وای این کارتون خیلی ناراحت کننده ای بود.
اگر درست خاطرم باشد دو تا خواهر برادر بودند که پدر مادر نداشتند و خودشان از خودشان مراقبت میکردند.
منکه دلم میگرفت این کارتون را می دیدم.الان هم که عکسش را گذاشتید باز ناراحت شدم:(
نمایش نسخه قابل چاپ
من از مزخرفات صدا و سیمای ج.ا همان دوقلوها(؟) را خوب یادم است و یادم است بسیار دوست داشتم؛ و البته من شنیدم که ایندو خواهر و برادر نبودند و ج.ا ما را
فیلم کرده بوده !!
آره مادرشون رو گم کرده بودن (یا مرده بود) و یه پسر و پدر روستایی ازشون مراقبت میکردن، بعد از اونجا هم
ظاهرا گم میشدن و میرن توی کوهستان تک تنهایی.
من آنه شرلی رو میدیدم دلم میگرفت. به خصوص قسمتی که متیو میمیره، الانم اگر ببینم ناراحت میشم.
آنه ! تكرار غریبانهی روزهایت چگونه گذشت؟
وقتی روشنی چشمهایت
در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم كودكیت
از تنهایی معصومانه دستهایت
آیا می دانی كه در هجوم دردها و غم هایت
و در گیر و دار ملال آور دوران زندگیت
حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟
آنه ! اكنون آمده ام تا دستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری
در آبی بیكران مهربانی ها به پرواز درآیی
و اینك
آنه شكفتن و سبز شدن در انتظار توست...
در انتظار تو...
:e403:
فایل پیوست 3640
من به یک مرض خاصی دچارم و آن اینکه خیلی اوقات یادم میرود به پستی که ازش خوشم آمده سپاس یا لایک بدهم، فکر کنم از مرض بیزاری از فیسبوکس ناشی شده!