قدما دراینباره چه روشی را پیشه میکردند؟
بالاخره در روزگار قدیم هم در شهر فاحشهخانه بوده.
نمایش نسخه قابل چاپ
البته که معتقدم، با تمام علاقهای که بهتان دارم، شما و داریوش باید بروید کمی آنطرفتر بیاستید مبادا بوی تعفن این «پوچگرایی» نوجوانپسند ِ سطحی که چیزی بجز یک مکانیزم روانی برای عمومیت بخشیدن به زندگی پوچ و بیارزشی که دارید و تحمل آن نیست، مرا خفه بکند. رستگاری ولو برای من میسر نباشد، برای دیگران ممکن است.
والا ترجیح شخصی من این هست که فاصله ایدولوژیکم رو با دیگران حفظ کنم،هیچ چیز نفرت اورتر از این نیست که دیگران هم مثل من فکر کنند،اون وقت باید دیدگاهم رو عوض کنم:))
و البته هرچند من معنا رو انکار میکنم ولی ارزش رو نفی نمیکنم.
البته من تصور رستگاری رو ممکن میدونم ولی این تصور بلاخره یک جایی از بین میره ولی گویا تو امید داری که دیگران بتونند این تصور رو حفظ کنند.
+To choosehistory, and history alone, is to choose nihilism و قطعا من خودمو نهیلیست نمیدونم:e402:
من به عنوان انسانی که زندگی هدانیستی دارم، میبینم لذتی که در انکار ارادی خوشی هست در خود خوشی وجود ندارد. من پس از انکار خوشی احساس غلبه بر خود خویشتن میکنم. یک قدرت بسیار عمیق، این احساس که سرنوشتم در اختیار خودم است و هیچکس نمیتواند آنچه را ندارم از من بگیرد. یک هدانیست به من نشان بدهید و من به شما مردی را نشان میدهم که میتوان او را از طریق تهدید یا تحدید دسترسی او به ابژهی لذتش کنترل کرد، فریب داد، به هر سو کشاند.. اکنون یک زاهد به من نشان بدهید، و من مردی را به شما نشان میدهم که هیچکس قادر نیست به اختیار و ارادهی او نسبت به خودش متعرض بشود.
به نظر میرسد هر خصلت نیک در آدمی زاییدهی خودانکاریست نه خودپذیری. تغییر مثبت تنها از طریق پرهیز از عمل ناپسند است که حاصل میشود. من خیلی دیر شروع کردهام اما ای کاش راهنمایی در این راه داشتم. منظورم راهنمای زنده است که با او در اینباره سخن بگویم نه مردانی که سیصد سال پیش قبلتر مردهاند. :e40a:
http://maverickphilosopher.typepad.c...75c89a6970c-pi
هم بهت میاد هم کچل خوشتیپه :))