بله، بی شک بد است و بیماری زاست
من به همان عمرِ کمترِ با سیگار، به عمر بیشترِ بدونِ سیگار خشنود ترم!
و البته شما حداقل در دو مورد با من اشتراک دارید.
نمایش نسخه قابل چاپ
بله، بی شک بد است و بیماری زاست
من به همان عمرِ کمترِ با سیگار، به عمر بیشترِ بدونِ سیگار خشنود ترم!
و البته شما حداقل در دو مورد با من اشتراک دارید.
می بینم که دوستان کم گو(و شاید کم رو) شده اند!
جناب داریوش من چای و سیگار راهستم ولی کتاب را درحال حاضر خیر چون چشمانم خسته اند و قیلی ویلی میروند:)
اکنون چه شده پس از مدت ها برگشته اید و گیر شبنشینی داده اید ؟ (((:
شب زندهداری با قهوه و کتاب* را هستم ولی سیگار را نه ؛ کنون در دوران
ترک بسر میبرم ! (((:
(هرآینه پیشتر بسی سیگار میکشیدم ولی کژخویی (اعتیاد) هرگز نداشتهام)
* من روی هم رفته یک دم ورق زدن ِ کتاب و کتابخوانی را به هزاران ایبوک
و ویکی پدیا و اینجور مزخزفات نخواهم داد !
منم امروز در چند صفحه از این کتاب ریاضیات مهندسی از صبح تا یکی دو ساعت پیش چنان گیر کردم که سرسام گرفتم.آنرا برای حالت کلی گفتم!
باز به ویکی پدیا توهین کردی! :))گفتآورد:
من روی هم رفته یک دم ورق زدن ِ کتاب و کتابخوانی را به هزاران ایبوک
و ویکی پدیا و اینجور مزخزفات نخواهم داد !
ویکی پدیا هیچی،ایبوک هایی که به زبان های مختلف و با دسترسی خیلی بیشتر از کتاب هستند رو دیگه نمیشه نادیده گرفت:)
همینجوری ادامه بدی second rate mind میمونیا:))
قدری گرفتاری دارم.دو سه هفته دیگر گرفتاری هایم پایان خواهند یافت و بیشتر اینجا خواهم بود.
من هم چنین هستم .هرگز معتاد به سیگار نبوده ام.اما وقتی شب سرد باشد و چند دم سرد
به ریه هایتان برود، قدری هم سرتان درد گرفته باشد، آنگاه بی شک، بیش از هر چیزی سیگار
اولین چیزی ست به یادش می یوفتید.
و در مورد ورق زدن کتاب هم با شما هم داستانم، اما کتاب چنان گران شده است که من که قبلا
همیشه به وقت بیرون رفتن، بخشی از وقتم را در کتاب فروشی ها میگذراندم، اکنون از ورود به کتاب فروشی پرهیز
میکنم چرا که میدانم حتما وسوسه شده و کتابی میخرم و پولم را بر باد میدهم!
اگر از ویکی فاکتور بگیریم ، با بند بالا همسو ام ؛ ولی باز خوشی و لذتی
که در نسکخوانی و معاشقه با کتاب هست ، هرگز در کالبد ِ یک ایبوک
نخواهد بود !
پیشترها استادی داشتم که از آداب و رُسومات نسکخوانی ِ خودش به
من گفته بود ، جوری وسوسهبرانگیز سخن میگفت که من از آنپس کتاب
را بیشتر از روی ِ سرخوشی بردن و معاشقه میخوانم !
رویهم رفته تراز و شایمندی کتاب هرگز با یک ایبوک سنجشپذیر نیست !
نه !
این روزها بیاندازه از آسمان آلودهی تهران دود میخورم ؛ چندگاهیست که شاید
به همین انگیزهها سیگار را بوسیدهام گذاشتهام کنار ... ! :e418: