نمایش نسخه قابل چاپ
گفتآورد: نوشته اصلی از سوی Mehrbod نویسندهای که از ترس انتقاد نوشتههای چاپ نکنه ندیده بودیم دیگه .. :e403: :4: انتقاد یا داوری بی رحمانه ؟:e403:
گفتآورد: نوشته اصلی از سوی mamad1 سردرد با سرگیجه قاطی شد دیگه نمیتونم بشینم خداحافظ دوستان حالت تهوع هم داری؟
گفتآورد: نوشته اصلی از سوی nirvana انتقاد یا داوری بی رحمانه ؟:e403: :e107: گفتآورد: نوشته اصلی از سوی nirvana گفتآورد: نوشته اصلی از سوی mamad1 بی دین قاتل:e410: چرا قاتل؟ مگه من میخوام بکشمت؟خودت خودتو بکش:3: گفتآورد: نوشته اصلی از سوی mamad1 سردرد با سرگیجه قاطی شد دیگه نمیتونم بشینم خداحافظ دوستان بدرود تاهمیشه:e057:
گفتآورد: نوشته اصلی از سوی SAMKING حالت تهوع هم داری؟ نترس سمکینگ جان باردارنیست:))
گفتآورد: نوشته اصلی از سوی Mehrbod :e107: باز شروع کردی؟:)))
گفتآورد: نوشته اصلی از سوی nirvana انتقاد یا داوری بی رحمانه ؟:e403: میخواد لایه های درونی شخصیتت رو بفهمه از رو نوشتههات... از من میشنوی اندیشه های شومی تو سرشه اینکارو نکن!!:e405:
گفتآورد: نوشته اصلی از سوی nirvana نترس سمکینگ جان باردارنیست:)) همین اندیشه شوم تو سرم بود... خخخخخخخ :e415:
گفتآورد: نوشته اصلی از سوی SAMKING میخواد لایه های درونی شخصیتت رو بفهمه از رو نوشتههات... از من میشنوی اندیشه های شومی تو سرشه اینکارو نکن!!:e405: اره میشناسمش تن آسای ضد اجتماعی نیروان گرا برام بس نبود؟:e40e:
گفتآورد: نوشته اصلی از سوی nirvana اره میشناسمش تن آسای ضد اجتماعی نیروان گرا برام بس نبود؟:e40e: نخیر، سنگدل که جا افتاد: نیروانای نیروانگرای تنآسای پادهمبودینِ سنگدلِ نازنازی نازنازی هم چون داستانهاتو چاپ نمیکنی (: جا داری هنوز برای زاب چسباندن ..
گفتآورد: نوشته اصلی از سوی Mehrbod نخیر، سنگدل که جا افتاد: نیروانای نیروانگرای تنآسای پادهمبودینِ سنگدلِ نازنازی نازنازی هم چون داستانهاتو چاپ نمیکنی (: جا داری هنوز برای زاب چسباندن .. من سنگدل نیستم:e404: هر چی دلت میخواد بچسبون من داستان بنویس نیستم:e059: