چون آمدنم به من نبد روز نخست
ویــن رفـتن بیمراد, عزمی است درست
برخیز و میان ببند ای ساقی چست!
که اندوه جهان به مِی فرو خواهم شست
نمایش نسخه قابل چاپ
چون آمدنم به من نبد روز نخست
ویــن رفـتن بیمراد, عزمی است درست
برخیز و میان ببند ای ساقی چست!
که اندوه جهان به مِی فرو خواهم شست
:e032:
ماییم و می و مطرب و این کنـج خـراب
جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فـارغ ز امیــد رحــمـت و بیـــم عـذاب
آزاد ز بـــاد و خـــاک وز آتـــــش و آب
پ.ن: برخی مجموعهها(همچون صادق هدایت) «در رهن شراب» را «پر درد شراب» آوردهاند. من نسخهی فروغی را بیشتر دوست میدارم.
گردون نگری زد قد فرسودهی ماست
جیحون اثری ز اشک پالـودهی ماست
دوزخ شرری ز رنـج بیهودهی ماست
فردوس دمی ز وقت آسودهی ماست
این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت
کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت
هر کس سخنی از سر سودا گفتند
زآن روی که هست کس نمیداند گفت
پ.ن:به نگر شما "گفته است" درست تر است یا "گفتند"؟
من فكر كنم گفت درست تر باشه !
ساقـی غـم مـن بلند آوازه شده است
سرمستی مـن برون ز اندازه شده است
با مـوی سپید سـر خوشم کـز می تو
پیرانه سرم بهار دل تازه شده است
گوش دادن به این رباعی با صدای دلنشین "شاملو" لذتی وصف نشدنی دارد.
تا دست بر اتفاق بر هم نزنیم
پاییز نشاط ، بر سر غم نزنیم
خیزیم و دمی زنیم ، پیش از دم صبح
کین صبح ، بسی دمد که ما دم نزنیم
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید
من در عجبم ز می فروشان کایشان
به زانکه فروشند چه خواهند خرید
http://www.daftarche.com/images/imported/2012/11/30.jpg
روزی که گذشته است هیچ از او یاد مکن - فردا که نیامدست هیچ فریاد مکن
برنامده و گذشته بُنیاد مکن - حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
نگارش دیگر:
از دِی که گذشت هیچ ازو یاد مکن - فردا که نیامده ست فریاد مکن
برنامده و گذشته بنیاد مکن - حالی خوش باش و عمر بر باد مکن