منافع مشترک ایران و اسرائیل؟
درود
حتما به گوشتون خورده که ایران و اسرائیل منافع مشترک زیادی دارند و اگر جمهوری اسلامی نبود با هم رابطه ی خوبی داشتند.قصد دارم برای شما توضیح بدم که چرا موضوع درست برعکس
چیزی هست که شما فکر میکنید.
تا الان متوجه شده اید که مقامات اسرائیلی تلاش بی سابقه ای میکنند تا توافق هسته ای بین ایران و آمریکا بوجود نیاد.
خوب. سوال خوبیه که از خودمون بپرسیم. اگر مشکل اسرائیل فقط جمهوری اسلامی باشه و از حکومت مردمی ایران حمایت کنه, بهترین هدیه که برای مردم ایران همین توافقه!
توافق, قدرت اقتصادی مردم رو بالا میبره و بدنبالش قدرت چانه زنی مردم با حکومت هم بالا میره و به دنبالش, پاسخگویی حاکمیت به مردم رو هم زیاد میکنه.
هرچه توافق سنگین تر باشه, سرمایه گذاری بیشتری در بازارهای کشور انجام میشه و به همون نسبت از تندروی ها و ماجراجویی های حکومت کم میشه.
بسیار خوب. همه ی این ها مواد لازمی هست که کشور ایران برای شروع به پیشرفت نیاز داره.
پس چرا کشور اسرائیل که ادعای دوستی با کشور ایران و حمایت از مردم ایران رو داره تا این اندازه با توافقی که بدون شک بر روی وضعیت مردم و کشور ایران تاثیر مثبت داره مخالفه؟
من این ماجرا رو در 2 قسمت برای شما توضیح میدم.
قسمت اول, ماجرای چگونگی شروع ارتباط جدی ایران و کشورهای منطقه با آمریکا و قسمت دوم, موضوع اختلاف ایران و اسرائیل و تمام کشورهای منطقه بر منافع مشترک.
برای فهمیدنش باید به عقب برگردیم و تاریخ معاصر کشور خودمون رو مرور کنیم تا درک این موضوع روشن بشه.
من سعی میکنم در حین احترام به اصل موضوع مورد بحث, اطلاعات اضافه و لازم در مورد شرایط آن زمان رو هم به شما بدم.
منافع مشترک ایران و اسرائیل؟ - 1
قسمت اول
بعد از جنگ جهانی دوم, امریکا فقط یک دشمن داشت. کمونیسم.
کمونیسم 2 قطب داشت که سایر کشورهای کمونیستی به شکلی زیر مجموعه های این دو قطب به حساب می آمدند.
اولین قطب شوروی بود و قطب دیگر چین.
چین کمونیست به دنبال کمونیستی کردن آسیای میانه و آسیای جنوب شرقی بود و شوروی برای کمونیست کردن خاورمیانه و آفریقا نقشه میریخت و حتی در اوج فعالیت هاش به موفقیت هایی در
پیشبرد ایدئولوژی کمونیسم در آمریکای لاتین رسید که در پله ای باعث برگزاری تظاهرات و بمب گذاری حتی در آمریکا شد.
این اتفاق, خطر شوروی رو برای آمریکا بسیار پررنگ کرد.
آمریکا از مدت ها قبل برای جلوگیری از گسترش مرزهای کمونیسم, شروع به سرمایه گذاری در کشورهای هم مرز با شوروی و چین کرده بود.
بهترین جا برای سرمایه گذاری, کشورهای جنگ زده هستند که بنیان های اقتصادی نابود شده دارند.
و چه جایی بهتر از ژاپن و آلمان.
آمریکا خیلی زود از نتایج مثبت کارش خرسند شد و شروع به امتحان این روش جواب داده, در کشورهای دیگر کرد.
اولویت با کشورهایی بود که مرز نزدیکی با شوروی و چین داشتند.
پروژه ی کره ی جنوبی و ایران که هردو کشور همسایه های چین و شوروی بودند کلید خورد.
اما همانطور که در آسیای جنوب شرقی, سنگاپور و اندونزی و مالزی هم توسط آمریکا فتح شدند, در خاورمیانه هم ایران تنها نبود.
اسرائیل هم کشور تازه تاسیسی بود که خطر نفوذ شوروی درش احساس میشد.
همینطور عربستان که مورد حمایت آمریکا قرار گرفت.
آمریکا شروع به پرداخت کمک های مالی, اعطای وام, پشتیبانی نظامی, همفکری و بازسازی کشورهای تحت نفوذش میکند تا آن ها رو جذب کند تا بتواند سدّ و مقاومت محکمی در برابر نفوذ
کمونیسم باشند.
در این بین پیشرفت ایران از کره و اسرائیل و عربستان به شکل محسوسی بیشتر بود. دلیل این کار احتمالا بخاطر نیروی کار جوان و صنعتگران فراوان بود و پیشرفت های اقتصادی خیلی خوبی
رو تجربه کرد.
سال 1342 تا 1352, طلایی ترین سال های اقتصاد ایران بود.
سال 1353 با افزایش بسیار زیاد قیمت نفت همراه بود.
درآمد ناچیز نفت ایران به یکباره به 23 میلیارد دلار رسید.
با توجه به نرخ منفی تورم دلار, این مقدار پول در آن زمان بسیار زیاد بود و با درآمد نفتی زمان احمدی نژاد قابل مقایسه بود.
این درآمد هنگفت, شاه ایران رو از کمک ها و دخالت های آمریکا -که حالا به آقا بالا سر تعبیر میشد- کاملا بی نیاز میکرد.
شاه نیمی از این پول را سهم خودش میدانست و برای شخص خودش و خانواده اش کنار میگذاشت. با این کار اولین فساد میلیارد دلاری در ایران شکل گرفت. این فساد بزرگ, اعتراضات زیادی
را به سمت شاه روانه کرد.
شاه برای آرام کردن مردم و فرار از عواقب این فساد, با دستورشخص خودش, نیمی دیگر از پول بادآورده ی نفتی را به شکل مستقیم در اقتصاد تزریق کرد. شبیه همان کاری که احمدی نژاد بعد
از افزایش درآمد های نفتی با پول نفت ایران کرد.
شاه سعی میکرد با باد زدن بیشتر تنور اقتصاد ایران, انگشت اتهام مخالفان رو که حالا برگ مستندی از فساد هنگفت شاه در دست داشتند را از خودش دور کند.
غافل از اینکه اقتصاد با عجله و حماقت اصلا میانه ی خوبی ندارد!
این کار شاه با مقاومت شدید و گسترده ی اقتصاددان ها چه در ایران و چه در خارج از ایران مواجه شد و حتی گفته شد, دولت آمریکا به شاه در مورد عواقب غیر قابل پیش بینی این کار هشدار
داده بود.
اقتصاددانان به شاه اخطار دادند که برای فرار از فساد مالی, اشتباه بسیار بزرگتری را مرتکب میشود.
از سوی اقتصاددانان پیشنهاد شد برای جلوگیری از فساد پول نفت و عدم تخریب دلار های هنگفت نفتی در اقتصاد ایران, صندوق ذخیره ی ارزی تشکیل شود و پول نفت در آن صندوق پس انداز
شده و سپس در کشورهای خارج از ایران در قالب سرمایه گذاری خارجی, هزینه شود و به این ترتیب رنکینگ اعتباری کشور هم بالا میرود. کاری که بعدها نروژ کرد.
اما افسوس که این مقاومت همگانی, در پایان راه به جایی نبرد.
شاه دیکتاتور, برای فرار از اتهام فساد و با شعار پوپولیستی تسریع در بازسازی ایران, کار خودش را کرد.
اتفاقی که نباید می افتاد, افتاد!
وارد کردن حجم زیادی از پول به اقتصادی که با رهنمود آمریکا, زیر سایه ی عقلانیت و ریتم منطقی و مثل ساعت کار میکرد, یک شوک بسیار بزرگ بود.
ناگهان اقتصاد ایران رشدی خیره کننده را تجربه کرد.
رشد اقتصادی که هنوز هم در بین پیرمردهای بازمانده از آن دوران با افتخار از آن دوران یاد میشود.
شاه در منحرف کردن نگاه مردم از خود و خانواده اش موفق شد و مردم سرگرم کار و زندگی شدند.
قیمت نفت هر روز بالاتر میرفت.
قیمت زیاد نفت کماکان به اقتصاد آمریکا فشار زیادی وارد میکرد.
از شاه ایران که رئیس اوپک شده بود, از طرف آمریکا درخواست شد تا با افزایش تولید, قیمت نفت را کاهش دهد که با مخالفت شاه روبرو شد.
در پی این مخالفت, کشور آمریکا خرید نفت از ایران را تحریم کرد.
شاه که به شکل احمقانه ی با پول باد آورده ی نفتی, پروژه های عمرانی بسیار رو کلید زده بود, با تحریم نفتی آمریکا به یکباره متوجه شد که در آمد نفت ایران به نصف کاهش پیدا کرد.
دولت ایران برای اولین بار در خرج و مخارج دولت ناکام ماند و کسری بودجه آورد.
برای جبران کسری بودجه, پروژه های عمرانی تعلیق شدند.
تورم و بیکاری به یکباره زیاد شد و فضا برای انقلاب مساعد شد.
با نارضایتی عمومی مردم, دیگر توان حکومت برای شاه مهیا نبود و سلطنت رو رها و از کشور فرار کرد.
منافع مشترک ایران و اسرائیل؟ - 2
قسمت دوم
تا اینجا فهمیدیم که چرا آمریکا, ایران و چند کشور دیگر در خاورمیانه و شرق آسیا را جزیره ی امن معرفی میکرد و حجم زیادی از کمک های مختلف, هرسال برای کمک به این کشورها در دولت
و مجلس آمریکا تصویب میشد.
بزرگترین حُسن این حجم از توجه آمریکا به این کشورها, امنیت و ثبات اقتصادی بود که از طرف آمریکا به این کشورها هدیه شد و بزرگترین دلیل پیشرفت اقتصادی سال های حال حاضر این
کشورها را رقم زد.
برگردیم به ادامه ی ماجرا:
پس از فروپاشی شوروی دیگر نیازی برای کمک آمریکا به آلمان و ژاپن و کره و اسرائیل و بقیه ی کشورها ی زیر پرچم آمریکا نبود.
در ایران هم انقلاب شده بود و دولت انقلابی حاضر به کنار آمدن با آمریکا نبود.
آلمان و ژاپن و کره, اقتصادهایی قوی داشتند و نیازی به ادامه ی کمک های آمریکا وجود نداشت.
خطر کمونیسم هم رفع شده بود و آمریکا مجبور به خرج هزینه ی مالی در کشورهای دیگر نبود.
اما اسرائیل فرق اساسی داشت.
کشوری ضعیف و تازه تاسیس که حتی بدون حمایت آمریکا, حتی ادامه ی حیات این کشور به خطر می افتاد.
اسرائیل مثل همیشه برای ادامه ی زندگی, به کمک ابرقدرت جهان نیاز داشت.
به همین دلیل AIPAC تشکیل شد.
کارکرد این سازمان در یک جمله خلاصه شده:
"به آمریکا بقبولاند که تنها نماینده ی آمریکا در خاورمیانه است"
سازمانی برای چانه زنی.
از منابعی که سازمان رو تشکیل داده بودند پول دریافت میکرد و به اشکال مختلف (معمولا هزینه ی انتخاباتی) به سناتورها پرداخت میشد.
به این ترتیب این توانایی رو داشتند تا رای سناتورهای آمریکایی را خریداری کنند.
بعد از کسب تجربه و یادگیری ساز و کار انتخابات ایالات متحده, در مرحله ی بعد حتی سناتورهای یهودی از این طریق به سنا و مجلس نمایندگان راه پیدا کردند.
اسرائیل برای اینکه به دولت آمریکا بقبولاند که "تنها نماینده ی آمریکا در خاور میانه ست" نیاز به تصویر سازی داشت.
متاسفانه رهبران ایران هم با حماقت زیاد, آب رو به آسیاب این ها میریختند.
"پاک کردن اسرائیل از روی نقشه ی جهان" که بارها در صحن عمومی و جلوی دوربین توسط محمود احمدی نژاد گفته شد و بسیار از طرف اسرائیل تبلیغات میشد, بیشترین نقش رو در حمایت
آمریکا و حتی جهان در این سال ها از اسرائیل داشت که در نقطه ی اوج خودش باعث شد حتی انتقادات برخی از کشورهای اروپایی به اسرائیل متوقف شده و حتی دشمنان اسرائیل رو بر علیه
ایران با اسرائیل متحد کرد!
دولت اسرائیل هنوز هم درگیر تامین امنیت حیات این کشور هست.
این کشور به بحرانی ادامه دار نیاز داره تا به حیاتش ادامه بده.
تا به امروز, نقش بحران آفرینی در منطقه رو هیچ احمقی بهتر از رهبران تندروی ایران بازی نمیکرد.
به همین خاطر, امروز که صحبت نزدیک شدن ایران و آمریکاست و حرف از ایجاد رابطه بین دو کشور بعد از 36 سال قطع ارتباط شده, اسرائیل واقعا ترسیده.
نه فقط اسرائیل که پرچمدار مخالفت با ایران شده بلکه عربستان و قطر و امارات و ترکیه میدانند که ایران متحد آمریکا میتواند به تنهایی جای خالی حلقه ی گمشده ی آمریکا در خاورمیانه را پُر
کند.
ایران بعد از 36 سال تحریم های همه جانبه, نه تنها فرو نپاشید, حتی امروز نفوذ و پیشرفت ایران را در خاورمیانه میبینیم.
در حالیکه آمریکا مدت هاست به متحدانش در خاورمیانه کمک های همه جانبه کرده و بدون گرفتن نتیجه درمانده شده.
منافع ایران و اسرائیل و تمام کشورهای خاورمیانه بعد از فروپاشی شوروی از هم جدا شد و رقابتی بین کشورها درگرفت برای دریافت امتیاز بیشتر از آمریکا.
به همین خاطر, اسرائیل تا این اندازه و به شکل بی سابقه ای به هر ریسمان کهنه ای چنگ میزند و از هر دروغی استفاده میکند تا ایران هراسی را تبلیغ کند شاید بتواند از حل شدن یکی از
بزرگترین پرونده های بحران ساز خاورمیانه و خوراک حیات اسرائیل و ظهور دوباره ی یک رقیب قدرتمند جلوگیری کند.