نه, شما بوراونه از ته داستان را گرفتهاید!
سرمایهداری بدرستی میشود اینکه ابزار فرآورش ناهمگانی و خودویژه باشند.
ابزار فرآورش چه هستند؟
یک کارخانه نمونه خوب از یک ابزار فرآورش است که یک کارخانهدار (= سرمایهدار) مالک آن بوده و یک مشت کارگر (بهرهده) برای وی کار میکنند: سرمایهدار با کارخانه نمودن سرمایهیِ خود از کارگران بهرهمیکشد.
پس تا اینجا ما هیچ کاری به کمونیسم نداشتهایم, تنها دربارهیِ ابزار فرآورش و بهرهکشی سخن گفتهایم.
اکنون میتوان در راستای پیشگیری از این بهرهکشی بشیوههایِ گوناگون چاره اندیشید, نمونهوار:
میتوان مالکیت ابزار فرآورش را از آنِ دولتِ مردمی دانست, پس هر آنچه از این کارخانهها در میاید را دولت به نمایندگی مردم (proxy) میان مردم به یکسان پخش کند (= آنچه شما میترسید).
یا شیوهیِ دیگر (بهرهکشی کاسته شده) میتواند دادن مالکیت ابزار فرآورش به خود کارگران باشد, یعنی تک
تکِ کارگران یک کارخانه در آن سهم یکسان (یا همسان) داشته باشند, پس هر چه از آن درمیاید را میان خودشان بیکسان/همسان بخش کنند.
نمونهیِ دیگر میتواند سندیکاها باشند که باز به نمایندگی کارگران بهرهیِ کار را میان آنها به دادگری بخش کنند.
...
سرمایهداری ناب و از همه انسانستیزانهتر ولی همینی است که در ایران داریم, سرمایهدار میتواند بی کوچکترین نگرانی و نبود کوچکترین بازدارندهای هر آنجور که دوست دارد کارگر
بکارگمارد, هر اندازه که دوست دارد دستمزد دهد و هر آن اندازه که دوست دارد بهرهکشد (کار بیشتر, آسودگی کمتر, دستمزد کمتر, ندادن بیمه, ...) و دربرابر همهیِ اینها باژ اندکی هم باید به دولت دهد که از وی و سرمایهیِ وی دربرابر, پاسداری کند.
پارسیگر