+ گرسنگی، تشنگی، ...
اینها نیاز به تفسیر ندارند :21:
نمایش نسخه قابل چاپ
اخه من نمیدونم این چه فشاریه که شما به خودتون میدید واسه این کتابی حرف زدن:e415:
ادم حس میکنه یه خار ماهی تو گلتون گیر کرده:e415:
راحت باشید
در پیِ ترانویسی چامههای خیام اینجا: رباعیات «خیام» - صفحه 2
چند شبی بود چامههای ترانوشته شده را خواب میدیدم و روی هم رفته خیاموار در خواب چامهسرایی میکردم.
یک جای خواب هم یک سدای زمزمهگری در گوشم میگفت:
Kâri ce koni ke bâ ajal bâšad joft ... Barxiz ke bezire xâk mibâyad xoft
یکجای دیگر هم میگفت:
Kâri ce koni bâ ajal bâšad joft ... Barxizo be jâm bâde kon azm dorost
روی هم رفته آمایش درهم برهمی از چامهها بود ... :21:
من که تا جاییکه می توانم سره نویسی نمیکنم تا همگان پُست هایم را
دریابند ؛ ولی این لفظ قلم را نمی توانی از من بگیری !
من هم چون همیشه آخر شب به دفترچه می آیم ؛ گاهی خواب های
پراکنده و گنگی از تو و ممد و بقیه می بینم !
:)))))))))