گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی
Theodor Herzl
فکر کنم تنها متأهل این جمع من باشم ، پس یک کمی توضیح در مورد زندگی مشترک و پول میدهم. توی خونهٔ ما هم من کار میکنم و هم خانومم ، ولی درامد من بیشتر از خانومم هست، اما یک حساب بانکی مشترک داریم که هر وقت لازم شد از اونجا پول بر میداریم . maintenance زنها کلا بالا هست و روی همین اگه خانومم پول من رو خرج خریدهای شخصی نکنه من راضی هستم ، چون درامد من برای تمامی خرج خونه از قسط خونه و ماشین ، پول hydro ، مالیات property و grocery اینها کافیه ، من همیشه میگم تو پول خودت رو خرج خودت بکن من راضی هستم ، چون کافیه یک زن حتی اگه فرشته هم باشه از نظر مالی شما رو حمایت کنه دیگه کارتون ساخته هست. البته خیلی از افراد رو هم دیدم که مثلا مرد دانشگاه بوده و زن کار میکرده تا درس مرد تموم بشه و اون هم بره سر کار. یک چیز دیگه هم هست اینکه مردها مثلا در سال شاید ۲ یا حداکثر ۳ جفت کفش بخرند و تا کفش پاره بشه اون رو میپوشند ولی به کمد زنها برید ۲۰ جفت کفش میبینید ، اینها همه بابتش پول رفته ، پس بهتر هست که زنها کار کنند و خرج خودشون رو بدند
:e00e:
آفرین, هر چه ما به این ایرانیان میگوییم در غرب از این خبرهای زن
بیاید پابهپای شما کار کند و نمیدانم در هزینهها شریک باشد و ... نیست, نمیباورند.
نمونهیِ شما هم نمونهیِ خوبی از همان چیزی است که از آغاز این جستار گفتهایم: مرد برای زن چیزی بیشتر از فراهمآورنده نیست.
شما در این همسری خودتان:
کار بیشتری میکنید
هزینههایِ مشترک را مپردازید
از سکس خوشی میبرد
...
همسرتان ولی:
کار کمتری میکند (آنهم بیگمان دلبخواه)
همهیِ درآمدش را تنها هزینهیِ خودش میکند (جای دوری نمیرود)
از سکس به اندازهیِ شما خوشی میبرد
...
میبینیم که یکسنجیای[1] در کار نیست و شما, در فربود[2], دارید بهرهکشی میشوید.
گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی
Theodor Herzl
چون کافیه یک زن حتی اگه فرشته هم باشه از نظر مالی شما رو حمایت کنه دیگه کارتون ساخته هست
باز هم آفرین, این همان ترفندهایِ نادیدنی, نابساویدنیِ[3] زنان هستند. شما احساس نمیکنید آنجا وادار به پرداخت
هزینههایِ مشترک شدهاید, ولی در عمل, اگر بکوشید زن را در هزینههایِ مشترک سهیم[4] کنید کارتان ساخته است.
به این میگویند ویناب[5] آزادی (the illusion of free choice), که زنان بهتر از هر کس میدانند چگونه به شما بدهند.
----
1. ^ yek+sanj+i::Yeksanji || یکسنجی: تقارن Ϣiki-En symmetry
2. ^ far+bud::Farbud || فربود: فرابود; آنچه فرای ما هست; واقعیت Ϣiki-En reality
3. ^ Basâvidan || بساویدن: لمس کردن Ϣiki-En to touch
4. ^ sah+istan::Sahistan <— Sehistan || سهیستن: به نظر رسیدن MacKenzie to seem erscheinen
5. ^ Vinâb || ویناب: توهم