من هم به این موضوع اشعار شک کردم،اخه کسی که یک جمله فارسی معمولی رو بدون 6 تا غلط نمیتونسته بگه چطور همچین شعر هایی با صنایع ادبی گفته.
نمایش نسخه قابل چاپ
من هم به این موضوع اشعار شک کردم،اخه کسی که یک جمله فارسی معمولی رو بدون 6 تا غلط نمیتونسته بگه چطور همچین شعر هایی با صنایع ادبی گفته.
چند وقت قبل تو رادیو زمانه یه مقاله نوشته بود در مورد دیکتاتورهای هنرمند. مثل استالین، هیتلر، مائو، کیم ایل سونگ، صدام و... به طور خلاصه گفته بود هنرمندان در واقع دیکتاتورهای بالقوه هستن و همشون جوهره دیکتاتوری دارند. که بعضیاشون قدرت پیدا میکنن ، چون ایده آل گرا هست و تخیل قوی دارند و برای خودشون دنیایی ایده آل می سازن و میخوان مردم و دنیا رو طبق اون ایده الهای خیالیشون تغییر بدن.گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Mehrbod
.....
استدلالتان کاملا درست است،اساسا وقتی ما یک جهان بیشتر نداریم کسی بیاید در آن ادعای نظم کند بیمعنیست چرا که جهان دیگری برای سنجش نداریم،و همانطور که گفتید هم بسیار سیارات بدون حیات وجود دارد و جهان پر است از انفجار ستاره ها و... که نتیجه اش میشود بسیاری از جهان خالی از حیات باشد،هم اینکه خود فرآیند فرگشت فرآیند بسیار پرآشوب و بعضا بیرحمیست که 99% محصولاتش بطرز فجیعی کشته و منقرض میشوند.
بحث با دینداران کلاسیک در این باب گاه بسیار سردرد آور می شود. در آخر متوجه نمی شویم که مرز نظم و بی نظمی برای آنها کجاست. (جاییکه عقایدشان را تایید کند؟!)
به نظر من بحثهای جدید در باب نظریه آشوب تمامی برهانهای دیرینه دینداران در باب نظم و طراحی هوشمند را به نابودی کشانده است.
دوستان پیرامون برهان نظم صحبت میکنند؟ نقد انتزاعی بودن مفهوم نظم ولو همچنان درست، قدیمی شده. برجستهترین دشمن این برهان در حال حاضر فرگشت است، زیرا به نیکی روند شکلگیری ِ پیچیدگی و نظم موجود در حیات را(اگر آنرا به عنوان مجموعهای دارای نظم بپذیریم)بدون هیچ نیازی به یک ناظم توضیح میدهد. :e420:
اگر فرگشت را نمیپذیرند که جزو قاذورات هستند و دیدگاهشان پیرامون این مسائل(و هیچ مسئلهی دیگری)اهمیتی ندارد:e01a:
اما اگر پیرامون خود برهان گمانهزنی میکنید، بزرگترین دشمن آن نظریهی تطور است زیرا کمترین شانسی برای آن باقی نمیگذارد.