من هنوز هم از خالکوبی خوشم نمیاد ! به خصوص که هیچ کدام از این رنگها مورد تایید FDA نیستند .
نمایش نسخه قابل چاپ
من هنوز هم از خالکوبی خوشم نمیاد ! به خصوص که هیچ کدام از این رنگها مورد تایید FDA نیستند .
راستاش من هم از خالکوبی جز در حالتی که مینیاتوری و کوچک باشد، خوشم نمیآید. البته بگویم خوشم نمیآید جانِ کلام را نگفتهام، در واقع در مقایسه با بدنی که خالکوبی نشده و بدنی که خالکوبی شده، از بدنِ خالکوبی نشده بیشتر خوشم میآید.
تاتو بیش از هر چیز دیگری برای من تحریک کننده است:e40a:
سلیقه باعثِ معنیدار شدنِ یک اثر از جنبهی هنری نخواهد شد و به سببِ نبودنِ استاندارد یا معیار، نمیتوان هرچیزی را هنر نامید که عزیزم. آن عکسها هم همانطور که گفتم هیچ چیزِ هنری ندارند و اینکه هستند کسانی این سو و آنسو که از این چیزها خوششان میآید (هتا اگر تعدادشان بس فراوان هم باشد) باز هم باعث نمیشود این چیزها را هنر بنامیم. هنر در ذاتِ خود، حداقل چیزی فراتر از اینهاست اگرچه معیاری برای سنجشاش نیست، خودش یک معیار است برای سلیقهها... . مثلا آیا ما میتوانیم هنر داشته باشیم بدونِ اینکه هنرمند داشته باشیم؟ از نظرِ من خیر... چون نگاهِ هنرمندانه از مبدا، برای من یک معیار است. سئوالِ بعدی: آیا هنر خودش خودش را تعریف میکند؟ بازهم خیر، هنر برای آنکه وجود داشته باشد نیاز به یک تصور پیشینی دارد ، به طورِ ویژه از مضمونِ هنر. پیش از آنکه پرسش بعدی مطرح شود که به موضوعِ این جستار ربطی هم ندارد، از من مخواه که هنر را تعریف بکنم. حداقل اکنون حوصلهاش را ندارم(اگرچه که خیلی راغب هستم به این موضوع بپردازم). پرسش بعدی این است که آیا هنر پیش از نمودِ خود میتواند وجود داشته باشد؟ آری، این نیاز به یکسری تعریف دارد و اولینِ آن ذاتِ هنریست. از نگاهِ من خاصترین و شگفتاورترینِ ویژگی هنر، وجودش پیش از نمودش است و اشتباه نکنید این پاسخِ من به پرسشِ نخست را نقض نمیکند و دو مقوله جداست. اینجا یک نگاهِ از سوی هنرمند منظور است و آنجا یک نگاه از سوی مخاطبِ اثر.
زنستیزیها که پایان یافتند یا آرام گرفتند، خیلی دوست دارم به موضوعِ هنر( به ویژه موسیقی) بپردازم... امیدوارم کسانی پیدا شوند که مرا همراهی کنند.
:e05a::e140: