شاید کسی با خوراکی خواندن ماست هم مخالف بود, ولی این مخالفت بیگمان از خوراکی بودن آن جلوگیری نمیکند!! :4:
ردهبندیِ کارگران در سامانهیِ سرمایهداری نیز به ما یاری میرساند ببینیم چگونه از کارگر بهرهکشی میشود, اگرنه کارکرد دیگری ندارد! ((:
نمایش نسخه قابل چاپ
نه هیچ مشکلی نیست, آدم بروشنی میتواند یک ابزار باشد, چنانکه همین امروز میبینیم از وی چون ابزار
بهرهکشی میکنند و تازه این ابزار میتواند دانشمند باشد (یخهطلایی) یا میتواند کمارزش باشد, مانند کارگر افغانی (یخهآبی).
من هم نمیدانستم اینجا این همه هوادار سرمایهداری هم دارد, اگرنه زودتر و بهتر به آن میپرداختم; آماج نخستین من
اینجا «همبود کاررها» بود, دیگر نمیاندیشیدم ما اینجا هنوز سرِ بهرهکشی چیست و بهرهکش کیست گرفتار باشیم!!
پارسیگر
خوب پس همان شد که ما میگفتیم دیگر :e00e:
کارکرد که خیلی دارد !
طبقه کارگر (همان برده ها و رعیت که توی سرشان میزنیم تا مفت مفت برایمان کار کنند)
کارگر ماهر (کارگرهایی که نظرشون به نظر آغا استالین نزدیک تر است)
طبقه کارگر متوسط (کارگرانی که زیر دست کارگر ماهر نظرشان به نظر آغا استالین نزدیک تر است)
دهقانان راضی (کسانی که باید زمینهایشان را مصادره کرد)
دهقانان ناراضی (کسانی که در عین مصادره زمین میشود به بردگی سیستم درشان آورد)
سرمایه دار (کسی که باید بریزیم مال و اموالش را صاحب شویم)
از بقیه بیشتر فهیم (همونهایی که قراره حکومت را در دست بگیرند و بشوند لنین و استالین و مستر ایل)
بهره کشانِ مفت خور یا باقی مانده سرمایه داری (برچسبی که به هر مخالفی زده خواهد شد و بعد شخص خودکشی خواهد شد) .
برای اینکه یک مقداری خفن پفن تر بنماییم بهتر است از واژه های قلنبه و کلی تر استفاده کنیم مانند :
پرولتاریا (رعیت ، عوام ، زیر دستی ها) یا به قول شما طبقه کارگر :))
بورژوازی ، بورژوا (دُژمن)
خرده بورژوا (دُژمن ضعیف ، باقیمانده دُژمن ، مخالف)
بلشویک (همون صاحبین قدرت)
منشویک (امثال کروبی و منتظری و موسوی در جمهوری اسلامی)
میبینید که خیلی هم کاربرد دارد !!!! چون نظام کمونیستی ماهیت وجودی اش بر پایه برقراری دیکتاتوریست و دیکتاتور بدون اینها توان زیستن ندارد . حالا یک دیکتاتوری میشود استالین اون یکی میشود صدام . ولی هر دو به واژه های بالا حالا با یک اسم دیگر حتمن نیاز دارند .
؟؟؟
مردم بروشنی میتوانند چون ابزار به کار روند, همانجور که شما میروی یک فروشنده استخدام میکنی تا بتواند کالایتان را بفروشد, پس
در اینجا این آدم در جایگاه ابزار فروش شما به کار رفته, اگر فردا توانستیدیک روبات (ابزار نوینتر) را هم جایگزین وی میکنید.
نون اینها چه پیوندی به واژه و زبان دارد!؟ از همهیِ اینها مهندتر, در جاییکه مردم نیازی نیست کار کنند (همبود کاررها), ابزار خواندن یا نخواندن مردم چه تاثیری از بیخ در چه چیزی دارد؟
پارسیگر
البته من هنوز پاسخم را نگرفته ام که یک ماشین چگونه میخواهد :
کار یک روانپزشک را بکند
کار یک پزشک را بکند اصلن
کار یک مترجم را بکند
کار یک خواننده را بکند
کار یک بازیگر را بکند
کار یک نقاش را بکند
کار یک ستاره شناس را بکند
کار یک مدل را بکند
و خیلی کارهای دیگر !!!
نهایتن ماشین جایگزین میشود با کارگران واقعی (حمالها ، شیشه شوی ها ، زمین پاک کن ها و مانند اینها .)
ما که باز برگشتیم خانهیِ یکم؟ مگر گفتیم تک تک کارهای جهان را بیاییم از همان دقیقهیِ یکم خودکاریزه کنیم؟
اینها نه, ولی همین امروز تا اندازهای پیشرفت داشتیم که نمونهوار کسی برای گرسنه نماندن نیاز به کار نداشته باشد, یا برای خانه و سرپناه نیاز نداشته باشد که؟
پارسیگر
مزدک گرامی من نمیتوانم درک کنم که بدون مبارزه ی درون سیستمی چگونه قرار است وضعیت کارگران حتی با انقلاب و شورش تغییر کند.
واقعیت این است شعار یکی شدن کارگران جهان در حد همان شعار باقی میماند (که مانده است) و راه غلبه بر سیستم بهره کشی تقابل با آن نیست بلکه تغییر دادن به نفع خود است.
بر همین مبناست که میبینیم وضعیت کار گران نسبت به قبل تغییراتی مهم کرده از جمله این ساعات کاری تقلیل پیدا کرده یا روش هایی بی رحمانه مانند کارگری کودکان ملغی شده و این نتیجه ی خود آگاهی کارگر و غلبه بر سرمایه دار از طریق نیروییست که در نتیجه ی در دست گیری و جهت دهی به کار و تولید پیدا کرده.
همانطور که میبینم مدیران شرکت ها و موسسات بازرگانی و تولیدی به واسطه ی نیروی تخصصیشان عملا از همان اقتدار و اراده ی مالکان و سرمایه داران برخوردارند.
از این روست که می بینیم مفهوم مطلیق مالکیت سست شده است و این نه تنها کنار امدن با سیستم نبوده بلکه یک روند صحیح در جهت محدود کردن و غلبه بر ان است.
.
این شوخیه ایرانبانو؟ کسیکه آنجا پول دارد همهیِ قدرت را هم دارد, کسیکه دانش دارد و کارگر است اگر و تنها اگر, میتوانست از جایی آبباریکهای هم داشته باشد
که در نبود کار نمیرد, آنگاه توان چانه زدن اندکی هم خواهد داشت که بیشتر زمانها و بیشتر مردم آنرا ندارند, هنگامیکه همهیِ سرمایهداران در همهیِ زمانها توان دارند.
بهترین و برترین کارگران هم یخهذرین هستند که اینها هم روز به روز کارشان دارد سختتر میشود و هم
اینکه, در پایانِ روز سرمایهدار همیشه چند تا گزینه و متخصص دم دست بیشتر دارد, کارگر است که چند تا سرمایهدار بیشتر زمانها وی را نخواهند کارگُمارید.
کسانیکه میاندیشند میتوانند براه دانشاندوزی و تخصص ویژه و ... از سرمایهدار پیشی بگیرند, تنها خوشباورانه خودفریفتهاند.
پارسیگر