الان واقعا امضای من مفهوم نیست؟!:))
"گفتمان عمومی بخش خانواده" - صفحه 5
نمایش نسخه قابل چاپ
الان واقعا امضای من مفهوم نیست؟!:))
"گفتمان عمومی بخش خانواده" - صفحه 5
من میروم قدری بیاسایم. مهربد جان سایت به شما سپرده میشود .
راستی مهربد ، این ما را خنداند :21::41:
گفتآورد:
گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی chicchicqq
گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی mehrbod
دوستان من میروم یک فنجان چای و یکی دو نخ سیگار بزنم تا ببینم چه معجونی در مورد نیهیلیسم ، نیچه ، سارتر و اگزیستانسیالیسم میتوانم برای دوستان درست کنم . فعلا.
کاش این گفتگو ها پیرامون فمنیسم پایانی داشته باشد!!!...:e40e:
چندیست این زد و خوردهای کینه توزانه مرا به سرک کشیدن در این تالار بی میل کرده....:e421:
درود
«گفتگوها» که تمام شده و ما اینجا یکهتازی میکنیم:e417:
پیشتر خواستیم آنها را محدود بکنیم برخی آنرا تعبیر به سانسور و نقض آزادی بیان(و احتمالا کم آوردن)کردند،
اکنون لابد دارند از «آزادی سکوت»شان استفاده میکنند.
گذشته از این متلکها، به نظر میرسد شما در این بیمیلی تنها نیستید، هرچند من دلیل آنرا نمیتوانم بفهمم.
اینجا فرومیست باز و آزاد که هرکس بخواهد میتواند دربارهی هر موضوعی بحث و گفتگو بکند.
محیط زیادی دوستانهی اینجا هم دیر یا زود محکوم به درهم شکستن بود(یا با ورود مسلمین، یا از سوراخ پنهانی همچون این مباحث اخیر).
امیر گرامی شاید برای ما که در این سرزمین نفرین شده اثری آنچنانی از آثار فمینیست ها مخصوصا از نوع افراطیش نمیبینیم، درک آنتی فمینیسم کمی سخت باشه!!
I for one have stopped caring a long time ago :) کسی دوست داشت مینویسد, نداشت نمینوسد.
ولی جدای آن.. برخی سخنانی که زده میشود را بد نیست همیشه از سوی دیگر هم نگریست, نمونهوار به دل من چندان نمیشیند اگر یک
دختر ببینم بگوید که همهیِ مردان باهوش زشت هستند و وارونه, میاندیشم همین دربارهیِ زنان گفته شود نیز بروشنی برایند خوشایندی نداشته باشد.
یک چیزی به نام «دروغ سپید» بی کاربرد که نیست!
با این همه, باز هم میگویم هیچ نیازی نیست کسی آزادیِ خودش در گفتن هر آنچه میخواهد را بگیرد که مبادا اینجا کمتر پست بخورد یا بیشتر پست بخورد, یک
نگاهی اگرنه اینجا بیاندازید: تالار گفتمان آسمان
١٠٠٠ برابر دفترچه پست میخورد ولی هیچکدام پستها ارزش هتا یک نگاه سرسری هم ندارند, دستکم اینجا به برخی فربودها[1] بی کوچکترین سانسوری پرداختهایم و یک چیزی
هم از میان همهیِ آنها آموختهایم; اگر اینها مایهیِ از میان رفتن صمیمیت میشوند خوب بشوند. بشریتی که این اندازه در برابر فرنود و فربود[1] کم انگیزه است به چه درد میخورد؟
----
1. ^ آ ب Farbud|| فربود: فرابود; آنچه فرای ما هست; واقعیت Reality
زمانی که بحث درباره ی ستم هایی است که مردان تحمل می کنند و یا درباره ی رادیکال فمینست هایی است که سخنان شان مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد؛چه جای دلخوری و ناراحتی است؟
اگر عده ای آمدند و درباره ی حق طلاق و کتک زدن زنان و حجاب اجباری و بسیاری مقولات دیگر بر پاد مردان مذهبی-سنتی سخن گفتند من مرد باید دلخور و اندوهگین شوم؟