شاهکاری جاودان! :e00e:گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Russell
نمایش نسخه قابل چاپ
شاهکاری جاودان! :e00e:گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Russell
خب وقتی تنها کسی که در این دفترچه آواتارش این است، پرسش من قدری احمقانه به نظر میآید.
آن تصویر نیچه که در صفحهی شخصی من همیشه هست،
آواتارم اما تا زمانی که ستیز درونیِ من با من هست، همین خواهد ماند.
یا این کشتی ره از این دریای طوفانی به در خواهد برد و یا خود را به کوهِ یخ خواهد افکند.
نه من با تو نبودم چرا به خودت میگیری؟!
---
به خدا من امتحاناتم نزدیک است, انقدر من را ترغیب نکنید و شاهکا شاهکار نکنید!
اصلا درباره ناول و اینها چیزی نگویید... خاموش! :e416:
من چند واحد برنامه نویسی باید پاس کنم به دادم برسید. :e413:
یکی از پسرهای کلاسمان است به نام "سی پی یو" و "جاواسکریپت" معروف
است. موقع امتحانات که میشود آدم باید با چنین افرادی طرح دوستی بریزد.
(من چرا انقدر در برنامه نویسی خنگ می زنم؟ هیچ چیز نمی فهمم... یعنی
هیچ, چیز)
میفتم... :e411:
برنامهنویسی دو مرحله دارد:1- بیان الگوریتمیکِ راهِ حل (Solution)
2-Programming
سختش همان مرحلهی نخست است. در اینجا نیاز است مساله را تحلیل کنید و راهِ حلی قابل پیادهسازی در زبانِ برنامهنویسیِ موردنظرتان، بیابید. نیاز است که اندکی در موردِ زبانِ منتخبتان بدانید. مثلا باید بدانید که در سیشارپ اشارهگر وجود ندارد یا باید بدانید که در سی نوعِ برنامهنویسیِ شما Functional باید باشد یا اینکه تنها ساختارها در این زبان struct و آرایه است و بقیه چیزها را باید خودتان بسازید. اگر این مرحله را به خوبی پشت سر گذاشتید، مرحلهی دوم بسیار ساده است و تنها باید بدانید چگونه باید با آن زبان سخن با کامپیوتر سخن بگوئید.
هماکنون بهترین زبان برای آموختن برنامهنویسی به نظر من پایتون است. یک نگاهی به آن بکنید، مطمئنم خیلی به شما در آموختن برنامهنویسی کمک خواهد کرد. جاوا اسکریپت خیلی زبان بیدر و پیکریست، از آن آغاز نکن هرگز!
اینها برگشت به همان خانهیِ یکم است. آوردن فرهود نیاز به انگیزه ندارد و
موشکافی و فزونکاوی در انگیزههایِ آورندهیِ فرهود خود گونهای پیشدواری است.
اینکه شما میسُهید بر اینکه مردم چگونه فرهودها را میپذیرند و شاید دچار
کژبرداشت شوند نیاز به اندیشه میرود, خود نشان میدهد چه اندازه کژرفتهاید, زیرا از
خویشکاری من و شما نیست بر اینکه مردم چگونه فرهودها را میپذیرند یا از آن بامزهتر چه دسته از فرهودهایی را
بهتر است خود امان را به آن راه زده و نپذیریم (دانستههایِ ژنتیک, فرگشتیک, ...) تا مبادا برخی موجسواری کنند.
یک آزمایش اندیشیک.
هُمایون میگوید:
من از دخترهای سیاهپوست خوشم نمیاید, تنها دخترهای سپید را دوست دارم!
در سوی دیگر, دختری خوشگل و خواستنی میگوید:
من از پسرهای قدکوتاه خوشم نمیاید, تنها پسرهای قدبلند را دوست دارم!
کدام شما را بیشتر برانگیزاند؟ اگر یکمی, پس بی هیچ گمانی شما شستشوی مغزی رفتهاید.
چرا؟ خب بآغاز بیایید آماروار بنگریم, شمار پسران قدبلند ١ دهم همهیِ پسران بگرایند بیشتر نیست, پس یکی از ناپسندیِ
خود از نزدیک ٣ و نیم میلیارد تن میگوید, هنگامیکه شمار همهیِ سیاهپوستان رویهم به ٣ و نیم میلیارد هم نمیرسد, چه برسد به دختران سیاه!
همتراز همان سخنان آبکین که political correctionistها میگویند: بیایید همه با هم مهربان
و دوست و خواهر برادر باشیم و این پیشداوریهای زشت را نکنیم و همدیگر را دوست داشته باشیم و blah blah.
از آن بدتر: مردم کودن هستند, بهتر است فرهودها را پیش از آوردن سبک سنگین کنید, که مبادا, خدایِ ناکرده کسی کژبردارد و موج سوار شود.
اینها هر دو کژروی هستند و بهتر است بسادگی, بجای این بازیهایِ زبانی و این دستکاریِ فرهودها, به خاستگاه و انگیزهیِ کنشها پرداخته شوند.
برای نمونه ستیز میان مردم نمیخواهید؟ پس تنها انگیزانندهیِ راستین ستیز که همانا کمبود و پخش بنمایهها (در واژگانِ کمونیستی: Verteilungskampf) باشد
را از میان بردارید, اگرنه که تنها سادهاندیشترینان هستند که میاندیشند کسی آنجا نژادپرست میشود چون از سپید بیشتر از سیاه خوش اش آمده.
پارسیگر
اینها بیربطند، گفتم که من به سلایق کسی کاری ندارم، خودم هم ممکن است از مردمانِ خاصی بیشتر از بقیه خوشم بیاید. موضوع ارتباطی بود که میانِ نژاد و برتری انسانها تصویر شده بود. پس عملا به کاهدان زدهاید.
همچنان کاهدان را نشانه گرفتهاید و انگار نوشتهها را نمیخوانید، من سخنی در مورد سلیقهی کسی نگفتم و تذکر دادم که من کاری به سلایق کسی ندارم. با همهی اینها من نمیدانم روی چیزی که من نگفتهام چرا اینقدر مانور میدهید و رودهدرازی میکنید؟ به جای این کار به من بگویید کسی که یک نژاد را دشمن خویش میداند یا نژادی را به پستی یاد میکند، چه ربطی به این چیزهایی که شما میگویید دارد؟
البته آن چیزهایی که گفتم بیشتر مربوط به اصول شخصی خودم بودند و انتظار اینکه به معیارهایی جهانشمول بدل شوند را نداشتم و میپذیرم شاید بیانشان در مکانی عمومی درست نبود. اما شما اینجا هم باز اشتباه گرفتهاید و بر اساس همان برداشتِ نادرستی که از سخن من داشتید گمان کردهاید که من به سلیقهی کسی گیر دادهام، در حالیکه هیچ اینجور نبوده.
عجیب است واقعا! شما گویا حقیقتا نوشتههای مرا وارونه میخوانید یا اینکه سخنان مرا با کسی دیگری قاطی کردهاید!
میتوان نژادپرستی را ریشهیابی کرد و کوشید آن را ریشهکن کرد، اما خودِ نژادپرست نمیتواند تمامِ مسئولیت اخلاقی نژادپرستیِ خویش را به گردن آن دلایل بیاندازد.
حالا من نمیدانم کی و کجا ریشههای نژادپرستی را انکار کردم و کی گفتم نژادپرستی نیاز به یک آسیبشناسی ندارد، نمیدانم. اما برای نمونه در ایرانِ امروز که مشکلاتِ اقتصادی بسیار زیاد است و مردم با فقر و گرسنگی دست و پنجه نرم میکنند، آیا سرقتِ من از خانهی همسایه موجه میشود؟
من اگر خود را ضدنژادپرستی میدانم برای این است که معیارها و ارزشهایم را میشناسم و میدانم که نژادپرستی اگرچه بخشی از آسیبهای اجتماعی میتواند باشد، اما هرگز خودِ شخص نژادپرست مبرا از نادرستی نژادپرستی نیست.
بقیهی چیزها هم که طبق معمول همان رودهدرازیهای بیربط است.
در راستای بحث استیکها امروز استیکی با یک روش من درآوردی از خود در کردم که نگو :e420:
روش کار :
خرید گوشت استیکی (در مورد من Rib-Eye) از فروشگاه.
زدن روغن زیتون و نمک دریا به هر دوطرف گوشت.
داغ کردن تابه چدنی از اینهایی که وسطش خط خطی داره تا سر حد ذوب :دی
ریختن روغن درون سینی فر و گذاشتن آن در فر داغ تا روغن هم داغ شود .
گوشت را انداختم توی تابه و تا جایی که میشد هر دو طرفش را بدون ریختن روغن در تابه گریل کردم وقتی که حسابی گریل شد روی گوشت روغن مایع ریختم که منجر به کثافت کاری عظیمی در اطراف گاز و آشپزخانه شد :)))
روغن به قدری بود که یک طرف گوشت در روغن سرخ شد سپس گوشت را برگرداندم و اون طرفش رو هم سرخ کردم ولی نه خیلی.
بعد سینی که تهش یک کمی روغن ریخته بودن گذاشته بودم توی فر داغ بشه رو درآوردم گوشتها رو گذاشتم داخلش روی هر تکه یک مقداری Kreuterbutter (کره ای که توش سبزی داره) ریختم گذاشتم توی فر داغ 4-5 دقیقه موند.
بعد درآوردم و نوش جان کردیم .
کل مدت زمان پخت از لحظه ای که گوشت رو انداختم توی تابه حدود 8 تا 10 دقیقه .
وسطش صورتی ولی پخته شده و حسابی آبدار بود.
یعنی دست گُلِ خودم درد نکنه :e14c:
خوردنش با سالاد و French Dressing و سیب زمینی تنوری که رویش Sour Cream ریخته بودم به قدری لذت بخش بود که مامانم از گناه به گند کشیدن آشپزخانه ی خوشگلش گذشت :e415: