستانی دیگر مثل آنارشی خودمان که بسیار نرمخوتر و شکاکتر هستند سخن بگویید.این ایرادات بسیار عجیب اخیر شما از دوستان مرا داشت بر این گمان میبرد که شما خصومتی با سخنگاه دارید.به هر روی ما از رفتن افرادی که قوانین اینجا را رعایت میکنند و اهل گفتگو هستند خرسند نمیشویم.
خسته شدم بابا ، این یعنی چه هی همه یک کمی با یکی درگیر میشوند میآیند خداحافظی میکنند و بعد منتظر خایه مالی ادمینها مینشینند که ناز کنند که لطفا اینجا بمانید!سر خداحافظی هرکی هم ۲۰ صفحه بحث خزعبل میشود !
@r.daramroei گرامی خوشآمدید :e303:
@Jadi
شما همان جادیِ بلاگر نیستید؟
به اسپاگتی سوگند بارها قصد داشتم این نکته رو گوشزد کنم ولی گفتم بیخیال! حرف دل ما رو زدی!
به نظر برخی از دوستان مشکل کمبود توجه دارند که از این طریق قصد دارند از لحاظ روحی خودشون رو ارضا کنند!
شعری در همین زمینه: التماس مال دیروز بود...
مال وقتی که بچه بودیم
امروز...
می خاهی بروی؟
خداحافظ! http://www.daftarche.com/images/imported/2013/10/5.gif
همه گان جمع شوند.. بگویید رفتگان باز گردند تا چیز مهمی بگویم..
امشب که جمع شما رو با همه خوشی هایش ترک میکنم، بر من بسیار سنگین هست. به دلیل کهولت سن در جوانی! و مشغله ی زیادی که از همین روزها گریبان گیرم شده و اتفاقا دوسشون دارم، نمیتونم بیام پیشتون و پست بگذارم.. از طرفی مطمئنا وقت اینو دارم پست های شما رو بخونم.. تازه ظریف با همه مشغله های کاریش باز توی فیسبوک فعاله. من که از اون مشغول تر نیستم!
به هر حال وای به حالتون اگر پشت سرم حرفی بزنیدااا :-) اطلاعات شخصیتون رو لو میدم :)) مثل همون روزای اول :-))
شوخی کردم بابا.. همتونو دوس دارم. بخشید اگر تعمدی اذیت کردم و مسخره کردم :-)
امشب 7 چیز گرانبها در بین شما به یادگار میگذارم. به آن ها چنگ بزنید تا رستگار شوید :-)
http://www.daftarche.com/%D8%B5%D9%8...81%D8%B1-1263/
http://www.daftarche.com/%D9%81%D9%8...81%D9%87-1281/
http://www.daftarche.com/%D8%B2%D9%8...86%D9%87-1205/
http://www.daftarche.com/%D8%AF%D8%A...A7%D9%86-1257/
http://www.daftarche.com/%DA%AF%D9%8...81%D8%B1-1243/
http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%8...81%D8%B1-1240/
http://www.daftarche.com/%D9%87%D9%8...86%D9%87-1097/
خدا نگهدار
این دوستان که هی بخاطر مشغله زیاد و کار اینها اینجا رو ترک میکنند داخل غار که نمیخواهید بروید زندگی کنید ، رئیس جمهور آمریکا هم در توییتر فعال هست شبی نیم ساعت اینترنت رو همه وقت دارند ، پس این خزعبلات رو تحویل مردم ندهید!
هر دوستی که از جمع ما جدا میشه ، من ناراحت میشم... به هر حال درسته که زیاد ترول میکردی ، اما بودنت در بین ما تنوعی بود خودش :e404: !!
هر زمان دوست داشتی و احساس کردی دلت برای ما تنگ شده ، میتونی برگردی !! بهت اجازه میدیم :e415:
فقط دو توصیه : 1) بیشتر مطالعه کن 2) کمتر ترول کن :e105:
:e032:
نقی یارت ، اسپاگتی نگهدارت! http://www.daftarche.com/images/imported/2013/06/3.gif
ساعت 3:44 صبح هستش ! ساعت 3:00 صبح از سر کار برگشتم . (کاری که خودم با نوآوری خودم تنهایی دارم آن را به پیش میبرم الحمدوالساغتی گرفته حسابی :دی) و بعد از نوشیدن یک لیوان چای درجه یکِ پر از اسانس و رنگ :)) دارم اینجا را میخوانم .
20 دقیقه دیگر میگیرم میکپم تا ساعت 10 صبح یکشنبه و بعد از مطالعه و کسب علم و دانش و تحصیل و این حرفها باز میروم سر کار تا بوق سگ .
من واقعن نمیفهمم گرفتاری اینهایی که میگویند آی وقت نداریم نمیشه ! مثل خَر کار کنی دیگه وقتی برای درس و مطالعه و آموزش نمیمونه و اینها یعنی چه . دست کم من یکی درک نمیکنم این جماعت را .
I'm Back, well, sort of
میبینم که انجمن از همیشه سرزندهتر است و دوستان حسابی سنگ تمام گذاشتهاند
به به،ببین که آمده؟:e057::e41f:
خوش برگشتی امیر جان.جایتان بسیار خالی بود.:e303:
سپاس از دوستان گرامی بابت پیامهای صمیمانه. وانگهی گرفتاریهای من همچنان در جریان است و احتمالا ماهی ۳-۴ بار بیشتر نتوانم به انجمن سر بزنم. :e058:
ولی قطعا حاضر خواهم بود چراکه فرومنویسی به نوعی بخشی از کارکتر من شده و فراتر از این، دلم برای دوستان تنگ میشود. :e418:
به به، درود به امیر عزیز. آنقدر از دیدارت خرسند شدم که تمامِ مشقات لاگین کردن را به جان خریدم تا سلامی گفته باشم.
امیدوارم خوب و خوش باشی و دیگر بیمعرفتی پیشه نکنی:e418::e40a::e303:
امیر گرامی، همین دیروز کاربر « یه نفر » خداحافظی کرد.. کاش زودتر می اومدی و کمی با این موجود آشنا میشدی.. ولی بنظرم به ما سر میزنه ولی دیگه فعال نیست!
به شدت مخالف تو و عقایدت بود.. مخالف منم بود.. چون به زن جماعت بهایی نمیدهم..:e417:
این آمدن تو بلافاصله بعد از رفتن «یه نفر» کمی مشکوک نیست؟؟ (( من شکاک هستم کلن ))
نکنه میترسیدی درگیر افکارش بشی و نمیومدی :e105:
خوش اومدی اسطوره
نامردا هنوز 24 ساعت نشده خداحافظی کردم!
دنبال شـَـر میگردید؟؟؟ :-))
آنارشی (سعید) 30 ساله از بمبئی هندوستان
گوگل ( غضنفر) 21.5 ساله از قزوین :-)
اگر بازم پشت سرم حرفای بد بزنید بیشتر لو میدماااا
درضمن با امیر هیچ دشمنی ندارم. الکی از این وصله ها به من نچسبونید.. یه جایی بهش گفتم ملا هویج! که بعدش گفتم همچین ملا هم نیست.. سوادی هم داره..
من فقط فعالیت ندارم.. ولی حداقل میتونم هفته ای 1 بار بهتون سر میزنم و مطالب مورد علاقه خودمو دنبال میکنم..
من توی 2 شهر متفاوت با فاصله های 3 ساعته کار میکنم.. واقعا وقت فعالیت کردن هم ندارم.. وبلاگم هم نمیتونم بهش برسم. چه برسه اینجا ! اصلا اینترنت ندارم که بخوام بیام.. توی یه اتاق کوچک.. خوابگاه.. عذرم کاملا موجه هست. وگرنه از خدامه بیام باهات در مورد اسرائیل و صهیونیست کل کل کنم.. بخصوص در مورد کشتی خدا و موسی.. :-)
1- دلم واسه خودت تنگ میشه که نمیتونم اذیتت کنم و آمپر بچسبونی و زیر لبی بخندم بهت :-))
2- اگر عمری بود و برگشتم حتما یه تاپیک کافه هنر ایجاد میکنم و به هنر اصیل ایرانی می پردازم..
3- گزینه 1 :)))))))))))))))))))))))
دقیقا منتظر همین بودم :-) منو باید مدیر تالار زنامرد کنید.. تنها شرط برگشت من اینه :-)
یعنی حیف من :-( شما قدر منو نمیدونید... :-(
به قول نورمور خودت که بچه ای :-)
enemies are friends :))
جای خالی امیر در اکثر تاپیک ها همیشه حس میشه:))
خوش برگشتی امیر عزیز;)
من تازه دوزاریم افتاد که امیر کیه.
خوش آمدی برادر.:e032:
@Ouroboros
عجب سورپرایزی. مهربد که رفته بود از اول میدونستم که شاید برگرده ولی واقعا فک نمیکردم که شما هم برگردی. خیلی خوشحالم. بخصوص با اومدن تو فک کنم انجمن بهترین روزهاشو میگذرونه. امیدوارم باز یکی نخواد بره.
-----
من میگم حداقل این بدرود رو از فرنام این تاپیک حذف کنید آخه. یا هتا بدرود گفتن رو در قوانین ممنوع کنید تا دیگه کسی از این کارها نکنه!!
دوستان گرامی, من از فردا برای دو هفتهای خانه نبوده و درگیر مسافرت و مهاجرت خواهم بود.
تا آن زمان همهیِ شما را به اسپاگتیاوندْگار بزرگ میسپارم! :e402:
درود دوستان.
من برگشتم. مدتی بود به دفترچه نیامده بودم.
با ارزوی سلامتی و شادی برای همه دوستان.:e032:
دوستان من کلید انجمن را بشما میسپارم و تا زمستان/بهمنماه شما را بدرود میگویم.
امیدوارم که این نگرستیزیهای ایدئولوژیک هم سرانجام تفرقه و شکاف در میانتان ایجاد نکند.
بدرود
:e04b::e306::e011:
منم اومدم :-):e056:
به نوهموند امان @razi خوشآمد میگویم :e306:
دوستان و یاران من برای یک هفته تا ده روزی نخواهم بود :e01c:
امیدوارم پس از بازگشت همچنان امیر گرامی را اینجا ببینم, بساکه داریوش
هم از هر کورهدهاتی که اندرتار ندارد برگشته باشد و تنها tablet نباشد! (:
پارسیگر
من احساس میکنم که داریوش از زندانی جایی وصل میشود. مثل زندانیها که چند روز یکبار به ایشان تلفن میدهند تا خبری از زن و بچه بگیرند!گفتآورد:
امیدوارم پس از بازگشت همچنان امیر گرامی را اینجا ببینم, بساکه[١] داریوش
هم از هر کورهدهاتی که اندرتار[٢] ندارد برگشته باشد و تنها tablet نباشد! (:
زیر بغل امیر هم انقدر هندوانه نگذارید، بگذارید برود ما نفسی آسوده بکشیم! (امیر مثل سایق کمی فلسفی بنویس دستکم ما هم استفاده کنیم،
تو را جان ضعیفه این بازی و آموزش و چه میدانم گاهتست را ول کن. برو فکر نان کن که خربزه آب است، آخه مینیتست و کینو تست و کوفت و درد به
درد چه کسی میخورد من نمیفهمم؟)
این کَرجی که آنجا گذاشتم یادآور دوستی یونانیک/انگلیسی بود که زبانزدی دارند
بنام "to sail away", که میشود یک چیزی در مایههایِ همان گُم و گور و گُمنشان شدن خود امان :21:
بدبختانه نه گرفتاریهایِ من بدجور دارند میتلنبارند و من پسادستینْ یک تا شاید سه ماهی دوباره ناگُزیر از کنارهگیریام, که اگر دیر
بجنبم زندگی بفراخور آسوده و دلپذیری که دارم را باید ول نموده و بروم از فردا برایِ یک سرمایهدارِ بهرهکش کودنْ سر و تن به بیگاری دهم.
اگر خواستید چیزی یا کسی را بنکوهید, سرمایهداری را بنکوهید!
***
@مزدك بامداد
سرور مزدک گرامیگ, امیدوارم نوشتههایِ بیشتری از شما بخوانیم, چه
که من و میدانم دیگران بسیاری نوشتههایِ شما را همواره میخوانیم و میدنبالیم.
همچنین گرچه خود اتان دسترسی دارید, ولی اگر مینیازید من دورادور دادگان pn2 را خواهم ویراست.
@Ouroboros
بجای خویشکاریتراشی (= وظیفه) برای ما که نمیدانیم بیاییم لقمه را هم بجویم
و در دهان فرهیخته؟ بگذاریم که بهتر سر از فرایافتهای همبازگرایی و دیگرها دربیاورد (که
همچو خویشکاریای نداریم و ما هم تنها به اندازهیِ توان و شکیب امان مینویسیم و در
این سخنگاه هم رُفت سرمایهداری را پیشتر دادهایم و جای خردهگیری نداشته), بیا و کمی از
دختربازی و نازِ خود ات بزن و به این سخنگاه برس که میبینیم چجور به بودن تو مینیازد :e405:
@Dariush
Raumzeit-Café
@Fiona
بیشتر بنویسید و خامهیِ ادبیک زیبای اتان را به رُخ پارسیستیزان بکشید.
@kourosh_bikhoda
برای شما هم یک آرزوی کمونیستی میکنم که در آمریکا به بهرهدهی بیافتید و من از ته دل به ریش اتان بخندم (:
@viviyan
شما هم بروید یک جای دیگر شوهر پیدا کنید ویوین جان, امیر ما فروشی نیست.
@aradnamjoo
شرمنده آراد جان که نزد شما چندی نخواهم بود. دوستانه پیشمینهم بجای همراهاندن
دیگران, آنان را دنبالهرویِ راه سرورانهیِ خویش کنید که هم کارآمدتر است, هم آسانتر.
@pulsar
امیدوارم از شما هموند اندیشمند هم نوشتههایِ بیشتری داشته باشیم :e306:
@sonixax
@Anarchy
اُمیدوارم تا زمان برگشت چند تا گردانندهیِ خوب دیگر هم دست و پا کرده باشید.
@Alice
امیدوارم شما هم زودتر بزرگ شوید, هرچند نباید سخت گرفت و من هم ٢٠ سالگی بسیار "دُژگوار" و "خیرهسر" بودم!
پارسیگر
مهربد عزیز، دلمان برایتان تنگ شده بود :-*
کمی امیرتان را تحویل بگیرید :) من سبک و سنگین کردم و به این نتیجه رسیدم که ابدا شبیه زن های رویاهای امیر شما نیستم. اصلا خیالش را از سر بیرون کردم، خیالتان راحت باشد :)))
اینجوری باید نفرین کمونیستی کرد!
الهی به حق ۵ تن ال کمون ، دست تروتسکی بزنه کمرت!
روز بخیر :)
به امید افزودن بر هر آنچه دانش می نامند اعلام حضور می نماییم:)
درود بر همگی
عضو جدید انجمن هستم
هدفم از عضو شدن در این فروم بیشتر برای مافع خودم هست که دوست دارم سوالاتی بپرسم و اعضای اینجا نظراتشون رو بنویسند
گفتم برای منافع خودم منظورم تحقیق های شخصی هست
امیدوارم کمکم کنید شاید موضوعات سوالاتم برای شما هم جالب باشه
درود بر شما . به امام نقی سوگند دیروز قصد داشتم به شما بابت عضویت در سخنگاه بزرگ دفترچه شادباش بگویم، ولی از آنجا که گمان می بردم شاید یکی از هموندان سخنگاه به نام"یه کس" باشید چنین نکردم.
گرچه این بدگمانی ام هنوز برطرف نشده!http://www.daftarche.com/images/imported/2013/02/8.png
دست بردار یه کس!
دیگران را http://www.daftarche.com/images/imported/2014/04/8.gif فرض مکن!
به به @Nocturne ارجمند، چه عجب پس از مدت ها سری به دفترچه زدید کجایید گرامی؟کم پیدایید.:e058:
درود بر سخنگاه دفترچه . به من تبریک نمیگید ؟
از اینجا خوشم امد . با اعتقادات من همخوانی داشت . و از 7 خوان رستم رد شدم تا خودم و بهتون رسوندم
ممنون
درود به نوهموند دفترچه، جناب @kerman
:e303:
دوستان من باز هم چند روزی نیستم، اینبار اطلاع میدهم تا مثل دفعهیِ پیش بعضی نگران نشند و بعضی هم حرف برایم در نیارند !!
درود
دلم برای اینجا تنگ شده بود. امیدوارم همه دوستان ِ فرهیخته خوب و سالم باشند.
درود شهریار گرامی
ایشان آنطور که خودشان گفته اند در حال گذراندن خدمت هستند. پس فعلا توقعی ازش نیست.
+
به مدیریت محترم: گویا جنسیت ایشان در قسمت مشخصات اشتباه تنظیم شده است.
دوستان ِ گرامی، من به دلیل گرفتاریها مدت ِ زیادی از حضورتان مرخص میشوم؛ فقط بگویم که من ممکن است هر یکی دو هفته سری به اینترنت بزنم و یک لاگینی در اینجا هم بکنم، بعد نگویند تو که گفته بودی نیستی حالا چرا برگشتهای. حداقل مزیتی که نبودن ِ من دارد این است که دوستانی که چندان با سر و شکل ِ من حال نمیکنند، در این مدت اینجا راحتتر خواهند بود. به امید دیدار دوباره، که من دلم برای شما براستی تنگ خواهد شد.
خوش باشید.:e032:
من هم برایتان آرزوی موفقیت دارم گرامی. رفقایی مثل کاربران اینجا را هیچ کجا نمیتوان یافت و من شما را به مثابهی برادرانم میبینم. خدانگه دارتان.
من هم برات آرزوی موفقیت میکنم داریوش جان و امیدورام که زود برگردی.
من در کل زیاد خداحافظی کردن دوست ندارم، ولی خب...
با درودهای کارگری و صهیونیستی! یک چند ماهی من فعال نبودم دوستان ، چه خبر خوبید؟
درود علیکم
دوستان تو سایت ه م یا همان داعشیه اگاه شدم دوستمان شهریار فوت کرده بر اثر حادثه ایا این خبر راسته :e058:
فکر کنم اینجا هم فعال بود شهریار ادم خوبی بود و از نوشته هاش استفاده میکردم
حالا من که به ماورالطبیعه اعتقاد ندارم چه کنم
فقط میتونم بگم خوش بحالت زودتر رفتی
یادش گرامی:e412:
بله متاسفانه من امشب دیدم پست مربوط به در گذشتش
و اینجا بوذ یادمه کل کل داشتم میکردم سر جفنگیات اواتارش باسایت داعشیه یکی بود
و مطمنم خودش بود ولی یادم رفت چه بود نام کاربریش
انصافا ادم روشنفکری بود و همیشه جبهه و سنگر رو رها نمیکرد
کلی در جواب نوچه های ابوبکر بغدادی مطلب مینوشت
یادش گرامی:e412:
پیشاپیش نوروز بر همگی خجسته باد امیدوارم سالی نیک و پردرآمدی و خوبی برای همگی دوستان و خانواده های گرامی شما باشد
این هم گل :e032::e303:
آقا سال نو ایرانی رو من اجنبی ( به قول راسل:e105:) به همه کاربران انجمن تبریک میگم ، امیدوارم امسال هرچه بیشتر سکس داشته باشید و پول در بیارید! :e00e:
سلام بر آقا حضرت امام زمان عج
عید نوروز که بروایتی موثق سالروز غدیر خم بر مبنای شمسی است و عید ولایت است را به عموم مسلمین جهان تبریک می گویم انشالله در این سال قایم آل محمد انقلابش را آغاز کرده جهان را آزاد کند و پرچم اسلام بر سراسر جهان اهتزاز یابد.
سلام بر آقا حضرت امام زمان عج
عید نوروز که بروایتی موثق سالروز غدیر خم بر مبنای شمسی است و عید ولایت است را به عموم مسلمین جهان تبریک می گویم انشالله در این سال قایم آل محمد انقلابش را آغاز کرده جهان را آزاد کند و پرچم اسلام بر سراسر جهان اهتزاز یابد.
خب هر آغازی را پایانیست و فعالیت پر شور من هم، که بدون احتساب ادمین دومین کاربر
فعال اینجا بودم، از اون مستثنا نیست. در این مدت به خیلیها زیادی تندی کردم، از اونها
عذر میخوام، به بعضیها هم کم تندی کردم و زیادی احترام گذاشتم، در این سری آخری سعی
کردم کمی جبرانش کنم.
به هر حال من هم مثل دو دوست گرامی دیگر، امیر و مهربد که از شیوهیِ مدیریت اینجا ابراز انزجار کردند
و راهشون رو جدا کردند باید راهم رو جدا میکردم. این جدا از چیزهای زیادی هست که از این دو بزرگوار آموختم.
این دوستان تنها کسانی نبودند که من از اونها آموختم ولی قطعا مهمترین اونها بودند.
من گمان میکنم این جدا کردن راه به غیر از اینکه از نظر وجدانی و شخصی مهم هست از این جهت هم اهمیت
داره که اعلام میکنه یک آزمایش اجتماعی ساده در مقیاس کوچک نتیجهیِ خودش رو نشون داده.
البته این آزمایش قابل مقایسه با آزمایشهایِ بزرگتر با هزینههایِ واقعی بود نیست ولی آزمایش
مهمی هست برای هرکسی که در اون به نحوی شرکت کرده.
من همچنان گاهی اینجا سر خواهم زد و حتی پست خواهم داد، البته تا زمانی که کسی پیدا شود
و جرعت بخرج دهد !!
عزت دوستان زیاد.
هیچ وقت دوست نداشتم همچین مطالبی بنویسم ... اما خب وقتی ببینم هر کس حتی کسی که اون رو دوست خودم میدونستم داره حقیقت رو وارونه نشون میده ، نمیتونم سکوت کنم !!
اول اینکه رفتن مهربد و امیر ربطی به این مطالب یا تحریفات تاریخی شما نداره و دلایل دیگه ای داشت ... خوشبختانه پست هاشون موجوده !!
فقط یک مطلب کوتاه رو بگم که یکی از دلایل نا امید شدن امیر از انجمن دفترچه ، دعوای مسخره شخص جناب عالی و مهربد بود ... به قول برادر مومن شما ، اگر نیاز شد مدارکش هم موجوده !!
شیوه مدیریت اینجا هم البته ایراد داشته و داره ، اما در ایراد داشتنش اتفاقا خود شما نقش زیادی داشتی ... چند تا از کاربر ها رو دقیقا و مستقیما خود شما با برخورد بد و توهین آمیز از اینجا فراری دادی و وقتی هم معترض شدیم ، گفتی اینجا چون با کسی برخورد نمیشه ، این جوری بلو بشو شده و من برخوردم درست بوده !!
اینجا گفتمان "کیر" و "کس" و ضد زن راه انداختین ... من معترض شدم و گفتم درست نیست و من پست های این شکلی رو پاک میکنم ، خود شما اول از همه معترض شدی که حق ندارم همچین کاری کنم !!
و خیلی مطالب دیگه ...
پس اگر ما چیزی نگفتیم ، فکر نکن رفتار و گفتار خودت در وضع فعلی نقشی نداشته ...
جرعت ؟ من فکر میکنم در حال حاضر ترسوترین فرد خود شما هستی که با فرافکنی سعی داری علت خارجی برای تغییر افکار یا ترک کردن انجمن پیدا کنی !! پیدا کردن دلایل و بهانه های مسخره ای مثل انزجار از شیوه مدیریت ... باید این جور بگم که انسان اون هم از نوع مومن مثل شما ، باید کمی به وجدان خودش رجوع کنه بعد همچنین حرف هایی بزنه ...
خیلی سنگین تر بود که بی سر و صدا از اینجا میرفتی تا به خیال خودت شجاعت به خرج بدی و با گفتن این دروغ ها بخوای تناقضات جدید الظهور ذهنیت رو حل کنی ... چون حداقل چیزی از قبل از این ازت به خاطر داشتیم ، همون شجاعت و صداقتت بود که اون رو هم ظاهرا از دست دادی !!
فقط میتونم بگم متاسفم ...
مهربد که هنوز هم هست!!!
امیر هم که جایی نگفته مدیریت مشکل داره برای همین میرم!!! (دست کم من ندیدم)
مساله بعدی هم اینه که خیلیها توان محیط باز و آزاد و بدون سانسور رو ندارند چون نقاط ضعفشون رو نشون میده و برای پنهان ماندن آنها نیاز به سانسور دارند.
در تمام این مدت کلهم دو-سه بار برخورد جدی با کاربران شد!
یکی آلیس بود، یکی کافر یکی هم نیوتون که پشت سرش هوچی گری و برچسب زنی و اتهام های بی پایه و اساس شروع شد که همانها هم هنوز سر جاشونه!!!
بله اعتراف میکنم مدیریت اینجا ضعیف هست به خاطر اینکه از اول محکم با هر رفتاری برخورد نکرد و آنارشیستی رفتار کرد و هی زیر سیبلی رد کرد وگرنه الان وضع اینجا این نبود!!!
البته من نمیدونم پشت شناسه کاربری ایشون واقعن کی نشسته! شاید آن کاربری که ما پیشتر میشناختیم اصلن نباشد و شخص دیگری باشد!!!! دیگه مثل قدیمها (کافر مقدس) سوتی هم نمیدند با IP مستقیم وارد بشند، ولی به هر حال این تغییر موضع و تغییر رفتار و یک دفعه ای تواب شدن و حمله به کاربران و دروغ سازی و تحریف و جعل و ... خودش خیلی سوال بر انگیزه.
ببخشید وارد بحثتون شدم اما لازم دونستم چند نکتهای رو بر حسب 20 سال فعالیتم در فضای رو بعنوان برادر کوچکتون بهتون بگم، اولا که فضای مجازی ارزش این دلخوریها را ندارد چون تا آنجایی که میدانم شما مثل یک تیم و چند دوست قدیمی و صمیمی کنار همدیگر هستین، اما رفتار راسل هم درست نیست این رفتار فقط از آدمای نوب بچه سال تازه به نت اومده سر میزنه البته ببخشید که انقدر رُک حرف میزنم هر چه باشد شما مدت زیادی کنار هم بودین این رفتار و جناح بندی کار درستی نیست چند سال پیش که در یاهو مسنجر و ریدکال گفتمان صوتی بودم ما هم یک اکیپ و چند دوست صمیمی و قدیمی کنار هم بودیم آخرش هم سر همین رفتار کودکانهای که بعضا از همه سر میزد رابطهمان شکر آب شد و از هم پاشیدیم.
بنظر من اعلام رفتن هم کار آماتوری هستش مثلا یکی بیاد بگه آقا من از اینجا دارم میرم. اسپاگتی حافظتون باشه !! خب که چی؟ خب میخوای بری برو به کیرم، بعد یک هفته و یا یکماه یا یکسال دوباره دلش بخواد Back بده دلش برای فرومنویسی و دوستان تنگ میشه برمیگرده خب این چهره خوبی از شخصیت طرف بجا نمیزاره و یه نوع بچه بازیه "این رفتن و آمدنها" و یکنوع مظلومنمایی هستش. مثلا من سال 2005 که به فروم هممیهن آمدم تا سال 2007 فعالیت داشتم و بعد از اون تا سال 2014 نبودم اصلا هم اینو عنوان نکردم، حالا هم شاید دیگه هممیهن رو برای مدت طولانی کنار بزارم چندتا پست ضد جمهوری اسهالی فرستادم یه کاربر اومد تو خصوصی گفت کمترین جرم این پستت تو ایران اعدامه سریع ویرایش کن من هم حقیقت ترسیدم از این آخوندها همه چی بر میاد ازشون.
البته از راسل عذرخواهی میکتم این حرفارو زدم چیزی که تو مغز گُهم بود :e409: رو عنوان کردم خیلی ببخشید نظرم کلی بود دشمنی با هیچکدومتون ندارم حتی با اون بچه حزب الهیهای که میان اینجا هوا میدن :e404::e415: فکر کنم همینجا فضای خوبی برای بجث و تبادل نظر باشه. خوش باشید بگید کُس شعر بگید بخندین، روشنگری کنید دنیا از آن شماست روشنفکرای گرامی.
بهتر از پستهایِ امیر و مهربد، خودشان موجود هستند. آنچه باعث شد ناگهان آنها نسبت به
اینجا ابراز انزجار کنند نه سوء تفاهم نسبت به یک کاربر بود و نه دعوای دو نفر دیگر. بلکه ماهیت فعالیت
اینجا بود و من تا آنجا که رفتار آنها را میبینم همچنان هم موضع آنها همین است. نشان به این نشان
که نه دیگر در اینجا مسئولیت میپذیرند و نه حتی فعالیت ضد ج.ا میکنند.
مشکل اینجا هم علنی شدن کس و کیر گفتن نبود، اتفاقا علنی شدن این نوع سخن گفتن موهبت بود.
اینجا هم (با هر وجود هر چه رفاقت مجازی(؟) بود و انسانیت و سعی در بیطرفی شما بود و...)
اساسا محلی بوده برای «فحاشی مودبانه»، من خودم با ناآگاهانه و با دلیل تراشی جزئی از آن
بودهام و میبینم که بقیه هم همین رویه را داشتهاند. این بدعت شوم و این سبک بازی با مقدسات و
زدن ریشه ادب و احترام با زیرآبی رفتن را هم گفتگو و آرش بیخدا بنا نهاد (تا آنجایی که من بوده و دیدهام).
حالا مسلمانان در فروم خود هر چه کردهاند، این بوده هسته و دلیل وجودی اینجا و تا آنجا که من حاضر هستم
دربارهیِ مشکلات اینجا فکر کنم دلیل اصلی اینکه اینجا هیچگاه قانون نداشت.
جرعت را شیخ فضل الله نوری داشت که ایستاد و سرش بالای دار رفت، من گمان نمیکنم
فعالیت در اینجا نیاز به جرعت خاصی داشته که حالا فعالیت نکردن بخواهد آنرا کم یا زیاد کنم.
منظور و مخاطب سخن من هم چیز دیگری بود که نیاز به توضیح ندارد...
دلیل جدایی علنی من هم از اینجا و عذرخواهی برای آنچه به ناروا کردهام بیش از اینکه
سلب مشروعیت از اینجا باشد (که البته هست، تا آنجا که من البته مشروعیت میدهم البته !!)
مربوط به خود من میشود و این باور که رهایی از «غار» به اتمام نمیرسد تا زمانی که برنگردی
و خبر جهانی خارج از آنرا به همبندان نرسانی.
درسته, شما سخت نگیرید راسل ارجمند, اینها چنانکه در زبانزد پارسی میگوییم, در باغ نیستند.
برای نمونه, همین سرکاران آنارشی یا میلاد جای دیگر میگویند که ما, آری خودمان بخوبی آگاهیم و از
همان سرآغاز کار هم آگاه بودهایم که همهیِ چیزهاییکه اینجا مینویسیم در خود کوچکترین قوّهیِ
تغییر دادنی چه در شرایط ایران و چه در جهان, ندارند, و آنگاه درست همان دم در همان جستار کناری
میبینیم با چه شور و انرژیای سرکار آنارشی ایشان به تودهنی زدن برادر مسلمان سرگرم میشود; پس چه؟
ازهمینرو در اینجا,
دریافت شما درست بوده که اینها در همان "غار" دوست دارند بمانند و با تودهنی زدن بهگفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Russell
عملهیِ جهل, اگرچه خودواقفانه هم بدانند سودی ندارد, سرگرم باشند, چرا که احساس
خوبی میدهد; به دیگر زبان, این "فعّالیت اجتماعی" یا افیون مورد علاقهیِ ایشان است.
من به هدف سترگ شما ارج مینهم که از این افیون دست شستهاید و امیدوارم, این گفتگوهای
کوچک چند روزهیِ ما در راهی که از اینجا به پیش برای خودتان میگزینید, اندک سودمندی بوده باشند.
--
گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Ouroboros
مهربد جان خداییش خودت فهمیدی چه گفتی ؟!
اینکه ما در یک جستار کناری تو دهنی به قول خودت میزنیم به برادر مسلمان دقیقن چه ربطی دارد به آگاهی ما در باره تاثیر فعالیتهای ما بر جهان ؟!
این طور باشد خود شما متهم ردیف اول هستید و با اینکه میدانید هیچ قدرت ایجاد تغییر در جهان را ندارید و به آن اعتراف هم کرده اید باز هم نفس میکشید!!!!!!!! چرا که از اساس بنا بر استدلالی که کرده اید بی تاثیر هستید و بود و نبود موجود بی تاثیر هم فرقی ندارد!!!
البته هدف من تشویق شما به خودکشی و حذف و ... نیست. فقط دارم یادآور میشم که برعکس شما من هرگز ادعای بی تاثیر بودن نکرده ام!!! فقط گفته ام فعالیت در دفترچه، بالاترین، هم میهن، گفتگو و ... باعث افتادن کک به تمبان مبارک جمهوری اسلامی و منور شدن افکار جامعه و ... نمیشه. پس در این مورد به خصوص کل کل کردن با کوشا (به طور مثال) نه با هدف از راه به در کردن کوشا و نه با هدف ایجاد تغییر در افکار ایشون هستش! قرار نیست لال بشویم چرا که دوستان به این نتیجه رسیده اند اگر آمریکا بخواهد ده تا بمب اتمی دیگر هم بسازد کاری از دست ما بر نمی آید!!!!
و همان طور که خودت هم گفتی ما با تودهنی زدن به برادر مسلمان سرگرم میشویم! احتمالن ایشون هم متقابلن سرگرم میشوند.
برای کسی که مدام دنبال هدف چینی برای زندگی و فعالیتش در این طرف و آن طرف است خیلی خیلی سخت است درک کند که اصولن هدفی به جز خوش گذرانی نباید وجود داشته باشد. تمام این علم و تکنولوژی و دین و مذهب و ... هم برای همین منظور پدید آمده اند بسته به فرهنگ جایی که درش برای نخستین بار ظاهر شده اند.
پس به جای اینکه هی مدام به فکر اهداف دست نیافتنی و تخیلی از پارسی گوی کردن امت همیشه صحنه دار، تا رزوریت کردن کمونیسم و مبارزه با تکنولوژی و برگرداند انسان به غار و جنگل و دامان شیر و پلنگ و خرس باشید! قدری واقع بین باشید و سعی کنید از زندگی لذت ببرید چرا که بعد از مرگتان پوچ میشوید میروید لابلای برگهای ثبت احوال و فهرست اموات بهشت زهرا! آن هم نه برای همیشه!!!!
و برای پایان دادن به این نوشته نقل قولی از یکی از کاربران قدیمی ولی تازه وارد انجمن :
دوستان بهتره بین زندگی واقعی و مجازی تون تعادل برقرار کنید.
زندگی مجازی چیزی ته اش نداره و دلیلی برای جنگیدن و تخریب اعصاب شما در دنیای اینترنت وجود نداره.
اگر میخواهید از اعصاب و وقت و انرژیتون مایه بگذارید برای زندگی شخصی تون وقت بگذارید تا پیشرفت کنید و راحت تر زندگی کنید.
اگر قصد آگاهی و کمک دارید و دست به قلم هستید و اونقدر بخشنده هستید که مقداری از وقتتون رو وقف عام کنید, بیایید در اینترنت, مثلا در این سایت مطلب یا مقاله ای بنویسید تا بقیه هم استفاده کنند.
مطمئن باشید روی خواننده ها تاثیر کافی خواهد گذاشت.
اگر هم زمانی وقتتون در دنیای واقعی بیش از اندازه پُر شد, عیبی نداره. یک مدت به اینجا سر نمیزنید.
بحث و کل کل و جنگ اعصاب و بقیه ناراحتی ها که فقط وقت و انرژی تون رو هَدَر میده و شما رو برای مواجهه با دنیای واقعی "تُهی" میکنه رو ازش دور باشید.
اینطوری وقت برای همه کار دارید.
میدونم این فروم جای این بحث ها نیست. ولی راسل فراموش کرده که خودش چه برخورد تندی و زشتی! به من داشت..
یادت رفته سر یک شوخی چکار کردی و کل فروم رو بهم ریختی.. عذر خواهی لازم نیست. گذر زمان باعث فراموشی میشه. ولی دیگه منت نداره!
اگر قصدت رفتن هست، نباید در مورد فضای بحث اینجا انتقادی کنی. این فضا رو خودت و امثال خودت درست کردید..
اگر امروز امیر و کسری و .. خیلی راحت بهت حمله میکنن و فحاشی میکنن و بی احترامی (که بعید میدونم) علتش اینه که خودت این رفتارو باب کردی..
بحث های داغ رو من میخوندم. هرجا کم میآوردی شخصیت طرف مقابل رو هدف قرار میدادی..
امیر هم همینطور. حوصله بحث نداشت و شخصیت رو مورد هدف قرار میداد..
کلا اینجا نیاز به بازساری اساسی داره..
با حضور همتون.. راسل مهربد امیر میلاد....
من برای تغییر اینجا قهر نکردهام، در این مدت اخیر اگر بحثی هم کردهام برای همین
«دوستی مجازی» بوده که با برخی از قدیمیهایِ اینجا داشتهام که اگر بیخبر میرفتم راحتتر
بودم. من اگر گفتم اینگونه حمله به دیگران و اسلامستیزی بد است این سخن را از منظر
لیبرال و دلیل تراشیهایِ بیمزهیِ آن برای توجیه بیتفاوتی نسبت به سرنوشت خودتان
و مملکتتان نبوده که اگر بنابر «حق» باشد میبینیم در اینترنت چه استفادهها از حقشان
که نمیکنند، و من البته علاقه به زمان گذاشتن برای بحث با آنها را ندارم.
بحث بر سر تعادل بین پیشرفت خودتان و تلاش برای مردم و خانواده و مملکت خودتان
است نه بین زندگی واقعی و مجازی که زندگی تنها یکنوع است و آنهم واقعیست.
حرف من هم اینست که اگر برای مملکت خود وقت میگذارید، هدفمند وقت بگذارید، ولو
یکساعت در هفته باشد. که برای سلامت روان خودتان هم گوش نکردن به اخبار مملکت
و دنیا بسیار بهتر است تا خود را معرض اخبار قرار دادن و بعد فکر کردن خودآگاه و ناخودآگاه
به آنها و بعد از آن هم نوشتن و حمله به دیگران است، البته بشکل خردمندانه و فقط برای «فان» !!
شما خودت رفتارت یکچیزی هست بدتر از اعضای اینجا، با آن ترولهایِ خنکت.
من چیزی برای گفتن اینجا ندیدم, بجز اینکه همان سخن مرا کاربران بازگویی کردند, که اینجا و اینگونه
فعّالیتهایِ سیاسی و دینستیزانه و "خردگرایانه" تنها کارکرد سرگرمی دارند و انجام میشوند, چون
حس خوبی (افیون) میدهند, نه ازینرو که براستی قوّهیِ تغییر دادنی در خود داشته باشند.
این قضیه افیون در تقریبن همه اعمال انسان ها وارده. یکبار در جایی در رابطه با بحث neuro marketing گفتم که ما هتا خریدهامون هم احساسی هستند که بعد از خرید به دنبال دست و پا کردن برهان منطقی برای عقلانی جلوه دادن اون خرید میگردیم. مثلن همین پروژه پارسیگر شما چقدر به پارسی گویی در جامعه و لا اقل در وب فارسی کمک کرده و خواهد کرد؟ شما فکر کردید خیلی کار عقلانی ای میکنید؟ خیر شما هم به دنبال افیونی جهت تسکین دردها درونی خودتون هستید.
بنابر این انقدر کاربران فعال اینجا رو به خاطر فعالیت بی نتیجشون به ترکه نبندید.
ولی من با این سخن شما هیچ در ستیز نیستم, یعنی برای همان پروژهیِ پارسیگر که گفتید هم هدف من چیزی بیشتر
از سرگرمی نیست; اگرچه بگونهیِ بسیار خندهآوری این پروژه, پارسیگْ به نشانی PN2 — که بخشی
از هستیش را سپاسدار @sonixax است — این روزها کاربران فراوانی یافته و در فیسبوک و تنها گروهی که من هر
از چندی سر میزنم پیوسته به گسترش آن یاری میرسانند و برای خود سودمند و هُنودمند (موثر) بوده است.
ب.ن. چندی از همکاریهای شده:
ولی من یک گام از این نیز پیش رفته و میگویم که خود این پروژه یا همین «پارسیگویی» در سرانجام خود چیزی
بیهوده و هتّا زیانآور است. یعنی با گسترش و بهکرد زبان راههایِ پیشرفت تکنولوژی هموارتر میشوند و هموارتر شدن
و شتاب گرفتن تکنولوژی در جایگاه خود دوباره به کاهش آزادی و در بند فرو رفتن بیشتر میانجامد و خواستنی نیست.
--
نکتهیِ سخن اینجا است, من به بیهودگی کار خود آگاهم, ولی همانجور که نمونهوار تئودور کازینسکی, بمب گذار پیشین
و نویسندهیِ زندانی شدهیِ امروزین مینویسد, در جامعهیِ مدرن همه آن اندازه در کنترل شرایط زندگی خود ناتوان اند
که در نیازی ناگسستنی به سرگرمی به سر میبرند. برای او که امروز زندانیست و در پاسخ به
کسی که اگر این همه از تکنولوژی بیزار است پس چرا این همه با علاقه کتاب میخواند و مینویسد, میگوید که
زیرا که امروز این سرگرمی اوست و اگر آزاد و بیرون باشد, به همچون سرگرمیای نیز نیاز نخواهد داشت.
پس دریافت شما دربارهیِ کار من درست بوده, ولی نتیجهگیریتان نادرست. پارسیگر برای سرگرمیست,
ولی چیز نه بزرگیست نه مهمی و برای من یکسان است که همهیِ کوششهای پارسیگویی
فردا نیست بشوند, آنچه مهم است زندگیست و آنچه ما باید بکنیم, ستیز با تکنولوژی ِ افسارگریخته است.
باور کنید کسی اینجا به دنبال تغییر جهان نیست. اکثر کاربران با سابقه و قدیمی اینجا هم برای سرگرمی پست میزنند. نمونش دکتر که قدیم پای ثابت سایت بوده و الان کمیاب شده. اتفاقن فقط شما بودید که اینجا رو خیلی جدی میگرفتید. یادمه یکبار در خلال بحث هامون به من گفتید که من 7 هزار پست فرستادم شما چکار کردید؟ همون موقع هم من فعالیت جدی در اینجا نداشتم. همه ما میدونیم اینجاییم که فقط مقداری گفتگو کنیم. همین.
یک, شما این را دربارهیِ همه کاربران اینجا نمیتوانید بگویید.
دو, بیرون از اینجا هم کسان پُرشماری به دنبال تغییر جهاناند, ولی این تغییرها تا زمانیکه در راستای اصلاح باشند
کار نمیکنند, زیرا سیستم [تکنولوژیک] بزرگتر, پویاتر و پیچیدهتر از آن است که کس یا کسانی بتوانند آنرا مهار بکنند.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت کابران فروم:e011:
قبل از نامنویسی سالها از بحث ها و نوشته های اینجا استفاده کردم. با اینکه فعالیت انجمن خیلی کاهش یافته اما امیدوارم بتونم حضور مفیدی داشته باشم و به هرچه پربار تر شدن مباحث کمک کنم.:e420:
خوش اومدی
منم قبل از نامنویسی یک سالی بود می خوندم فقط
یک خبر خوش
به زودی یکی از کاربران قدیمی اینجا که سالها غیبت داشت بر میگرده... نمیگم کیه تا خودش بیاد بازگشتش رو اعلام کنه.
به ایشون خوش آمد ویژه میگم... :e303:
من خودم اومدم اینجا پیام دادم ولی نمیدونم چکار کردم که پیامم حذف شد
تولد آقا امام زمان (عج) را به مسلمین جهان و منتظرانفرج آن حضرت بخصوص سربازان گمنام آن حضرت تبریک عرض میکنم. همانطور که می دانید آن حضرت تنها منجی بشریت است که سربازانش قبل از ظهور ایشان فعالند و مخالفان و معاندان آن حضرت را با تیر غیب به هلاکت می افکنند. نصر من الله و فتح قریب