خب بله مشکل چیه الان؟
نمایش نسخه قابل چاپ
نمی دانم منظورتان از پیشبینی چیست، منظور من هم از قانون فرگشت همین چیزی است که شما می گویید؛ یعنی مجموعه ای از عملکردهای فیزیکی، شیمیایی و ... که نتیجه آن دنیای امروز ماست، اگر دلیل علمی دارید که این عملکرد تنها یکبار زمینه عمل کردن داشته بحثی نیست و الا تا اطلاع ثانوی چاره ای جز پذیرش به قول شما تئوری فوت و گل نیست.
گفتآورد:
سخن اتان را درست نگرفتم, ولی میسُهم یک چیزی در این مایهها میگویید که اگر هومن
از جانوران پستتر فرگشته, پس چرا این فرگشت را هرروزه نمیبینیم, که این را پاسخیدیم:
١- اگر امروز یک جانور پستتر, به جانور پستی بفرگردد که در آینده خود میشاید به هومن بفرگردد, ما نمیتوانیم همین امروز این جانور را بازشناسیم, زیرا توان پیشبینی ما مرزمند است و این پلههایِ فرگشت را نمیتوانیم برایانیم.
٢- سامههایی که مایهیِ فرگرداندن جانوران میشوند خود دگران هستند: امروز شاید سامههایی که جانور پستتر —> جانور پست —> هومن بفرگردد را دیگر نداشته باشیم, چیزیکه چند میلیون سال پیش پیشامدانه داشتهایم.
باز هم شاید !
این حرف شما با باورتان مبنی بر در جریان بودن فرگشت در زمان اکنون در تناقض است.
به هر حال فاصله بین آنچه امروز پیش روی ماست باید آنچه می توانست باشد، بسیار زیاد و این فاصله قابل چشم بوشی نیست.گفتآورد:
درسته, اینکه ما چیزها را دستهمیبندیم (گونهیِ هومن, گونهیِ پستانداران, ...) تنها نگرش درونی ما از فربود بیرونی ما است, اگر نه میتوانید هر هومنی
را یک جانور یگانه و بیهمتا بیانگارید که تنها سازگاری بالایی با دیگر هومنان دارد و میتواند
براهِ آنها باز هومنهای نوتری پدید آورد ( و گاه هم نمیتواند, از روی کاستومندی ژنتیک).
این سازگاری را ب.ن. میان اسپ و خَر هم امروز داریم, که جفتگیری ایندو میشود اَستر که فرگشت اینجا دیگر ایرنگ میدهد , زیرا استر نمیتواند خود زادآورد!
در ضمن آیا آنچه میان اسب و الاغ اتفاق می افتد در میان دو نوع انسان نیز قابلیت اتفاق دارد؟
اگر مبنای حرف شما درست باشد باید انتظار این اتفاق را داشته باشیم.
جز این هم نیست, ولی چون توان زادآوری یک زاب بسیار مهند در فرگشت به شمار میرود,
دگرسانیهای بسیار بزرگتر هم گاه مایهیِ از کار افتادن آن نمیشوند, چنانکه دیدیم خَر و اسپ هم هنوز میتوانند جفتگیری کنند.
در هومنی هم ما نژادهای گوناگون داریم و میبینیم دگرسانیهایِ کم و بیش فراوانی هم میان آنهاست, از رنگ پوست گرفته تا استخوانبندی و چهره و
مو و ..., ولی هنوز توان زادآوری و همسری میان اشان بجا مانده و با دهکده شدن جهان و همسریهایِ میاننژادین, بسوی همگِنی بیشتر نیز داریم پیش میرویم.
همچنین شما هنوز نگرفتید که سامههایِ آغازین که مایهیِ پیدایش زندگی بودند را دیگر امروز نداریم,
بساکه ٥ میلیارد سال پیش داشتیم و پایانید, پس گرایندی دیدن فرگشت بیجان —> جاندار امروز ٠ است.
پارسیگر
ممکن است گوناگون و متفاوت باشند اما قطعا گونه جداگانه ای نیستند.
و برعکس
همانطور که اشاره کردند اسب و خر قابلیت بچه آوری دارند اما گونه واحدی نیستند.
همه آنها که از بین رفته اند و همه آنها که موجودند بسیار کمتر از آنچه می توانسته اند که باشند کمترند.گفتآورد:
از این گذشته ,گونه های فراوان هومن هم بوده اند که بدست همدیگر
از میان رفته اند، مانند نئاندرتالها . همه ساله هم گونه های
پرشماری از جانوران برای همیشه از روی زمین بر میافتند.
در یک زیستبوم ویژه، همواره یک گونه دارای چیرگی ( dominance)
است، برای نمونه در تایگا، درختان کاج ویژه ای سراسر
زمین را فراگرفته اند، چرا که بهتر از هر درخت دیگری خود
را برای ان زیستبوم سازگار نموده اند. بدینسان، فراوانی
گونه ها همواره مرزمند است چون بدست یک گونه ی
سازگار تر و چیره، از میان میروند. همچنان که سفید پوستان،
سرخ پوستان آزتک و مایا و امریکای شمالی و بومیان استرالیا و ... را از میان بردند.
سرخ پوستان را نمی دانم اما فکر کنم بومیان استرالیا هنوز موجودند و منقرض نشده اند.
توان پیشبینیپذیری از توان پیشگویی دگرسان است, فرگشت یک روند است و بس و قانونهایِ فرمانروا بر آن چیزی بجز همان قانونهایِ گیتیگ و فرمانروا در جهان مادی ما نیستند.
روند فرگشت هم روندی کمابیش پیشدیدنی است, نمونهوار این را بخوانید: پیرامون فرگشت (تكامل) - برگ 4
شاید گفتن و نگفتن ما پیوندی با درستی یا نادرستی نگره ندارد, ما میدانیم و بدرستی پیشمیبینیم که زمستان هوا سردتر خواهد شد, ولی نمیدانیم چه روزی سردترین روز سال خواهد بود
و شاید این روز ٢٢ بهمن باشد, اکنون چه, چون گفتهایم شاید, پس پیشبینیِ ما در اینکه زمستان هوا سردتر از دیگر سالگهها خواهد بود نادرست است و اعتبار ندارد؟ :4:
سخن اتان باز هم گنگ بود, در فرگشت سازوکارهایی پدید آمدهاند که از همین ناسازگاری پیشگیرند, ب.ن. فرگشت کسانیکه با خویشاوندان نزدیکی میکنند را با فرزندان واپسمانده و
بیمار پادافره میدهد (و این در فرهنگ خود اش را براه تابوی زنا با نزدیکان باز میکند), ولی چرا؟ میتوانیم یکی از کارکردهایِ آنرا همین پیشگیری از ناسازگاری میان ژنها بدانیم.
پارسیگر
ظاهرا فراموش کردید که این قسمت (بیجان ==>> جاندار) را مفروض گرفتم که تمام شده و در حال حاضر امکان تحقق ندارد بحث ما در فرگشت جاندار از نقطه بعد از آغاز جاندار یعنی تک سلولی ها، است.
به عبارت خیلی ساده چرا تک سلولی های امروزی حداقل در محیط آزمایشگاهی نمی توانند پایه مرحله و روند جدیدی از فرگشت باشند؟
خیر, این فرگشت بیجان —> جاندار را هم در آزمایش پُرآوازهیِ میلر-یوری آزمودهاند: Miller–Urey experiment - WiKi
پس میبینید هتّا در اینجا هم سوراخ چالهای برای کنشمندی آفریدگار هوشمند نمیابید, ولی
بیشتر بگردید, شاید هنوز یک چالهای آن ژرف مرفها مانده باشد که ببندیم به ریش خدا! (:
که گفته اگر امروز چنین پیشایاختگانی را فرگردانند نمیتوانند؟ ٥ میلیارد سال بشکیبید, اینها هم میتوانند به هومن برسند!گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی کوشا
پارسیگر
خودتان می گویید احتمال صفر است بعد برای آن نقض ذکر می کنید؟ !!
حال که در آزمایشگاه این اتفاق افتاده بهتر نیست به جای اینکه ما وجود خود و سایر موجودات را به ابر و باد و مه و خورشید و فلک مستند کنیم،
ریشه خود را در آزمایشگاهی در ورای میلیاردها سال قبل جستجو کنیم؟
اینگونه با عقل سازگاری بیشتری ندارد؟
گفتم که مشکل اینجاست که این پیشیاختگان در چهار، سه، دو، یک و ... میلیارد سال قبل موجود بوده و زمینه فرگشتن آنها فراهم بوده است پس چرا محصول نهایی واحد است؟گفتآورد:
که گفته اگر امروز چنین پیشایاختگانی را فرگردانند نمیتوانند؟ ٥ میلیارد سال بشکیبید, اینها هم میتوانند به هومن برسند!
گفتیم گرایندی* رخداد آن در جهان ٠ است, نه در آزمایشگاه! (:
باز هم سخن اتان گنگ است, دریافت چه چیزی این اندازه برایتان دشوار است؟ یک خاستگاه همباز به همهیِ جانداران کنونی شاخهیافته:
پ.ن.
تازه اگر آمار بدانید, میدانید که گرایندیِ هیچ چیز ٠ راستین نیست, فردا هم شاید خورشید درنیاید یا مادربزرگ اتان هم دوباره زنده شود, ولی گرایندیِ اینها را ما ٠ میانگاریم!
پارسیگر