ویریدن[1] (:
----
1. ^ Viridan || ویریدن: از بر کردن; به یاد سپردن; ویر کردن Ϣiki-En to memorize
نمایش نسخه قابل چاپ
به صلیب میکشندت چون مسیحی بر بند
اینجا عَلَمَت میکنند تا درس عبرت کسانی شوی که جز خدای را میباورند
آرام گیر ای سرکشی های بی تاب
بگذار خموشی ِ این دیار کر کند گوش فلک را
و من اینجا..
در آغوش میکشم تمام بود و نبودن ها را
چشم بر چشمانم دوز و هیچت گلایه مکن
انگشتت را به نشانه ی پیروزی بالا بر و غره شو بر هر آنچه میپنداری از آن ِ توست
تو صلیب کش ِ مسیحی شده ای که هیچش کنایه نیست...
پ.ن
اینجا مثلا تمام سعیم رو کردم پارسی بنگارم
البته اول نوشتم بعد میانش خواستم ویرایش پارسی کنم جز یکی دو کلمه چیزی به ذهنم نیومد