حالا دست منو رو نکن دیگه، الان دوباره میگه دخترها بهرهکشن و ...! :)
نمایش نسخه قابل چاپ
Retrospective determinismنمونه:وقتی - WiKi ژولیوس سزار خودش رو دیکتاتور امپراطوری روم اعلام کرد،سرنوشتش این بود که به قتل برسه.
خب اینطور به نظر میرسه که گویی"همه" دیکتاتورها حتما به قتل میرسند.ایراد استدلالت هم اینه که بیان میکنه چون در گذشته "برخی" چیزی رو "پوچ" دونستند و بعدا دیدگاهشون اشتباه از آب در اومده الان هم اگر چنین مشابهتی پیدا بشه،در آینده دیدگاهشون نادرست از آب درمیاد و در اصل دیدگاه خودشون پوچ میشه و نه طرف مقابل.
نکته این سفسطه هم اینجاست که نادیده میگیره که مثلا در این نمونه مواردی هست که دیدگاه طرف مقابل پوچ انگاشته شده و همچنان هم پوچ انگاشته میشه و هیچ "الزامی" به این نیست که با گذشت زمان دیدگاه خودشون پوچ بشه.
اگر این استدلال رو به همراه استدلال های دیگه همراه میکردی لزوما سفسطه آمیز نبود ولی وقتی در پاسخش فقط میگی "برده دار ها هم چنین فکری میکردند" استدلالت سفسطه آمیز میشه.
wow...
تو چرا این اندازه میپیچانی پسر؟ مگر کوروش بیخدا فرنودی آورد که من در موهومات به سر میبرم؟ نه. او هم
تنها گفت خوشباوران فراوانی در جهان بودهاند که از این آرمانهای پوچ و موهوم داشتهاند و مرا به آنان همانندید.
من هم در پاسخ او را به بردهدارانی که دیگران را به موهوماندیشی میهمانندیدند و خود درآمد
پوچاندیش بودند همانندیدم, اکنون تو چرا به من گیر دادهای که نه بیا درستی همانندی ات را اثبات کن؟
در همانندی من کژفرنودی نیست, ولی خب روشنه «فرنود فرزام» هم نیست و نمیبایستی هم میبود, چه که همچو یازشی در من نبود.
پارسیگر
مهربد من نمیکشم بحث کنم الان با این پریود دائم! ذهنیم دو سه جا دیگه در چند جبهه درگیرم،بی خی بابا:)))
من با اینکه در مورد کمونیست با سرور گرامی مهربد اختلاف نظر دارم اما در کل ایشون رو انسان فرهیخته و با شخصیتی می دانم. اما یه توصیه دوستانه به ایشون در ارتباط با پارسی نویسی در فروم هم داشتم که خواندن متنهای طولانی ایشون از عهده و حوصلۀ خیلی از کاربران خارجه! گرچه من خودم اگر آن راهنمایی های زیر متن هم نوشته نشود باز هم با تسلط و راحت می توانم آن متن را بخوانم اما فکر نمی کنم کاربران دیگر راحت باشند. در هر صورت من هم به زبان پاک علاقه شدید دارم و جبر روزگار است و چه می شود کرد شاید هم حق با ایشون باشه.
همه نمیاندیشند, ولی همه نگرمند (opinionated) اند.
ما کسان باهوش و فرهیخته هم داریم, ولی خوب پیرامون من کم یافت میشوند. بیشتر دوستان بیرون من یا از باغ پرت اند (فلسفه, اندیشهْ تُهیگ),
یا دخترهایِ بــلُند, سرخمو و یکسره سبکسر اند, یا از همه بدتر geekهایِ خورهیِ رایانه و مزدائیک و .. که سر آت و آشغالهایی که پُرگاه دوزار نمیارزند در تکاپو.
اینها هم اگر در سرنوشت ما نقش کلیدین نداشتند هیچ خردهای نبود, ولی چون دارند و بسیار هم دارند مایهیِ بیمناکی میشوند.
پارسیگر