با سلام
وقتی تو بیمارستان پروندم دستم بود تا نوبتم بشه برم پیش روانپزشک یک نگاهی به پروندم انداختم و دیدم پزشک توی لیست بیماری هایی که به من نسبت داده نوشته "افکار فلسفی"!
آیا افکار فلسفی ناهنجاری هست؟!
نمایش نسخه قابل چاپ
با سلام
وقتی تو بیمارستان پروندم دستم بود تا نوبتم بشه برم پیش روانپزشک یک نگاهی به پروندم انداختم و دیدم پزشک توی لیست بیماری هایی که به من نسبت داده نوشته "افکار فلسفی"!
آیا افکار فلسفی ناهنجاری هست؟!
مشکلی که من با روانشناسی دارم (روانشناسی از نظر درمانی نه روانشناسی که در راه شناخته) اینه که سعی میکنه یک شخصیت تیپیک معرفی کنه و بعد تمام آدمای دیگه که از این استاندارد فاصله دارن رو انگ بیمار بودن و غیر عادی بودن بزنه.
من حدود 5 سال تحت مشاوره بودم، از همون ابتدا روانشناس احمقم مشکلم رو افسردگی تشخیص داد در صورتی که من به هیچ وجه علائم افسردگی تو خودم نمیدیدم (من فقط دچار یک چالش فلسفی بودم که اگه صبر میکردم مسلمن بعد از یکی دو سال حل میشد، منظور تغییر سیستم ارزش گذاری و جهانبینیه) ولی خب بعد از یک ماه شروع کردم به خوردن دارو و خوردن دارو همانا و به فاک فنا رفتن همان.
کلن این روانشناسی که بین ملت رایجه (چه تو ایران و چه تو کشورای دیگه) خیلی چیز سطحی و مزحکیه، آدما رو خیلی تخمی تخیلی تحلیل میکنه (تو ایران که هنوزم تحت تاثیر روانشناسی احمقانه ی رفتارگراست)
به من هم گفت شما خطرناکی! حال آنکه قبل و بعد از اون درگیری من حتی یک بار هم شروع کننده درگیری با هیچکس نبودم.
به نظر من با قدرت گرفتن علم تجربی در چند قرن اخیر فلسفه در حال احتضار هست ولی بیمار خواندن فلاسفه و کسانی که دوستدار فلسفه هستند حماقت محضه.
الان چه در داخل ایران چه خارج ایران فلسفه به عنوان یک رشته دانشگاهی تدریس میشه. حتما از نظر آقایون روانپزشک دارن این دانشگاه ها بیمار روانی تحویل جامعه میدن!
به هر حال علم روانپزشکی در ابتدای راه هست نشانه اش هم اینکه در این 3 سال چند روانپزشک درجه یک با حق ویزیت بالا منو معاینه کردن که اولی (که مثلا استاد دانشگاه بود!) گفت من اسکیزوفرنی دارم! بعدی گفت سایکوز بعدی گفت افسردگی حالا هم چند روزی هست که دارم داروهای بیماری دو قطبی رو میخورم!
حالا چجوری میخوان درمانش کنن ؟
خیلی با دوستان بحث کردم:
http://www.daftarche.com/%DA%AF%D9%8...85%D8%9F-1767/
هنوز نظرم تغییری نکرده. در واقع دنبال فرصت میگردم.
درود به شما
به وارونه انچه که شما میپندارید زندگی شما جالب و هیجان انگیز است
دوست من همان نیروهای ماورایی که شما بدان اعتقاد دارید مرا وادار کرده که
به اینجا بیایم و برای شما پیغام نیروهای ماورایی را موشکافی کنم و ان
این است که شما برای هدفی بزرگ به دنیا امدید و تا زمانی که به وظیفه
جهانی خود در زندگی عمل نکنید مجوز خروج از زندگی را ندارید پس
بیهوده به دنبال خودکشی نباشید این را هم بدان تمام اتفاقهای 3سال
اخیر در این جهت بوده که به تو یک چیز را یاداوری کند و ان همان کمبود
های توست که همانا احساس بی مصرفی و عدم لذت از زندگی است
اگر حس کمبود نور در تاریکی نبود امروز لامپی هم در کار نبود اگر حس کمبود غذا نبود کشاورزی هم در کار نبود پس کمبودها شاه کلید تعیین
اهداف اینده تو هستن.کمبودهای بزرگتر یعنی اهداف بزرگتر یعنی
وظیفه بیشتر و وظیفه تو چیزی نیست جز انجام دادن کارهایی که زندگی
رو واست لذت بخش تر کنه و کارهایی رو انجام بدی که تحسین دیگران
رو برانگیزی و احساس ارزشمندی رو درون خودت تقویت کنی و دقیقا
انجام همان کارها وظیفه اصلی است که به گردن توست
پس انتخاب کن که یا مثل انسانهای ترسو همیشه در فکر فرار از کمبودها
و خودکشی باشی یا مثل انسانهای قدرت مند برای تغییر زندگیت و باورهات
و لذت بردن از زندگی به جنگ کمبودهات بری
این رو هم بدون اولین تجربه شیرین ارزشمندی و قدرتمندیت در زندگیت
زمانیه که با فراغ بال و اراده ی فرا بشری خودت راه جنگ با کمبودهاتو
پیش بگیری و خودتو به عنوان یه مبارز قبول کنی اونقدر این حس شیرینه
که همون شیرینه اون حس تورو برای پیروزی های اینده ترغیب میکنه
و لذت بردن از زندگی از همون لحظه شروع میشه جایی که نه ترسی هست
نه دلهره ای فقط لذت و اراده ای فرا انسانی و تشنگی سیری ناپذیر برای پیروزی
افکار فلسفی در جامعه ای که افکار دینی و مذهبی داره بله ناهنجار است!