------------------->
نمایش نسخه قابل چاپ
نیاز به یادآوری است که خنیای کنونی "عربی" بهمراه
بردگان بویژه کنیزان ایرانی به عربستان راه یافت و
گرنه خودشان چیزی از خنیا نداشتند و گونه ای پایکوبی
همگانی با نوای کوبیدن چوب داشتند که از حبشیان برداشته بودند.
گفتنی است که این خنیا هم باز سراسراز خود ایران نبوده و هندیان
و داد و ستد فرهنگی با هندوستان، در پرورش خنیا در ایران،
دست اندرکاری بسزایی داشته اند.
•
اگر برایِ شما هم روشن است که نژادی میتواند باهوشتر یا کمهوشتر باشد که دیگر سخنی نمیماند.
?Bist du ein Freigeist, oder wasگفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Dariush
این اندازه برآشفتگی نداشت; سخن ساده است, نژادها یکسان نیستند. خویشکاریِ کژبرداشتهایِ
شما و دیگران و همچنین پدافند از دیدگاهِ نژادپرستان (باهوشتر بودن = ارزشمندتر بودن, ..) با من نیست.
Freigeist ein relativer Begriff
Man nennt Den einen Freigeist, welcher
anders denkt, als man von ihm auf Grund seiner Herkunft, Umgebung,
seines Standes und Amtes oder auf Grund der herrschenden Zeitansichten
erwartet. Er ist die Ausnahme, die gebundenen Geister sind die Regel; diese
werfen ihm vor, dass seine freien Grundsätze ihren Ursprung entweder in
der Sucht, aufzufallen, haben oder gar auf freie Handlungen, das heisst auf
solche, welche mit der gebundenen Moral unvereinbar sind, schliessen
lassen. Bisweilen sagt man auch, diese oder jene freien Grundsätze seien
aus Verschrobenheit und Ueberspanntheit des Kopfes herzuleiten; doch
spricht so nur die Bosheit, welche selber an Das nicht glaubt, was sie sagt,
aber damit schaden will: denn das Zeugniss für die grössere Güte und
Schärfe seines Intellectes ist dem Freigeist gewöhnlich in's Gesicht
geschrieben, so lesbar, dass es die gebundenen Geister gut genug
verstehen. Aber die beiden andern Ableitungen der Freigeisterei sind redlich
gemeint; in der That entstehen auch viele Freigeister auf die eine oder die
andere Art. Desshalb könnten aber die Sätze, zu denen sie auf jenen
Wegen gelangten, doch wahrer und zuverlässiger sein, als die der
gebundenen Geister. Bei der Erkenntniss der Wahrheit kommt es darauf an,
dass man sie hat, nicht darauf, aus welchem Antrieb man sie gesucht, auf
welchem Wege man sie gefunden hat. Haben die Freigeister Recht, so
haben die gebundenen Geister Unrecht, gleichgültig, ob die ersteren aus
Unmoralität zur Wahrheit gekommen sind, die anderen aus Moralität bisher
an der Unwahrheit festgehalten haben. - Uebrigens gehört es nicht zum
Wesen des Freigeistes, dass er richtigere Ansichten hat, sondern vielmehr,
dass er sich von dem Herkömmlichen gelöst hat, sei es mit Glück oder mit
einem Misserfolg. Für gewöhnlich wird er aber doch die Wahrheit oder
mindestens den Geist der Wahrheitsforschung auf seiner Seite haben: er
fordert Gründe, die Anderen Glauben.
فرهنگ تازی را که بیشینه ی مردم نمیپسندند.
زبانش را هم نمیدوستم گرامرش را نمیدوسم ح را نیز زیاد میگویند.
چهره هایشانم که خیلی زشت است که نگویید!
ولی از برای تاختن و خوابیدن با نژادهای دیگر چهره های گوناگونی دارند
ولی هرچه تازی تر هستند برای من زشت تر هستند. نزدیک به میمون اند.
ولی شاید خود تازی ها یا سیاه ها اینگونه بیشتر بپسندند من نه.
موزیکشان هم (خنیا) خوب نمیپسندم. موزیک کشورها فرهنگش را نشان میدهد.
هرچند امروزه خیلی از موزیک ها و سازهای دیگر را به نام خودشان زده اند.
چیز دیگر اینکه من موزیکی که گوش میدهم از این چیزها دور است.
بیشتر موزیک های موتسارت و باخ و ویوالدی را میگوشم کارم جای دیگری است.
هتا موزیک خود ایران را هم زیاد نمیگوشم.
پارسیگر
اگر ندارد, درست است.
:e00e:
من ستیزی با این ندارم و "هوش" را هم خودآماج نمیدانم, همهیِ اینها ابزاری هستند برای افزایش و والایش بهزیستیِ ما هومنان.
دشمنی من اینجا با خودفریبی و پیامهایِ آمیخته ای است که به مردم زیرِ نامِِ Political Correctness میدهند: نژادپرستی برای این بد نیست که نژادها یکسان هستند و
هیچکدام در هوش/زور/... بهتر یا بدتر از همدیگر نیستند (یکسانیِ نژادها = دروغ), برای این بد است که مایهیِ آشوب و پیدایش پیشداوریهایِ نابجا و ناخواستنی میشود.
پارسیگر
خیر، برای من روشن نیست که امروز یک نژاد چگونه میتواند از نژادهای دیگر باهوشتر باشد؟
شلمشوربایی شده است! در تالاری پارسی، به انگلیسی سخن گفتن لابلای پستهای پارسی، جایی که نیاز باشد، میتواند قابل پذیرش باشد، به آلمانی سخن گفتن، آنهم زمانیکه میدانیم مخاطبمان(در اینجا من ) جز پارسی و انگلیسی به زبانِ دیگری تسلط ندارد (و آلمانی را در حد بسیار ابتدایی آموخته است)، چه معنایی جز خودنمایی و به رخ کشیدن دارد؟!
خیر، من برآشفته نشدهام. زیستن در میان مردمی نژادپرست که تحقیر و جک ساختن در مورد نژادها و قبایلِ هموطنشان کارِ هرروزشان است، اگرچه هرگز باعث نشده نسبت بدان بیتفاوت باشم، اما به جای برآشفته شدن، سگمحلی کردن را به خوبی به من آموخته است.
کسی منکر تفاوتِ نژادها نشده است، آنچه جای مناقشه بود ارزشگذاری و پیشداوری بر اساسِ نژادِ افراد بود.
اوه دیگر ببخشایید, این را در یاد داشتم در جستار نیچه بترزبانم, ولی دیدم تا اینجا گرم است بگذارم.
Freigeist یک واژهیِ آمودهیِ ساده است: frei+geist = آزاد+روان.
این در راستایِ بامزگی داستان بود که داریوش ما, کسیکه این اندازه نیچه و نگرشهایِ وی از آزادروانی (آزادروانان پدیرهیِ دربندروانان / die gebundenen Geiste)
را میپسندد اینجا بجای پذیرش فرهود, به این دروغِ شیرین و آرامیآور و خوب که «گرچه نژادها یکسان نیستند, ولی برتر و کِهتر هم نیستند» میباورد و آماده است
همهیِ مزدائیک و دادههایِ ژنتیک و آمار و ... را درجا بیخود و نادرست ببیند, تا خدای ناکرده نزند و کسانی پیدا نشوند که از روی این فرهودها دچار کژبرداشت شده و به نژادپرستی و ... رویآورند!
پارسیگر