منم خوب، مثلا آیدیها یه ذره سبکتر میشن :e414: امیر هم برگشته که.
آخی. سربازی خیلی عمر تلف کردن هست. درکت میکنم :e413:
نمایش نسخه قابل چاپ
امیر جان من اینرا به جد میگویم، تاکنون کسی را ندیدهام به اندازهی شما صاحب نظر باشد، من اکنون با خودم میاندیشم اگر چندسالی زودتر با شما آشنا میشدم چندین سال در زندگی جلوتر میفتادم گرامی.
سپاس، خوشحالم که این حرفها به کارتان میآید. :e405:
درود و خوشآمد. خب، چند کیلو کم کردید به سلامتی؟
خودمانی این ماجرا بار دیگر نشان داد زنان چه موجودات دوستداشتنی و بامزهای هستند. یکی دختری پنجشنبه به من میگفت بیرون نمیآیم و میترسم اسید در صورتم بپاشند و... :e411:
جای دوست کوچک ما آلیس هم خالیست کمی اینجا دور هم او را شکنجه کنیم...
این موسوی چیها که الان دارن کون خودشون رو پاره میکنند برای اسید پاشی ، یادشون رفته زمان میر حسین کار هر روز کمیته اسید پاشی و کردن دست پسرها توی سطل رنگ برای پوشیدن آستین کوتاه بود!؟ بگو لعنت بر میر حسین! بشمار!!