آرزو به دلمان ماند که یکبار آواتاری از نیچه را در فرومی برگزینیم و بهش گیر ندهد:e40e:
به زودی تغییرش میدهم سمکینگ گرامی.:e011:
میگویم آنارشی گرامی پیدا نیست.یا اینکه چراغ خاموش حرکت میکند!
نمایش نسخه قابل چاپ
آرزو به دلمان ماند که یکبار آواتاری از نیچه را در فرومی برگزینیم و بهش گیر ندهد:e40e:
به زودی تغییرش میدهم سمکینگ گرامی.:e011:
میگویم آنارشی گرامی پیدا نیست.یا اینکه چراغ خاموش حرکت میکند!
خب دوستان گرامی اکنون که چشمان ما نیز قدری سنگین شده، میرویم تا لختی بیارامیم.
صبحتان بخیر باد.
تا شب بدرود.
آنارشی خوبی؟
نگرانتم... داریوش هم سلام رسوند:e057:
البته خب واقعا هم شبیه بابا شاه شده جناب نیچه:e105:!! من هم هستم زیر سایه اسپاگتی...چراغ روشن هست ولی فعلا وارد دوران روزه سکوت شدم داریوش جان:e414:
خوبم SAMKING عزیز...شما خوبی؟نگران من نباش،به لطف اسپاگتی سالم و سرحال هستم..تعطیلات خوش گذشت بهتون؟
بفرمائید دوستان، این هم از آواتار ما
از شما چه پنهان، میخواستم در جهت قدری تنوع در ظاهر سایت پیشنهاد راه اندازی یک مسابقه آواتار ماه را بدهم، گفتم احتمالا مورد استقبال واقع نمیشود، پشیمان شدم.
بسیار هم خوب است،حالا که گفتید البته !!
من هم بدم نمیاید و البته جای ابداعات هم در سایت زیاد است (مثل همین صندلی داغ که خیلی خوب گرفته)،بنابراین هر ایده ای دارید را بگویید و اصلا عملی کنید(اینجا که محدودیتی برای باز کردن تاپیک نیست). ما هم استقبال میکنیم.
پ.ن:
داریوش گرامی شما علاقمند به شترنگ هستید؟
یک تاپیک شترنگ هم داریم اینجا.
پس در تدارک این جستار خواهم بود.امیدوارم دیگر دوستان هم استقبال کنند.
:e108:
این شترنگ لعنتی همیشه مایه سرافکندگی من در خانواده و فامیل بوده . آخرین باری که بازی کردم، از یک کودک 14 ساله شکست مفتضحانه ای خوردم و مایه آبروریزی خودم شدم و از آن روز با خود عهد کردم که دیگر دست به این بازی نبرم.گفتنی ست این بازی در اعضای فامیل ما خیلی پرطرفدار است.به گونه ای که نمیشود در یک مهمانی ای چیزی، شترنگ بازی نکنند و به سر و کله ی هم نکوبند. تاکنون چند مقام کشوری هم بدست آورده اند.
حالا که شما دعوت کرده اید، یکبار دیگر تمرین کرده و آن کتابها و تحلیلهای درون آن جستار را بررسی میکنم تا بتوانم شانسم را دوباره امتحان کنم.ببینیم چه میشود.
بروید و بازگردید، ما همین جا هستیم.
در حال تماشای فیلم The Guard هستم.از بازی این مرد فربه خوشم می آید.
من هم هرچه زور میزنم که لرزشی ایجاد کنم در فروم نمیشود. انگار با بازگشتِ من دوستان یک به یک ناپدید شدند(یا نامرئی شدند).