به به، درود @shirin خانوم! چطورید شما؟
نمایش نسخه قابل چاپ
به به، درود @shirin خانوم! چطورید شما؟
چی شده؟
مهربد بابا شده؟:))
این بابا مهربدم هر از چند گهی دچار عمق فلسفی میشه.ناز نازی شدی مهربد.برو استراحتتو بکن باز بیا از خصوصیات خوب زنانه باهام حرف بزنیم:)
دوستان خیلی لطف داشتن به من. :e415: در تعطیلات بسر میبردم. :e40a:
سخنگاه هوپا (پیش از اینکه به ج.ا. وابدهد), سخنگاه gozareforum.com (که بایگانیهایِ مزدک بخش از آنجا بود),
سخنگاه ایرانکلیک (که دیرتر شد گفتمان) و ... اینها همگی به اندازهیِ اینجا و بیشتر خوب بودند و شاید ١٠ برابر هم کاربر داشتند (گفتمان
میاندیشم ١٠ هزارتایی داشت), ولی دروغ هم نباید گفت که همهیِ آنها بگونهای سرانجام نیست و نابود شدند.
ما میدانیم که بزرگترین دشواری ایرانیان فیلترینگ نیست (از facebook), از سویی هم میدانیم گفتمانهایِ ما
پیشتر هوادار داشتهاند و کم کم از شمار آنها کاسته شده (از سخنگاههایِ نامبرده); در یک نگاه کلان من این را
تصمیمی از سوی ناخودآگاه ایرانزمین میدانم که به هر انگیزه و شوندی, این روزها مردم اش دل به اندیشه و فلسفه دیگر نمیدهند.
من اینجا چیزی بیشتر از آنچه خودم مایه میگذارم هم نمیخواهم; مردم گرفتاری دارند؟ خب من هم دارم, من هم سر کرایهیِ خانه و هزار
و یک چیز دیگر باید هر روز هزار و چند ترفند و نقشه بزنم. میگویید از نوشتن میترسند؟ خب بنویسند که نترسند, هر چیزی بار یکم بیشتر ترسناک نیست.
میگویید فیلترینگ آنها را بازداشته؟ پس چه جور برای پسند و دیدگاه نویسی روی تاربرگ بهمان pornstar راه میابند, ولی به اینجا نه؟
میگویید از ج.ا. میترسند؟ دستبردارید, ما اینجا از بیخ یک یا دو مسلمان که سالی یکبار میایند بیشتر نداریم که
گفتگوی دینستیزی بخواهیم داشته باشیم, ولی بجایش این همه جُستار فلسفیک و دانشیک و فرگشتیک داریم,
اینها را که در خود دانشگاه هم سخن برانید کسی با شما کاری ندارد, چه رِسد اینجا.
سپاس از مهر همگی دوستان, من که گفتم انگیزهیِ من گوشمالی دادن هیچکس نیست, ولی بگونهای آری خودم را روان و بخشی از
دفترچه میدانم که تا جاییکه در توانم بوده در راه گسترش و بزرگیِ آن کوشیدهام; بی هیچ گمانی لغزشهایِ فراوان هم داشتهام.
ولی به هر روی اینجا فرزند من نیست, بخشی از دستآوردهای من و تک تک دوستان است که از نگاه من ایرانیان باید آنرا بیشتر ارج بدهند و بزرگ بدارند.
چنانکه در انگلیسی و پارسی میگویند ما به خون تازه (fresh blood) مینیازیم که در رگ و ریشهیِ این پیکر دفترچه روان کنیم,
در نبود کاربران جوان و کنجکاو یک تکرار و بازتکرار همیشگی داریم از آنچه تاکنون گفته شده (rehashing the same old stuff again and again and again).
سپاس داریوش ارجمند,
من پیش از پاسخ در نوشته و بازخورد تک تک اتان نیک اندیشیدم و در تصمیم فرجامین که رفتن همیشگی باشد یکبار دیگر بازخواهماندیشید.
با این همه هم میگویم من نمیاندیشم که چیز چندانی هم برای گفتن دیگر داشته باشم (نوشتن فرایِ آنچه تاکنون گفتهام به دامنهیِ
زندگی بیرونم پا میدواند که برایش مرزی روشن داشتهام و دارم). پس درسته من میروم, ولی همین شمار پیک و جُستار میمانند.
دیگر اینکه نمونهوار من از هماکنون و همینجا میدانم تک تک هموندان دفترچه که به ٥٠ تا هم نمیرسند دربارهیِ هر پرسمان و گفتمانی چه جور
میاندیشند و چه نگر و نگرشی دارند, چه سودی دارد ب.ن. جُستاری بگشایید که پیشاپیش میدانید دیدگاه هرکس بباریکی پیرامون آن چیست؟
بدیِ یا شاید خوبیِ من اینه که در هر کاری یا سرتاپا هستم, یا از بیخ نیستم. میانهروی چنانکه از همین پارسیگویی امگفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Anarchy
میشود دید در من نیست. ولی همانجوری که گفتم سخن همه را خوب خواندم و گُزیرش من میشاید که شتابزده باشد.
با این همه ما که اینجا رایگیری کم نداریم, من هم گُزیر را پس به هموندان اینجا میسپارم, کدام راه را برای من میگزینید:
ُ
١- رفتن همیشگی پس از ٧٧٧٧ امین پیک (یک رای تا اینجا: @یه نفر)
٢- رفتن برای ٧٧٧٧ ساعت (≈ یکسال یا ٣٢٤ روز) پس از پیک نامبرده (زماندهی به دفترچه برای بازسازی و نوسازی خودش)
٣- رفتن و بازگشت تا زمانیکه شمار هموندان نامنوشتهیِ راستین اینجا از ٥٠٠ به ١٠٠٠ برسد.
٤- رفتن و بازگشت هنگامیکه شمار هموندان فعّال اینجا (همگاه در ٤٨ ساعت گذشته) از ٥٠ به ١٠٠ برسد.
این اعلان جنگی است به خوانندگان گوشه و کنار و بی نام و نشانی که آنسوی نمایشگر خاموش و بیسدا نشستهاند و دورادور
اینجا را همچون میدان گلادیاتورها نگاه میکنند. چنانکه در پیک پیشین گفتم, بدانید که اگر سخنگاه و اندیشگاه درخور میخواهید, باید درون
شوید و نشان بدهید, اگرنه ما اینجا در این انجمن کوچک بسنده همگون و هماندیش شدهایم و چیز دیگری دستکم از سوی من برای گفتن نیست.
پارسیگر
مهربد شاید تو هم یکی از اختلال های خلقی رو داشته باشی،کسی چه میدونه:))
بودن یا نبودن مساله این است؟ :e415:
راستاش به نگر من دلیلی برای خداحافظی نیست مهربد جان یا حداقل علنیش نکرد، برای خودت سختاش نکن، اینجا هست تو هم هر وقت که انگیزه داشتی بیا و با ما همسخن شو و هر وقت که انگیزه نداشتی خاموش بمان. پیشبینی آینده که در تواناییهایت فکر نمیکنم باشد، شاید اتفاقی افتاد، نگرت دگرگون شد یا هر چیز دیگری.
از نگاهی دیگر تصمیمِ تو بستگی به اینکه تو چطور اینجا را نگاه میکنی، یادم هست که تو زمانی به تاثیرگزاریِ اینجا توجه ویژهای داشتی، امروز ولی میبینم که بحث و گفتگو با دیگران برایت اهمیتِ بیشتری پیدا کرده یا هر دو به یک میزان اهمیت دارند. من توصر میکنم مهمترین دلیلی که اینجا مهجور مانده، نه فلیترینگ، نه ترس از مشکلاتِ امنیتی و نه به خاطرِ جوِ سنگیناش است که به خاطر گم بودنِ اینجا در فضای مجازیست و این یعنی اینکه ما به اندازهی کافی در معرفی دفترچه به فضای مجازی فعال نبودهایم وگرنه در فیسبوک صفحاتی هستند که خیلی از اینجا سیاسیتر هستند و گاهی اعضای چند صد هزارتایی دارند. به گمانِ من بهترین راهکار برای ارتقای تعدادِ کاربرارنِ اینجا نه تهدیدِ کاربرانِ مهمان به نابودیِ اینجا، که پیدا کردنِ راهکاریست برای اینکه این سایت و اسماش بیشتر در فضای مجازی پارسی دیده شود. من مطمئنم که در صورتی که اینجا اندکی بیشتر شهرت داشته باشد و بیشتر دیده شود، حتما چندین برابرِ اکنون کاربرِ فعال خواهیم داشت.