نوشته اصلی از سوی
Mehrbod
راههایِ گوناگون دارد, آسانترین و آزمودهترینِ آن باژ[1] گرفتن از سرمایهدار بهرهکش و هزینه کردن و بازگردانی
آن برای تودهیِ بهرهده است, چیزیکه در اروپا تا یک اندازهیِ مرزمندی داریم و هر چه بهزیستی[2] آنجا میبینیم, از همین میاید.
راهِ دیگر و آنچه من در این جُستار کوشیدیم بپردازم — ولی زیر خرواری از نوشتهها فرورفت — سپردن کار به ماشینها/روباتها بود, بگونهای که همبودی[3] داشته باشیم که هر هومنِ[4] زنده
سزامندی[5] (= entitled) داشتن خوراک, نوشاک, پوشاک, درمان و سرپناه رایگان را بی نیاز از هرگونه کار و بیگاری داشته باشد. در چنین همبودی بیگمان همچنان کار و پیشههایی[6] خواهیم داشت, کسانیکه میکوشند و کار میکنند هم فرنودانه[7] درآمد و تراز[8] زندگی
بالاتری دارند, ولی دیگر بهرهکشی (دستکم به گستردگی امروز) نخواهیم داشت, زیرا بهرهکشی تنها زمانی رخمیدهد که بهرهده اگر کار
نکند گرسنه میماند, ولی هنگامیکه کارگر گرسنه نبود و به کار برای برآوردن[9] نیازهای روزانهیِ خویش نمینیازید[10] و تنها برای پیشرفت, بهکرد,
گسترش و افزایش دانش و خرد و رسیدن به چیزی والاتر و بالاتر از نان و آب بود که میکوشید, آنگاه میتوانیم خودمان را براستی خردگرا دانسته باشیم.
بروشنی, نیازی نیست از همین فردا ١٠٠% کارها به ماشین سپرده شوند, ولی میبایستی تا جاییکه میتوان کارها را به
ماشین سپرد (٧٠% بهتر از ٦٩% است, ٨٠% بسیار بهتر از ٧٠% است و ...) و مالکیت این ابزار فرآورش[11] خودکاریزه نیز بی چون و چرا بایستی همگانی باشد.
چنین چیزی از دید فندین میدانیم همین امروز شدنی است, یعنی اگر آن ١٠% مفتخور
سرمایهدارِ بالای هرم کمی از آز[12] و انگلواری خودشان بزنند و بسوی زیرساختارهای هر چه بیشتر فندین و
خودکاریزه روی بیاوریم, بیگمان میتوان ٧ میلیارد آدم زنده را تا اندازهیِ خوبی — نه آنجور که در اروپا باشد, ولی همچنان
خوبی — پشتیبانی نمود و بجای همبودی سرمایهدار و بهرهکش و هومنستیز[13], همبودی خردپذیر و هومندوست و دانشپرور داشت.